وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای
خوش به حال لب اصغر! که تو سقّا شده‌ای

آب از هیبت عبّاسی تو می‌لرزد
بی‌عصا آمده‌ای، حضرت موسی شده‌ای

به سجود آمده‌ای یا که عمودت زده‌اند؟
یا خجالت‌زده‌ای؟ وه! که چه زیبا شده‌ای

«یا اخا» گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را، غرق تماشا شده‌ای؟

سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
اندکی فکر خودت باش، ببین تا شده‌ای

مانده‌ام با تن پاشیده‌ات آخر چه کنم
ای علم‌دار حرم! مثل معمّا شده‌ای

مادرت آمده یا مادر من آمده است؟
با چنین حال، به پای چه کسی پا شده‌ای؟

تو و آن قدّ رشیدی که پُر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر، چرا جا شده‌ای 

 

شاعر: علی‌اکبر لطیفیان