- ثقلین - http://thaqalain.ir -
چون بهر شاه تشنه جگر ، یاورى نماند
عبّاس و قاسمى و على اکبرى نماند
از کید و کین اخترو بى مهرى سپهر
از بهر یاوریش، نکواخترى نماند
اِلّا نشان ناوک اعدا ، تنى نگشت
اِلّا براى زیب سِنان ها ، سرى نماند
سیراب ، تشنه اى به جز از ناوکى نگشت
آبی به حنجرى به جز از خنجرى نماند
سلطان دین ، برابر دشمن به روزِ رزم
بهرش رکاب گیر، به جز خواهرى نماند
از بهر حفظ پیکر خود ، کهنه جامه خواست
وآخر ز سُمّ اسب خَسان ، پیکرى نماند
مى خواست ناصرى و جز اصغر ، کسى نداشت
آخر ز ضرب تیر جفا ، اصغرى نماند
این داغ سوزدم که پس از قتل شاه دین
از خیمه گاه ، جز تلِ خاکسترى نماند
این غیرتم کُشد که ز اهل حریم شاه
اِلّا اسیر دشمن دون، دخترى نماند
از جور چرخ و کینه اختر ، جفاى دهر
بر اختران برج حیا ، زیورى نماند
پس با تن شریفِ برادر ، خطاب کرد
وز آه آتشین ، دل عالم، کباب کرد.
دردا!که از شرارت آن فرقه ی شریر
گشتند بانوان حریم خدا،اسیر
شاعر: مدرّس اصفهانى
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%da%86%d9%88%d9%86-%d8%a8%d9%87%d8%b1-%d8%b4%d8%a7%d9%87-%d8%aa%d8%b4%d9%86%d9%87-%d8%ac%da%af%d8%b1-%d8%8c-%db%8c%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%89-%d9%86%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.