در این‌گونه موارد بهترین راه‌کار، مطرح کردن یک یا چند پرسش خوب است. به طور نمونه به چند پرسش مهم اشاره می‌شود:

پرسش اوّل

 در منابع معتبر اهل سنّت، مثل صحیح بخاری و مسلم، روایتی است از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که می‌فرمایند: «لا یزال الدّین عزیزاً منیعاً إلی اثنی عشر خلیفه»[۱]؛ «همواره این دین عزیز و محفوظ است تا زمانی که دوازده خلیفه جانشینان من باشند».

به نظر شما منظور از این دوازده خلیفه چه کسانی هستند؟ زیرا از نگاه آنان خلفای راشدین چهار نفرند و خلفای بنی‌امیّه از دوازده نفر کمتر و بنی‌عبّاس از دوازده نفر بیشترند و پاسخ صحیحی ندارند مگر این‌که اعتقاد به دوازده امام داشته باشیم.

 

پرسش دوم

در منابع معتبر حدیثی و تاریخی آمده است که خلیفه دوم عمر بن خطاب راویان حدیث را از نقل احادیث و سنّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نهی می‌کرد، حتّی بزرگان صحابه مانند ابن مسعود، ابوذرّ، ابوالدّداء را به جرم نقل احادیث از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) زندان نمود.[۲]

پرسش این است که چرا و به چه انگیزه‌ای خلیفه دوم «منع تدوین و نقل حدیث پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم» را پایه‌گذاری کرد؟

آیا احتمال نمی‌رود که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در احادیث فراوانی مردم را راهنمایی و فضایل اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده است که اگر احادیث پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در میان مردم می‌ماند این‌گونه برخی مسلمانان از اهل بیت علیهم السلام جدا نمی‌شدند و اختلافات به این مقدار نمی‌رسید؟

 

پرسش سوم

همه مسلمانان خطبه حجه الوداع پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را قبول دارند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده‌اند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» امّا برخی اهل سنّت «مولا» را فقط به معنای محبّت و دوستی می‌دانند. بر فرض که درست بگویند؛

ـ آیا دوست داشتن با جنگیدن و منزوی کردن امام علی (علیه السّلام) سازگار است؟!

ـ‌آیا دوست داشتن با کشتن امام حسین (علیه السّلام) و یاران و اسارت خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سازگار است؟

 

پرسش چهارم

در قرآن مجید می‌خوانیم:

«لَن تَرضی عَنکَ الیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتُهم»[۳].

آمریکا و اسرائیل از چه کشورهایی راضی‌اند و با چه کشورهایی مخالفت می‌کنند؟! رابطه آمریکا با عربستان و قطر چگونه است؟ و مخالفت آمریکا با ایران و مقاومت حزب الله لبنان چگونه است؟

 

پرسش پنجم

 شما می‌گویید شورش بر علیه خلیفه مسلمانان جایز نیست، در حالی‌که طلحه و زبیر و حتّی عایشه جنگ جمل را بر علیه امام علی (علیه السّلام) برپا کردند؟!

 

پرسش ششم

در قرآن می‌خوانیم:

«السّابِقُونَ السّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»[۴].

امام علی (علیه السّلام) اوّلین مسلمان بوده است در حالی‌که بقیه چندین سال سابقه شرک و بت‌پرستی داشته‌اند! کدام یک انتخاب شوند بهتر است؟!

 

پرسش هفتم

در قرآن می‌خوانیم:

«هَل یَستَوِی الَّذِینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذیِنَ لا یَعلَمُونَ»[۵]؛

«آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟!»

آیا خلفای دیگر مانند نهج البلاغه امام علی (علیه السّلام) دارند؟ آیا بارها خلیفه دوم در قضاوت اشتباه نکرد و اعتراف نکرد «لولا عَلِىٌ لَّهَلَکَ علیهم السلامرٌ».[۶]

 

پرسش هشتم

در قرآن می‌خوانیم:

«فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً»[۷].

