موضوعی که در این نوشتار در مورد آن بحث می کنیم مربوط به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. این موضوع از مواردی است که امروزه در شبکه های مربوط به تکفیری‌ها و وهابیت به آن دامن زده شده است و در آن تشکیک کرده و شبهه ایجاد می کنند. این‌ها تاکید می کنند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه، متولد نشده است و چه بسا می خواهند بگویند؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه را قبول داریم ولی هنوز متولد نشده است. افرادی مثل ابن تیمیه و کسانی که بعد از او آمده اند و همچنین بعضی از معاصرین، کمر همت به مبارزه با خطّ اهل بیت بسته اند و سعی در تشکیک و القاء شبهات در این زمینه، را دارند.

البته؛ اینگونه نیست که همه اهل سنّت منکر ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشند بلکه، بزرگانی از آنان، اعتراف به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نموده اند که در ادامه عبارات آن‌ها را نقل می کنیم؛ هرچند ما برای استدلال، بر اثبات وجود ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نیازی به اقوال آن‌ها نداریم، بلکه از باب اتمام حجت به بیان آن‌ها می پردازیم.

ادله و روایات بسیاری در حد استفاضه و تواتر برای اثبات ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه وارد شده است که این اعتقاد را یقینی می سازد و حتی ما را از بررسی سندی روایات، بی نیاز می سازد. بنابراین تشکیک در سند چنین روایاتی، تلاش از طرف عاجزی است که دستش از همه جا کوتاه شده است.

با این که عسگریین علیهماالسلام را در اقامتگاه اجباری، قرار داده بودند و خود امام حسن عسگری علیه السلام هم تحت مراقبت شدید از طرف دستگاه عباسی بودند و از طرفی بنای ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به جهت شرایط خفقان- بر اخفاء بوده است ولی امام حسن عسگری علیه السلام، جریان ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را، سه روز پس از ولادت فرزندش به اطلاع افراد و گروه های خاص و مورد اطمینان رساند و این اطلاع رسانی تا هنگام شهادت امام حسن عسگری علیه السلام ادامه داشت. امام حسن عسگری علیه السلام نامه ای برای قمی‌ها به جهت إخبار از ولادت فرزندشان نوشتند و همچنین به بعضی افراد دستور عقیقه و قربانی دادند.  

بیان یک روایت

و قال: حدثنا عبد اللّه بن الحسین بن سعد الکاتب قال: قال أبو محمّد  علیه السلام: قد وضع بنو أمیه و بنو العباس سیوفهم‏ علینا لعلتین: إحداهما أنهم کانوا یعلمون أنه لیس لهم فی الخلافه حق فیخافون من ادعائنا إیاها و تستقر فی مرکزها، و ثانیهما أنهم قد وقفوا من الأخبار المتواتره على أن زوال ملک الجبابره و الظلمه على ید القائم منا، و کانوا لا یشکون أنهم من الجبابره و الظلمه، فسعوا فی قتل أهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و إباده نسله طمعا منهم فی الوصول إلى منع تولد القائم  عجل الله تعالی فرجه أو قتله، فأبى اللّه أن یکشف أمره لواحد منهم إلا أن یتم نوره و لو کره الکافرون. [۱]

امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند: بنی امیه و بنی العباس به دو علت، شمشیرهای شان را بر روی ما کشیده بودند: اول: آن‌ها به خوبی می دانستند که در حکومت و خلافت حقی نداشته، بنابراین از ادعای ما در خلافت هراس داشتند. دوم: آن‌ها با توجه به روایات متواتر، فهمیده بودند که نابودی سلطنت ظالمانه آن ها به دست «قائم» ما می باشد و شک نداشتند که خودشان از حکام ظالم می باشند، به همین جهت تمام تلاش خود را در جهت کشتن اهل بیت پیامبرعلیهم السلام و از بین بردن نسل او به کار گرفته بودند تا شاید از ولادت «قائم» جلوگیری کرده و یا در صورت تولد، او را به شهادت برسانند. پس خداوند إبا داشت تا امرش را برای احدی از آن ظالمان بر ملا سازد و خداوند نورش را به سرانجام می رساند گرچه کافران ناخوشایند باشند.

