در پاسخ باید بگوییم که غیبت، داراى علل و حکمت‏هاى فراوانى است؛ از آن جمله رشد و آمادگى مردم براى پذیرش حکومت عدل الهى توسط امام معصوم. چنانچه لازم بود برادران یوسف مدتى از یوسف علیه‌السلام محروم باشند و نیازها و سختى‏ها آنها را به جایى برساند که حل مشکل خود را به دست یوسف ببینند.

به طورى که وقتى یوسف را شناختند با احترام و فرمانبردارى، قدرشناس حضرت یوسف باشند. بنابرین در جامعه نیز می‌بایست چنین نیازی احساس شود، به طورى که همه نظریه پردازان و مدعیان نجات بشریت به این نتیجه برسند که توانایى حل بحران‏هاى جامعه بشرى را ندارند و در همه، احساس نیاز به منجى حقیقى پیدا شود. لذا حتی اگر هم تعداد امامان زیاد می‌بود، باز هم گذر از دوران غیبت براى جامعه بشرى لازم می‌گردید.

البته در عدد ۱۲ اسرارى نیز هست که به برخى از آنها اشاره مى‏شود.

یکى از مباحث مشترک میان شیعه و سنّى، وجود دوازده خلیفه و امام بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. این اعتقاد بر اساس روایات فراوانى است که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده و در آنها از وجود دوازده جانشین بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سخن به میان آمده است. هر چند در تعیین مصداق این دوازده خلیفه و ولىّ، در میان مسلمین اختلاف هست؛ اما اصل آن مورد پذیرش قرار گرفته است.

بر اساس تفاسیر، مبناى این باور، وجود آیاتى چند از قرآن است که در آنها از دوازده نقیب‏[۱]، دوازده چشمه‏[۲] و دوازده ماه‏[۳] مثال آورده و سخن گفته شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، در حدیث ثقلین، به مسلمانان دستور داد که از قرآن و عترت او تبعیت کنند. آنگاه تعداد و نام آنان را بیان کرد و حتى دوازدهمین آنان را قائم و خاتم ایشان قرار داد. اصبغ بن نباته از ابن عباس روایتی را نقل کرده است که در آن کرده که پیامبر گرامى اسلام پس از بیان ارزش و اهمیت ولایت امیرامؤمنین، به تبعیت از علی علیه‌السلام و امامان از نسل ایشان دستور می‌دهد؛ سپس جابر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تعداد امامان را سؤال می‌کند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز عدد ۱۲ را با مثال‌های ماه‌های سال، چشمه‌های جاری شده به دست موسی علیه‌السلام و همچنین با مثال تعداد رؤسای بنی‌اسرائیل بیان می‌کند. سپس ایشان اولین آن را امیرالمؤمنین و آخرین آن را مهدی موعود معرفی می‌کند[۴].

از دیدگاه شیعه، جانشینان و اولیاى پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دوازده معصوم‏اند و از این حدیث و سایر روایات مشابه، به دست مى‏آید که انحصار امامان در «عدد دوازده»، سنت و خواست الهى است که تغییرناپذیر بوده و نمونه‏هایى نیز در طول تاریخ داشته است. همچنین تعداد و اسامى آنان از قبل مشخص بوده و نور وجودشان در لوح محفوظ، ضبط گشته است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در موارد مختلف و با تعبیرات گوناگون، به آنان اشاره کرده و فکر و ذهن مسلمانان را متوجّه ایشان ساخته است. اسامى و تعداد آنان غیر قابل تغییر بوده و کسى نمى‏تواند در آنها کم یا زیاد کند. عبارات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به خصوص در منابع اهل سنت به شرح زیر است:

  1. دوازده خلیفه‏

اینکه رسول گرامی اسلام در موارد زیادی عنوان کرده‌اند که پس از ایشان دوازده خلیفه، دین اسلام را رهبری کرده که بدون آنان اساس دین برپا نمی‌شده[۵]!

  1. امامان بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

در دسته‌ای دیگر از روایات، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با ذکر عدد دوازده برای تعداد ائمه کار را برای جوینگان علم راحت کرده است[۶].

  1. همان نقباى بنى‏اسرائیل‏

در شمار دیگری از روایات پیامبر اسلام تعداد جانشینان پس از خود ره هم تعداد با نقبا و رؤسای بنی‌اسرائیل شمرده است[۷].

  1. دوازده امیر

و باز در دیگر روایات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دوازده امیر قریشی را برای خلافت پس از خود تعیین نموده‌اند[۸].

  1. اولیا و اوصیاى بعد از نبى‏

در پاره‌ای دیگر از روایات نیز پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اولیاء و اوصیاء خویش را دوازده نفر خوانده‌اند که آنان را حجت خدا بر بندگانش می‌خواند[۹].

