روز اوّل جنگ، همراه محمود رفتیم خدمت امام. محمود گفت: «آمدیم از محضرتون کسب تکلیف کنیم؛ وظیفه‌ی ما الان چیه؟ باید بریم جبهه، یا همین جا بمونیم؟»

امام گفتند: «من اگر جای شما بودم، می‌رفتم جبهه.»

محمود دست امام را بوسید. ما هم آمدیم بیرون. همان روز، محمد رضا حمّامی را گذاشت جای خودش.

من و چند تا از بچه‌ها رفتیم مشهد. می‌خواستیم سری به خانواده‌هایمان بزنیم، بعد برویم جبهه. محمود و بعضی‌های دیگر، یک راست رفتند منطقه.


رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۵۵٫/ ساکنان ملک اعظم ۱، ص ۱۰٫