طرح یک سوال

اگر کسی منکر ولادت یکی از فرزندان خلفاء یا شخصیت‌های معروف تاریخ می شد، راه اثبات ولادت او با این که شرایط ولادت عادی می باشد- چیست؟ آیا راهی جز تمسک به یک نص تاریخی می باشد؟ آیا کسی می تواند ادعا کند که برای اثبات چنین امری، باید ولادت او دیده شود؟ مطمئناً دلایل اثبات دیگران، یک صدم دلائل اثبات ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نمی باشد، پس چرا منکرین بدون دلیل، اصرار بر نفی و انکار دارند؟

معترفین به ولادت امام در اهل سنّت  

مرحوم والد در کتاب الشیعه و الرجعه[۲]، اسم ۶۰ نفر از علمای اهل سنّت را که اعتراف به ولادت حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه نموده اند، ذکر می کند.

بنده هم (آیت الله طبسی) نام بعضی از اعتراف‌کنندگان به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را بیان کرده و سپس به ذکر عبارات آن می پردازم:

  • شمس الدین الذهبی(۶۷۳ ۷۴۸ ) که از متعصبین است در سه کتابش: سیر أعلام النبلاء[۳] ،تاریخ الاسلام[۴] و العبر[۵]  ذکر می کند که محمد فرزند حسن عسگری در تاریخ ۲۵۵ متولد شده است.
  • فخر الدین الرازی (۵۴۴۶۰۶)
  • ابن حجر الهیتمی (۹۰۹۹۷۴)
  • ابن الاثیر (۵۵۵۶۳۰ )
  • ابن خلکان (۶۰۸۶۸۱)
  • صلاح الدین الصفدی (۶۹۶۷۶۴ )
  • ابن الجوزی، أبو الفرج (۵۰۸۵۹۷)
  • ابن صباغ مالکی
  • ابن الوردی (۶۹۱۷۴۹)
  • الیافعی(۶۹۸۷۶۸)

 

نسبت دروغ ابن تیمیه به طبری

وهابیت به پیروی از ابن تیمیه، منکر اصل ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شده و می گویند امام حسن عسگری علیه السلام فرزندی نداشته است. ابن تیمیه دروغ می گوید. او در کتاب منهاج السنّه خود، به طبری نسبت می دهد و می گوید طبری در تاریخش و شخص دیگری بنام عبدالباقی ابن قانع و دیگران، گفته اند که امام حسن عسگری علیه السلام، نسلی نداشته است.

بیان ابن تیمیه:

فیقال قد ذکر محمد بن جریر الطبری وعبد الباقی بن قانع وغیرهما من أهل العلم بالأنساب والتواریخ أن الحسن بن علی العسکری لم یکن له نسل ولا عقب والإمامیه الذین یزعمون أنه کان له ولد یدعون أنه دخل السرداب بسامرا…[۶]

شما در کتاب تاریخ طبری عبارت «أن الحسن بن علی العسکری لم یکن له نسل» را نمی یابید و این مطلب، از دروغ های ابن تیمیه نسبت به طبری است.[۷] در تاریخ طبری نام حسن عسگری فقط یک بار به میان آمده است و آن هم مربوط به إبراهیم بن مهران نصرانی می باشد.[۸]

بعضی از محققین به جهت دفع این اشکال بر ابن تیمیه، گفته اند که این مطلب در ملحقات تاریخ طبری (صله التاریخ)[۹] آمده است. [ البته ملحقات از طبری نمی باشد] در ملحقات آمده است که :« لم یعقب الحسن» مراد از حسن در این عبارت چه کسی می باشد؟ منظور از حسن: محمد ابن الحسن ابن علی ابن موسی بن جعفر است. قضیه از این قرار است که در زمان مقتدر عباسی شخصی بنام محمد ادعا کرد که من نوه امام رضا علیه السلام هستم یعنی فرزند حسن و نوه امام رضا علیه السلام هستم. بعد از این ادعا، شخصی از ابوطالب بنام او را تکذیب کرد. و گفت «لم یعقب الحسن» یعنی حسن فرزندی نداشت. البته این شخص دروغگو را هم کتک زده و زندان نمودند. پس «حسن» در این عبارت، ربطی به فرزند امام حسن عسگری علیه السلام ندارد.