در پایان گفتنى است که خداوند مجبور به غایب کردن امام نیست؛ بلکه مشیّت و اراده الهى بر حفظ جان و پنهان زیستى او قرار گرفته است. با این حال‏ جامعه بدون سرپرست و ولىّ رها نشده است و مردم بى‏تکلیف نمانده‏اند؛ زیرا امام غایب، فقط ظهور ندارد و این به معناى تعطیلى وظایف و مسئولیت‏هاى او نیست. او در جامعه حضور دارد و به طور ناشناس در میان مردم زندگى مى‏کند و به بسیارى از مسئولیت‏هاى خود – از جمله ولایت و سرپرستى باطنى جامعه و هدایت تکوینى آنان- عمل مى‏کند. در عین حال براى جامعه، سرپرستان و حاکمانى تعیین کرده و به صورت عام برای آنان را جانشین خود قرار داده است. اینان فقیهان و دانشمندانى هستند که معارف عترت را اخذ مى‏کنند و در اختیار مردم قرار مى‏دهند. همچنین عهده دار اداره و رهبرى سیاسى جامعه، اجراى حدود، قضاوت و … مى‏باشند.

 .[۱] «بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً».

[۲] . «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً» 

[۳]. «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً»

[۴] . «اى مردم! بدانید که خداوند براى شما، درى قرار داده که هرکس به آن در وارد بشود، از آتش و ترس بزرگ روز قیامت در امان است». ابو سعید خدرى برخاست و عرض کرد: اى پیامبر! ما را به طرف آن هدایت فرما تا او را بشناسیم. حضرت فرمود: «آن در على بن ابى طالب است که سید اوصیا و امیر مؤمنان و برادر رسول خدا است. اى مردم! هر کس دوست دارد به دستگیره مطمئنى که شکست در آن راه ندارد، متمسّک شود؛ باید به ولایت على بن ابى طالب تمسّک کند … اى مردم! هر کس مى‏خواهد خدا و رسول را دوست بدارد، باید بعد از من به على بن ابى طالب و امامان از نسل من اقتدا کند که آنان گنجینه‏هاى علم من هستند». جابر بن عبداللَّه انصارى به پا خاست و عرض کرد: اى رسول خدا! امامان (بعد از شما) چند نفرند؟ حضرت فرمود: اى جابر! خدا تو را رحمت کند، از همه اسلام پرسیدى … تعداد آنان به تعداد ماه‏هاى سال است که آن در نزد خدا، در کتاب الهى- از روزى که آسمان‏ها و زمین را آفریده- دوازده مى‏باشند. تعداد امامان، به تعداد چشمه‏هایى است که براى موسى بن عمران جارى شد؛ زمانى که عصاى خود را به سنگ زد و از آن دوازده چشمه جارى شد. تعداد امامان، به تعداد رؤساى بنى‏اسرائیل است که خداوند فرموده است: وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً بنابراین اى جابر! امامان دوازده نفرند. اولین آنها على بن ابى طالب و آخرین آنها قائم مهدى مى‏باشند» .

[۵] . «انّ هذا الامر لا ینقضى حتى یمضى فیهم اثنا عشر خلیفه» ؛ «این امر (دین اسلام)، به سر نیاید تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد» و نیز فرمود: «لا یزالُ هذا الدینُ قائماً حتى یکون علیکم اثنا عشر خلیفه» ؛ «تا وقتى که دوازده خلیفه و جانشین با شما است، این دین پیوسته بر پا است». همچنین: «لا یزال الاسلام عزیزاً الى اثنى عشر خلیفه» ؛ «همواره اسلام به وجود دوازده خلیفه، سرافزار و عزیز است».

 

 

[6] . «الائمه من بعد اثنا عشر من اهل بیتى» ؛ «امامان پس از من دوازده نفرند که از اهل بیت من مى‏باشند». چنانچه در روایات آمده است که: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در حق على علیه السلام فرمود: «الا انّه … الامام بعدى و ابو الائمه الزُّهر الاثنى عشر و منها مهدى هذه الامه …» ؛ «امام بعد از من و پدر امامان دوازده گانه (على) است و مهدى این امت از ما است».

[۷] . «انّ عدّه الخلفاءَ بعدى، عدّه نقباء موسى» ؛ «شمار جانشینان من، به تعداد نقباى موسى است». و نیز «یملک هذه الامه من خلیفه، اثنا عشره کعده نقباء بنى‏اسرائیل» ؛ «امر این امت را دوازده خلیفه بر عهده مى‏گیرند، به اندازه عدد نقباى بنى‏اسرائیل».

[۸] . «لا تزال من امتى على الحق ظاهرین، حتى یکون علیهم اثنا عشر امیراً کلهم من قریش» ؛ «همچنان امت من بر حق استوار باشند، مادامى که دوازده امیر بر آنان خلافت کند که همه‏شان از قریش هستند». در صحیح بخارى از جابربن سمره نیز روایت شده است: «سمعت رسول الله یقول: اثنا عشر امیراً … قال: کلّهم من قریش» .

[۹] . «انّ اولیائى، و اوصیائى و حجج الله على الخلق بعدى، اثنا عشر، (اوّلهم) اخى (على) و آخرهم ولدى (المهدى)» ؛ «اولیا و اوصیا و حجت‏هاى خدا بر بندگانش پس از من، دوازده نفرند اول آنان برادرم (على) و آخرشان فرزندم (مهدى) است». و نیز: «لا یزال امر الناس ماضیاً ما ولیّهم اثنا عشر رجلًا» ؛ «امر مردم همچنان مى‏گذرد تا زمانى که دوازده مرد بر آنان، ولایت داشته باشند».