امام علی (علیه السّلام) در جنگ بدر واحد و احزا و تصرف خیبر و … بهترین و بیشترین جهاد را داشته است. به نظر شما کدام یک از خلفا برتری دارند؟

 

پرسش نهم

آیا تعیین خلیفه کار خوبی است یا نه؟ اگر خوب است چرا می‌گویید پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خلیفه تعیین نکرد؟ اگر بد است چرا ابوبکر و عمر این کار را کردند؟

 

پرسش دهم

آیا می‌شود محبّت علی (علیه السّلام) و معاویه در یک دل جمع گردد؟ این تناقض را چگونه به جوانان خود پاسخ می‌دهید؟

 

پرسش یازدهم

یزید دستور کشتن امام حسین (علیه السّلام) را داد و جنایات فراوانی در مدینه انجام داد و معاویه مردم شام را به لعن امام علی (علیه السّلام) تشویق می‌کرد[۸]، ‌این در حالی است که یزید توسط معاویه حاکم شد و معاویه توسط خلیفه دوم حاکم شام شد!! حال مقصر اصلی کیست؟!

 

پرسش دوازدهم

در موارد متعددّی در صحیح بخاری حضرت موسی (علیه السّلام) بر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برتری و فضیلت داده شده است و از پیامبر روایت شده است: «لا تخیّرونی علی موسی»[۹]؛ «من را بر موسی برتری ندهید»!!

آیا احتمال نمی‌رود که چنین روایاتی را یهودیان وارد کرده باشند و در صحاح شش‌گانه و سیره ابن هشام و تاریخ طبری اسرائیلیات فراوانی آمده است. به طوری که موجب سوء استفاده دشمنان شده و کتاب آیات شیطانی را بر علیه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نوشته‌اند.

 

پرسش سیزدهم

در صحیح بخاری آمده است که حضرت فاطمه سلام الله علیها از ابوبکر خشمناک و آزرده گردید و تا آخرین لحظه حیاتشان با وی سخن نگفتند: «فغضبت فاطمه بنت رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فَهجَرت أبا بکر، فلم تزل مهاجرتْه حتّى توفّیت».[۱۰]

از سوی دیگر در صحیح بخاری از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت شده است: «فاطمه بضعه منی، من أغضبها أغضبنی»[۱۱]؛ «فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است». در نتیجه چه کسانی مورد خشم و ناخشنودی پیامبرند؟!

 

پرسش چهاردهم

در صحیح بخاری حدیثی از عمر بن خطاب آمده که نشانگر باور وی به تحریف، قرآن است. او این آیه را می‌خوانده است: «أن لاترغبوا عن آبائکم فأنّه کفرٌ بکم أن ترغبوا عن آبائکم»[۱۲]؛ «از پدران خود رویگردان نشوید زیرا این کفر است که از پدران خود روی برتابید». در حالی‌که این آیه در قرآن موجود و مورد اعتماد مسلمانان وجود ندارد!! آیا خلیفه دوم قایل به تحریف قرآن بود؟!

 

پرسش پانزدهم

می‌دانیم که یزید بن معاویه سه سال حکومت کرد؛ در سال نخست حکومتش دستور داد که امام حسین (علیه السّلام) را به شهادت برسانند، در سال دوم حکومت خود به مدینه حمل کرد و واقعه خونین و ننگین «حرّه» را پدید آورد که بسیاری از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به شهادت رسیدند و در سال سوم حکومتش دستور داد که کعبه را به منجنیق بسته و آن را به آتش کشید.

حال پرسش مهم این است که چرا ابن تیمیه (پایه‌گذار و نظریه‌پرداز وهابیت) یزید بن معاویه را تقدیس نموده و او را جزو جانشینان دوازده‌گانه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌داند!![۱۳]

 

پرسش شانزدهم

معاویه بن ابی‌سفیان بر خلیفه زمان خود امام علی (علیه السّلام) خروج کرد و بیعت ایشان را نپذیرفت، از سوی دیگر دست معاویه به خون صحابه جلیل‌القدری مانند «عمر بن یاسر»[۱۴]، «حُجر بن عدی»[۱۵]؛ «عمر بن حمق خزاعی»[۱۶] و دیگران آلوده است؛ چگونه وهابی‌ها شیعه را متهم به دشنام دادن به صحابه می‌کنند، امّا دوست‌دار کسی هستند که دستش به خون صحابه آلوده است؟!

