برای تشییع پیکرش همه آمده بودند. حتی آن‌هایی که اسماعیل را خوب نمی‌شناختند. تابوت اسماعیل فقط بر دوش مجاهدین عراقی حمل می‌شد؛ همان‌هایی که آزادی‌شان را مدیون او بودند. آن‌ها نمی‌خواستند حتی از پیکر بی‌جان او جدا شوند.

وقتی اسماعیل را به خاک سپردند، مجاهدین نزد خانواده‌اش آمدند و به آنان گفتند: «پیکر اسماعیل در خاک ایران امانت است، ما آن را بعداً به عراق خواهیم برد، به کربلا؛ چرا که او فرمانده‌ی ما بود.»

همسر اسماعیل، فرزندان او زهرا و ابراهیم را زیر چادرش گرفته بود و دلداری می‌داد.

-‌ بچه‌ها پدرتان در نامه‌ای که روزهای آخر نوشته بود، قول داده که روز قیامت کنار در بهشت منتظر ما می‌ماند…

منبع: کتاب «مهاجر مهربان» – شهید اسماعیل دقایقی، انتشارات سوره مهر،  ص ۷۹ و ۸۰٫