انسان بعد از عاشورا باید یک‌سال با خود ریاضت بکشد و تمرین کند. یک سال هر روز با خود بگوید: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». هر روز با خود محاسبه کند. باید هر روز در خانه خدا از محرومیت نصرت ولی الله گریه کرد. حتی برخی گفته اند که نوعی از گریه بر عاشورا گریه بر محرومیت از نصرت ولی خداست. هر روز بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کند که چرا دنیا مرا از شما جدا کرد و من به عاشورا نرسیدم. و یک سال بر این موضوع ریاضت بکشد; چرا که: «بل الانسان علی نفسه بصیره» انسان خود می‌داند که آیا آماده نصرت سیدالشهداء (علیهالسلام) بوده است یا نه.

 

البته «الحاق» نیز شدنی است و انسان امروز نیز می‌تواند به گونه ای توبه کند که فاصله او با عاشورا برداشته شود و به سیدالشهدا (علیه‌السلام) ملحق شود; مثل ابراهیم مجاب که از فرزندان امام موسی بن جعفر (علیهمالسلام) است و ضریح مجزایی در حرم سیدالشهداء (علیه‌السلام) دارند. داستان ابراهیم مجاب داستان الحاق به سیدالشهدا (علیه‌السلام)در عین بُعد زمانی است. یا کلام جابربن عبدالله انصاری که وقتی در اربعین به کربلا آمد به عطیه گفت: ما در ثواب این قوم شریک هستیم چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و‌آله) فرمودند کسی که قومی و عملشان را دوست بدارد با آنها محشور می‌شود.البته دوست داشتن تنها کافی نیست بلکه باید اشک خوف ما در محرومیت از نصرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) مدام جاری باشد که نکند ما در ظهر عاشورا فرار کنیم! نکند که اصلا در اردوگاه ابن زیاد باشیم! نکند در عاشورا دل ما پیش غصه ها و آرزوهای خودمان باشد.