ابن تیمیه به عنوان نظریه پرداز وهابیت، به دروغ می گوید که طبری و عبد الباقی بن قانع و غیر این دو قائل اند که امام حسن عسگری علیه السلام از خود فرزندی به جای نگذاشته است.

فیقال قد ذکر محمد بن جریر الطبری وعبد الباقی بن قانع وغیرهما من أهل العلم بالأنساب والتواریخ أن الحسن بن علی العسکری لم یکن له نسل ولا عقب والإمامیه الذین یزعمون أنه کان له ولد یدعون أنه دخل السرداب بسامرا…[۱۰]

شما همه کتاب تاریخ طبری را که بگردید عبارت «أن الحسن بن علی العسکری لم یکن له نسل» را نمی یابید و این مطلب، از دروغ های ابن تیمیه نسبت به طبری است. در تاریخ طبری نام عسگری فقط یک بار به میان آمده است و آن هم مربوط به إبراهیم بن مهران نصرانی می باشد.[۱۱] اگر به فرض هم که طبری چنین مطلبی را بیان می کرد، قولش مخالف ده‌ها قول دیگر بزرگان اهل سنّت بود و اعتباری نداشت.

جمله «لم یعقب الحسن» در کتاب ملحقات تاریخ طبری که معروف به صله التاریخ است، ذکر شده است و مراد از حسن: محمد ابن الحسن ابن علی ابن موسی بن جعفر (نوه امام رضا علیه السلام) است و ربطی به امام حسن عسگری علیه السلام ندارد.

کلامی در مورد شخصیت ابن تیمیه

شخصیت ابن تیمیه به گونه ای است که از دروغ ابایی ندارد. شاید دروغگویی جزو دیانتش باشد. وی در منهاج السنّه خود، تصریح دارد که رافضه مثل یهود هستند و رافضی‌ها [شیعیان دوازده امامی] جبرئیل را دشمن می دارند زیرا معتقدند که بنا بود جیرئیل، وحی را بر علی بن ابیطالب علیه السلام نازل کند، ولی بر پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل نمود.[۱۲] کتاب منهاج السنه ابن تیمیه، رد بر منهاج الکرامه علامه حلی است و اعتقادات او را رد می کند. در کجای کتاب علامه حلی و یا منابع دیگر شیعه، چنین مطلبی آمده است که ایشان در مقام رد آن برآمده است.

 ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ضمن معرفی علامه حلی، جملاتی در مورد ابن تیمیه ذکر می کند که تا حدودی، گویای شخصیت ابن تیمیه می باشد. ابن حجر می گوید:

یوسف والد الحسن بن یوسف بن علی بن المطهر الحلی الرافضی المشهور وکان رأس الشیعه الإمامیه فی زمانه وله معرفه بالعلوم العقلیه شرح مختصر بن الحاجب الموصلی شرحا جید بالنسبه إلى حل الفاظه وتوضیحه (علامه حلی از بزرگان شیعه در زمان خودش و آشنای به علوم عقلی که کتاب مختصر ابن حاجب را شرح خوبی نموده است) وصنف کتابا فی فضائل علی رضی الله عنه نقضه الشیخ تقی الدین بن تیمیه فی کتاب کبیر (علامه حلی، کتابی در فضائل علی علیه السلام تصنیف نموده که ابن تیمیه ردی بر آن نوشته است).

لکن وجدته کثیر التحامل إلى الغایه فی رد الأحادیث التی یوردها بن المطهر وان کان معظم ذلک من الموضوعات والواهیات (اگر چه بیشتر کتاب علامه حلی از موضوعات است ولی ابن تیمیه، بیش از حد در برابر آن‌ها موضع گرفته است) لکنه رد فی رده کثیرا من الأحادیث الجیاد التی لم یستحضر حاله التصنیف مظانها لأنه کان لاتساعه فی الحفظ یتکل على ما فی صدره والإنسان عامد للنسیان وکم من مبالغه لتوهین کلام الرافضی ادته أحیانا إلى تنقیص علی رضی الله عنه.[۱۳]

(ابن تیمیه به هنگام رد علامه حلی، احادیث معتبر را مردود دانسته است، زیرا در هنگام تألیف کتاب خود، مطلع به آن‌ها نبوده و بر حافظه خود اعتماد می کرده است [اهل دقت و تحقیق و مراجعه به منابع نبوده است] و چه بسیار در اهانت به شیعیان زیاده روی کرده تا جایی که [ چنین مبالغه ی در اهانت] در بعضی مواقع، منجر به اهانت علی علیه السلام شده است)[۱۴]

پس ابن تیمیه، قابل اعتماد و اعتناء نمی باشد و چه خوب علامه حلی در مورد او فرموده است: «و لمّا بلغه بعض کتاب ابن تیمیّه قال: لو کان‏ یفهم‏ ما أقول أجبته».

