- ثقلین - http://thaqalain.ir -

وای به روزی که جبهه خالی باشد
شهید محمد حسن قاسمی طوسی

بین راه رادیو آژیر قرمز کشید. ما چون در جاده بودیم، نمی‌توانستیم به پناهگاه برویم. هواپیماها بالای سر ما پرواز می‌کردند. در صد متری کنار جاده د ختر بچه‌ای به همراه مادرش، چوپان گله بودند. یکی از هواپیماها چرخی زد و چند تا بمب روی سر گله ریخت. فوراً از ماشین پیاده شدیم و به طرف گله دویدیم. گوسفند‌ها غرق خون شده بودند. چند تا گوسفند هم داشتند دست و پا می‌زدند. مادر، سر دخترش را روی زانوهایش گذاشته بود و به سر و سینه‌ی خود می‌زد. ترکش به پیشانی دخترک خورده بود و از زیر چانه‌اش خون می‌ریخت. حسن آقا زانو زد کنار مادرِ دخترک و گفت:

-‌ »انتقام خون دختر و هزاران بی‌گناه دیگر را می‌گیریم.»

بعد رو کرد به من و گفت:

-‌ »باز هم بگو به مازندران برویم. دشمنی که به حیوانات زبان بسته رحم نمی‌کند. دلش به حال دین و ناموس ما می‌سوزد؟ حالا که این همه رزمنده در جبهه هستند، چنین جنایتی می‌کنند، وای به رزمنده که جبهه را خالی کنیم.»


رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۳۰ و ۳۱./ از دیار اقیانوس، صص ۵۰ ۵۱٫

 


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d9%88%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%ac%d8%a8%d9%87%d9%87-%d8%ae%d8%a7%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b4%d8%af/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.