مگر پیامبر نفرمودند: «یا علی جز مؤمن تو را دوست ندارد و به جز منافق، تو را دشمن ندارد». آیا دشمنی با حضرت امیر مؤمنان طبق این روایت نشانه نفاق نیست؟!

 

پرسش هفدهم

درباره آخرین پنجشنبه زندگانی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در صحیح بخاری و مسلم و صحاح دیگر آمده: «برای من قلم و کاغذ بیاورید تا نوشته‌ای برای شما بنگارم که پس از من هرگز گمراه نشوید».

امّا خلیفه دوم در برابر درخواست پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سرپیچی و مخالفت کرد و گفت: «حسبنا کتاب اللّه»؛ «وی پیامبر را متهم به هذیان و درد شدید نمود که نمی‌فهمد چه می‌گوید (نعوذ بالله)!![۱۷]

حال گناه این همه گمراهی و خون‌ریزی و اختلاف بین مسلمانان به گردن چه کسی است؟!

 

پرسش هیجدهم

ابن تیمیه نظریه‌پرداز وهابیت در کتاب «منهاج السّنه» امام علی (علیه السّلام) را طبق آیه «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»[۱۸]خواهان برتری و فساد در زمین معرفی کرده و می‌گوید این ویژگی فرعون است ـ نعوذ بالله ـ و امام علی (علیه السّلام) را اهل سعادت اخروی نمی‌داند.[۱۹]

آیا این عداوت و دشمنی با امام علی (علیه السّلام) موجب خروج او از اسلام نمی‌گردد؟! آیا این طعن در عدالت صحابه و مصداق ناسزا و توهین به خلفا نیست؟!


کوتاه پاسخ «آیات برگزیده»

آنان می‌گویند: هنگام زیارت فقط رو به قبله بایستند و به سوی خدا دعا کنید و از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیزی نخواهید. او از دنیا رفته است و کاری از او ساخته نیست!!

ما می‌گوییم: قرآن می‌فرماید:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»[۲۰]؛

«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نخوانید، بلکه زنده‌اند ولی شما نمی‌دانید».

آنان می‌گویند: گریه برای مردگان و امامان علیهم السلام نشانه نارضایتی از خداست؟!

ما می‌گوییم: قرآن مجید درباره گریه حضرت یعقوب (علیه السّلام) در فراغ حضرت یوسف (علیه السّلام) می‌فرماید:

«ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ»[۲۱]

«… در حالی‌که اندوه خود را فرو می‌خورد چشمانش از اندوه سپید شد»

آنان در بقیع و منطقه احد روی تابلوهای خود این آیه را آورده‌اند:

«أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ»[۲۲]؛

«آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی‌رساند».

ما می‌گوییم: این آیه مربوط به مشرکان است که بت‌های سنگ و چوب را عبادت می‌کردند.

امّا درباره خواندن و دعا کردن در خانه اولیای الهی و حرم امامان علیهم السلام قرآن مجید می‌فرماید:

«فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»[۲۳]؛

«در خانه‌هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آن‌ها رفعت یابد و نامش در آن‌ها یاد شد در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‌کنند».

آنان می‌گویند چرا حضرت علی (علیه السّلام) را از صحابه دیگر برتر می‌دانید؟

ما می‌گوییم: قرآن می‌فرماید: «هر کس در اسلام سابقه بیشتری دارد و سابقه شرک نداشته باشد برتر است:

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»[۲۴]؛

«و سبقت گیرندگان مقربند. آنانند همان مقربان [خدا]».