بررسی شخصیت عبدالباقی ابن قانع

عبدالباقی ابن قانع، یکی دیگر از کسانی است که ابن تیمیه در منهاج السنّه می گوید که او هم قائل است که امام حسن عسگری علیه السلام از خود فرزندی به جای نگذاشته است. ابن تیمیه نگفته است که عبدالباقی در چه منبعی چنین سخنی را ذکر کرده است، ضمن اینکه باید بررسی شود که عبدالباقی، چه اندازه از اعتبار برخوردار است؟ ذهبی در سیر أعلام النبلاء در مورد او چنین می گوید:

ابن قانع، الامام الحافظ البارع الصدوق إن شاء الله القاضی أبو الحسین عبد الباقی بن قانع بن مرزوق بن واثق الاموی مولاهم، البغدادی، صاحب کتاب ” معجم الصحابه ” الذی سمعناه…

قال البرقانی: البغدادیون یوثقونه، وهو عندی ضعیف.

وقال الدارقطنی: کان یحفظ، ولکنه یخطئ ویصر. (اصرار بر اشتباه داشت)

وروى الخطیب عن الازهری، عن أبی الحسن بن الفرات، قال: کان ابن قانع قد حدث به اختلاط قبل موته بنحو من سنتین، فترکنا السماع منه، وسمع منه قوم فی اختلاطه. [۱۵]

نتیجه: عبدالباقی ابن قانع، مشکل دارد.

تصریح بعضی از علمای اهل سنّت به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه

در مقابل ادعای ابن تیمیه، بعضی از علمای بزرگ اهل سنّت، تصریح به ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه کرده‌اند. این‌ها قائلند، امام زمانی که از نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله و فرزندان علی علیهم السلام و امام حسن عسگری علیه السلام می باشد، به دنیا آمده است [گرچه بعضی، این امام را همان مهدی موعود ندانند که این خود بحث دیگری است].

شمس الدین الذهبی(۶۷۳ ۷۴۸ ) که از متعصبین است در سه کتابش: سیر أعلام النبلاء، تاریخ الاسلام و العبر ذکر می کند که محمد فرزند حسن عسگری متولد شده است.

۱- بیان ذهبی در کتاب العبر

وفیها (سنه خمس وستین ومائتین ) محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی محمد الجواد بن علی الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق العلوی الحسینی أبو القاسم. الذی تلقبه الرفضه : الخلف الحجه وتلقبه بالمهدی وبالمنتظر وتلقبه بصاحب الزمان وهو خاتمه الاثنتی عشر وظلال الرافضه ما علیه مزید. فإنهم یزعمون أنه دخل السرداب الذی بسامراَ فاختفى. وإلى الآن وکان عمره لما عدم تسع سنین أو دونها.[۱۶]

ذهبی در مورد القاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه، قول را منتسب به شیعیان می داند ولی در مورد ولادت امام زمان، تصریح دارد که محمد فرزند حسن عسگری در تاریخ ۲۶۵ متولد شده است. [ البته، تاریخ ولادت، اشتباه است و ۲۵۵ یا ۲۵۶ است]

۲- بیان ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام

أبو محمد الهاشمی الحسینی أحد أئمه الشیعه الذین تدعی الشیعه عصمتهم ویقال له الحسن العسکری لکونه سکن سامراء، فإنها یقال لها العسکر. وهو (حسن عسگری) والد منتظر الرافضه. توفی إلى رضوان الله بسامراء فی ثامن ربیع الأول سنه ستین، وله تسع وعشرون سنه. ودفن إلى جانب والده. وأمه أمه. وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضه القائم الخلف الحجه، فولد سنه ثمان وخمسین، وقیل: سنه ست وخمسین. عاش بعد أبیه سنتین ثم عدم (مفقود) ولم یعلم کیف مات. وأمه أم ولد. وهم یدعون بقاءه فی السرداب من أربعمائه وخمسین سنه، وأنه صاحب الزمان، وأنه حیّ یعلم علم الأولین والآخرین، ویعترفون أن أحد لم یره أبداً، فنسأل الله أن یثبت علینا عقولنا وإیماننا.[۱۷]

۳- بیان ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء

ذهبی در این کتاب، چندین صفحه راجع به دوازده امام شیعیان با تجلیل صحبت می کند[ البته در بعضی موارد، جملاتی خلاف حقیقت هم بیان می کند، به هرحال او شاگرد ابن تیمیه است و بیش از این توقع نمی‌رود] اما بیان او:

المنتظرالشریف أبو القاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی ابن محمد الجواد بن علی الرضى بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین بن علی بن الحسین الشهید بن الامام علی بن أبی طالب، العلوی الحسینی خاتمه الاثنی عشر سیدا، الذین تدعی الامامیه عصمتهم ولا عصمه إلا لنبی ومحمد هذا هو الذی یزعمون أنه الخلف الحجه، وأنه صاحب الزمان، وأنه صاحب السرداب بسامراء، وأنه حی لا یموت، حتى یخرج، فیملا الارض عدلا وقسطا، کما ملئت ظلما وجورا.

فوددنا ذلک والله وهم فی انتظاره من أربع مئه وسبعین سنه، ومن أحالک على غائب لم ینصفک، فکیف بمن أحال على مستحیل ؟ ! والانصاف عزیز فنعوذ بالله من الجهل والهوى.

ذهبی بعد از این جملات، نام دوازده امام ما را با تجلیل و احترام نقل می کند و از آن بزرگواران به شایستگی یاد می کند و آن‌ها را لایق برای خلافت و امامت می داند.

فمولانا الامام علی: من الخلفاء الراشدین، المشهود لهم بالجنه رضی الله عنه نحبه أشد الحب، ولا ندعی عصمته، ولا عصمه أبی بکر الصدیق.

وابناه الحسن والحسین: فسبطا رسول الله صلّی الله علیه و آله و سیدا شباب أهل الجنه، لو استخلفا لکانا أهلا لذلک.

و زین العابدین: کبیر القدر، من ساده العلماء العاملین، یصلح للامامه (ذهبی هم قبول دارد که او شایستگی برای امامت دارد) وله نظراء، وغیره أکثر فتوى منه، وأکثر روایه.

وکذلک ابنه أبو جعفر الباقر: سید، إمام، فقیه، یصلح للخلافه (شایستگی برای خلافت دارد)

وکذا ولده جعفر الصادق: کبیر الشأن، من أئمه العلم، کان أولى بالامر من أبی جعفر المنصور.

وکان ولده موسى: کبیر القدر، جید العلم، أولى بالخلافه من هارون، وله نظراء فی الشرف والفضل

وابنه علی بن موسى الرضا: کبیر الشأن، له علم وبیان، ووقع فی النفوس، صیره المأمون ولی عهده لجلالته، فتوفی سنه ثلاث ومئتین.

وابنه محمد الجواد: من ساده قومه، لم یبلغ رتبه آبائه فی العلم والفقه.

وکذلک ولده الملقب بالهادی: شریف جلیل.

وکذلک ابنه الحسن بن علی العسکری رحمهم الله تعالى…[۱۸]

نتیجه: پس ذهبی اصل ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را قبول دارد هر چند که عصمت ائمه طاهرین و غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نمی پذیرد.