آنان می‌گویند: فقط به درگاه خدا دعا کنید و کسی دیگر را واسطه نگیرید و به آیه قرآن استناد می‌کنند:

«وَ أَنَّ المَساجِدِ لِلّهِ فَلا تَدعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً»[۲۵]؛

«و مساجد ویژه خداست پس هیچ کس را با خدا مخوانید».

ما می‌گوییم: آیه درباره مشرکان است که بت‌ها را همانند خدا عبادت می‌کردند. امّا درباره درخواست از اولیای الهی قرآن می‌فرماید:

«قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ»[۲۶]؛

«گفتند: ای پدر برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم».

آنان می‌گویند چرا شما برخی را لعن می‌کنید؟!

ما می‌گوییم: قرآن می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»[۲۷]؛

«بی‌گمان کسانی که خدا و پیامبر او را آزار می‌رسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت‌آور آماده ساخته است».

برخی از آنان می‌گویند شما مشرک هستید؟!

ما می‌گوییم: این‌ها از اعتقادات ما که برگرفته از مکتب اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است خبر ندارند و جاهلند در این صورت خوب است در پاسخ آنان فقط یک سلام کنیم. قرآن می‌فرماید:

«… وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۲۸]؛

«… و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می‌دهند».

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی شیعه و اهل سنت؛ دفتر نشر معارف تدوین و تألیف: علی اصغر رضوانی، مصطفی عزیزی


[۱]. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۵۳، کتاب الأماره باب النّاس تبعٌ لقریش.

[۲]. البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۱۵؛ تذکره الحفّاظ، ج ۱، ص ۷ رقم ۲؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۱ حدیث ۲۸، باب اتباع سنّه رسول الله ص؛ سنن الدّرامی، ج ۱، ۳۲۹، حدیث شماره ۲۸۸، باب من هاب الفتیامخافه الشقط؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۱۸۳ حدیث ۳۴۷، باب ۱۵۱؛ طبقات ابن سعد، ج ۳، ص ۲۸۷ در «ذکر استخلاف عمر».

[۳]. بقره،‌آیه ۱۲۰٫

[۴]. واقعه، آیه ۱۰٫

[۵]. زمر، آیه ۹٫

[۶]. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۱، ص ۱۸٫

[۷]. نساء، آیه ۹۵٫

[۸]. صحیح مسلم، حدیث ۲۴۰۴٫

[۹]. صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۲۵۱، باب وفاه موسی و ذکره، و باب «ما یذکرنی الأشخاص»

[۱۰]. صحیح بخاری، ج ۳، کتاب الخمس، باب ۱، حدیث ۲۹۲۶٫

[۱۱]. صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۱۰٫

[۱۲]. صحیح بخاری، کتاب المحاربین، باب رجم الحبلی، ج ۶، ص ۲۵۰۵٫

[۱۳]. منهاج السنه، ابن تیمیه، ج ۸، ص ۲۳۸٫

[۱۴]. الأصابه، ج ۴، ص ۲۷۴٫

[۱۵]. همان، ج ۱، ص ۳۲۹، در ترجمه حُجر بن عدی.

[۱۶]. همان، ج ۴، ص ۲۹۴٫

[۱۷]. صحیح بخاری؛ کتاب المغازی، باب ۷۸ حدیث ۴۱۶۸؛ صحیح مسلم، کتاب الوصیه، حدیث ۲۲ و ۲۱٫

[۱۸]. قصص، آیه ۸۳٫

[۱۹]. منهاج السنه، ج ۴، ص ۵۰۰٫

[۲۰]. بقره،‌ آیه ۱۵۴٫

[۲۱]. یوسف،‌آیه ۸۴٫

[۲۲]. انبیا، آیه ۶۶٫

[۲۳]. نور، آیه ۳۶٫

[۲۴]. واقعه،‌آیات ۱۰ و ۱۱٫

[۲۵]. جن،‌ آیه ۱۸٫

[۲۶]. یوسف، آیه ۹۷٫

[۲۷]. احزاب، آیه ۵۷٫

[۲۸]. فرقان، آیه ۶۴٫