در ادامه بیان ابن حجر هیتمی صاحب کتاب الصواعق المحرقه على أهل البدع والضلال والزندقه را در باب ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نقل می کنیم. این کتاب در رد شیعه است. نام کتاب تعبیر ناروا و غیر مُودّبانه نسبت به شیعه است. اما بیان ایشان:

أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلکان هذا هو العسکری ولد سنه اثنتین وثلاثین ومائتین… و لم یخلَّف غیر ولده أبی القاسم محمد الحجه وعمره عند وفاه أبیه خمس سنین لکن آتاه الله فیها الحکمه ویسمى القائم المنتظر قیل لأنه ستر بالمدینه (شهر) وغاب فلم یعرف أین ذهب…[۱۹]

 

منبع: اقتباسی از درس خارج مهدویت” حضرت آیت الله طبسی


 [۱]روایت إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏۵ ؛ ص۱۹۷ و معجم الاحادیث المهدی عجل الله تعالی فرجه، ج۶ ، ص ۲۵

[۲]ج۱، ص۸۷، باب المترفون بولاده المهدی عجل الله تعالی فرجه (چاپ اول چاپخانه حیدریه نجف اشرف)، مرحوم ایت الله میر شاه ولد از علمای ملایر، کتاب الشیعه و الرجعه را بنام ستارگان درخشان ترجمه کرده است. بنده ترجمه را ۴۵ سال قبل در نجف مطالعه کرده ام ولی بعد از آن، موفق نشدم که آن را بیابم

[۳]  –ذهبی، سیر اعلام، ج۱۳، صص۱۲۰ـ ۱۲۲٫

[۴]  – ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۹، ص۱۱۳٫

[۵]  – ذهبی، العبر، ج۱، ص۳۸۱

[۶]منهاج السنه، ابن تیمیه، ج۴ ،ص ۴۱ ((تهمت سرداب، یکی دیگر از دروغ پردازی های ابن تیمیه است، سمعانی، نخستین کسی است که بحث سرداب و ظهور امام زمان، از آنجا را مطرح کرده است و چنین تهمتی را به شیعه نسبت داده است. سمعانی، متوفای ۵۶۲ در کتاب انساب (ج۳، ص۲۰۲ ) می‌گوید: «سرّ من رأی و بها السرداب المعروف فی جامعها الذی تزعم الشیعه أنّ مهدیهم یخرج منه» .(در مورد سرداب هم بحث خواهد شد)

[۷]یکی دیگر از تکفیری ها است که به سزای عملش هم رسید، همان حرف های ابن تیمیه را تکرار می کند. او می گوید«من اکاذیب الشیعه علی اهل البیت انهم نسبوا الیهم الاقوال و الروایات التی تقول بخروج المهدی من اولاد العسکری الذی لم یولد مطلقا».

[۸]تاریخ طبری، طبری، ج۵ ، ص ۳۶۸ « لأنهم أرادوا دار إبراهیم بن مهران النصرانی العسکری فدفعوهم عنها».

[۹]مولف کتاب صله التاریخ: مولف کتاب، شخصی بنام عریب بن سعد القرطبی می باشد. تا جایی که بنده(آیت الله طبسی)، تتبع کردم، مجهول است. فقط آقای «الزرکلی» صاحب کتاب «ألاعلام » در مورد او می گوید:

عریب بن سعد القرطبی (م. ۳۶۹ )، طبیب مؤرخ من أهل قرطبه (طبیب و مورخ است) من أصل نصرانی (اسبانیولی) أسلم آباؤه واستعربوا(اجدادش مسلمان شدند و جزو عرب‌ها شدند) وعرفوا ببنی الترکی. استعمله الناصر (سنه ۳۳۱) على کوره أشونه. واستکتبه المستنصر (الحکم) وارتفعت منزلته عند الحاجب المضور (أبی عامر) فسماه «خازن السلاح » (استاندار از طرف ناصر و نویسنده شد و بعد مسئولیت انبارداری اسلحه به او داده شد.) واختصر «تاریخ الطبری » وأضاف إلیه أخبار إفریقیه والاندلس، فسمی «صله تاریخ الطبری »تاریخ طبری را مختصر کرده و اخبار افریقا و اندلس را به آن اضافه کرده و نام آن را صله تاریخ طبری نامیده است). الزرکلی، الاعلام، ج۴، ص ۲۲۷

[۱۰]منهاج السنه ، ابن تیمیه، ج۴ ،ص ۴۱.

[۱۱] – تاریخ طبری، طبری، ج۵ ، ص ۳۶۸ « …لأنهم أرادوا دار إبراهیم بن مهران النصرانی العسکری فدفعوهم عنها».

[۱۲] – ابن تیمیه ، منهاج السنه، ج۱، ص۱۱ (…کذلک الرافضه والیهود تبغض جبریل ویقولون هو عدونا من الملائکه وکذلک الرافضه یقولون غلط جبریل بالوحی على محمد صلّی الله علیه و آله)

[۱۳] – ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۶، ص۳۱۹

[۱۴]مگر پیامبر خدا نفرموده است که:«‏ سِبَابُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ کُفْرٌ وَ أَکْلُ لَحْمِهِ مَعْصِیَهٌ وَ حُرْمَهُ مَالِهِ کَحُرْمَهِ دَمِهِ» (کافی، ج۲، ص۳۶). امروزه وهابیت به پیروی از ابن تیمیه کتاب هایی پراز سب و توهین به ساحت مقدس امیرالمومنین علیه السلام و دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام با قیمتی ارزان چاپ و توزیع می کنند. مگر علی علیه السلام خلیفه چهارم این ها نمی باشد؟ گویا علی علیه السلام را «نعوذبالله» مسلمان نمی دانند؟

[۱۵]ذهبی، سیر اعلام النبلاء،ج۱۵، ص۲۲۷

[۱۶]العبر۱: ۳۸۱

[۱۷] – ذهبی ، تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص۱۱۳

[۱۸] – ذهبی، سیر أعلام النبلاء،ج ۱۳، صص ۱۲۰ – ۱۲۲

[۱۹]ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه على أهل البدع والضلال والزندقه، ص ۲۵۷؛ تمام عبارت وی این است: «أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلکان هذا هو العسکری ولد سنه اثنتین وثلاثین ومائتینو وقع لبهلول معه أنه رآه وهو صبی یبکی والصبیان یلعبون فظن أنه یتحسر على ما فی أیدیهم فقال اشتری لک ما تلعب به فقال یا قلیل العقل ما للعب خلقنا فقال له فلماذا خلقنا قال للعلم والعباده فقال له من أین لک ذلک قال من قول الله عز و جل أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا وأنکم إلینا لا ترجعون المؤمنون ۱۱۵ ثم سأله أن یعظه فوعظه بأبیات ثم خر الحسن مغشیا علیه فلما أفاق قال له ما نزل بک وأنت صغیر لا ذنب لک فقال إلیک عنی یا بهلول إنی رأیت والدتی توقد النار بالحطب الکبار فلا تتقد إلا بالصغار وإنی أخشى أن أکون من صغار حطب نار جهنم و لما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطا شدیدا فأمر الخلیفه المعتمد ابن المتوکل بالخروج للاستسقاء ثلاثه أیام فلم یسقوا فخرج النصارى ومعهم راهب کلما مد یده إلى السماء هطلت ثم فی الیوم الثانی کذلک فشک بعض الجهله وارتد بعضهم فشق ذلک على الخلیفه فأمر بإحضار الحسن الخالص وقال له أدرک أمه جدک رسول الله قبل أن یهلکوا فقال الحسن یخرجون غدا وأنا أزیل الشک إن شاء الله وکلم الخلیفه فی إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم فلما خرج الناس للاستسقاء ورفع الراهب یده مع النصارى غیمت السماء فأمر الحسن بالقبض على یده فإذا فیها عظم آدمی فأخذه من یده وقال استسق فرفع یده فزال الغیم وطلعت الشمس فعجب الناس من ذلک فقال الخلیفه للحسن ما هذا یا أبا محمد فقال هذا عظم نبی ظفر به هذا الراهب من بعض القبور وما کشف من عظم نبی تحت السماء إلا هطلت بالمطر فامتحنوا ذلک ورجع الحسن إلى داره وأقام عزیزا مکرما وصلات الخلیفه تصل إلیه کل وقت إلى أن مات بسر من رأى ودفن عند أبیه وعمه وعمره ثمانیه وعشرون سنه ویقال إنه سم أیضا ولم یخلف غیر ولده أبی القاسم محمد الحجه وعمره عند وفاه أبیه خمس سنین لکن آتاه الله فیها الحکمه ویسمى القائم المنتظر قیل لأنه ستر بالمدینه (شهر) وغاب فلم یعرف أین ذهب ومر فی الآیه الثانیه عشره قول الرافضه فیه أن المهدی وأوردت ذلک مبسوطا فراجعه فإنه مهم».