مرحوم آقا سیّد ابوطالب یکى از علماى اراک به مکّه رفته بود،خبر وفاتش به مردم اراک رسید، مسجدها و تکیه  ها را سیاه پوش کردند و عزادارى نمودند،و مجالس ختم براى ایشان گرفته شد. شخصى نزد مرحوم آقا نور آمد ـ همان کسى که استادش مرحوم نراقى( احمد بن مهدى نراقى (۱۱۸۵ ـ ۱۲۴۵)، صاحب «خزائن» و «معراج السعاده» و آثار دیگر. ) درباره  ى او فرموده بود: « مجتهد، تنها شهید اوّل ـ رحمه  اللّه   ـ است و من و تو .» ـ و خبر وفات مرحوم ابوطالب را به ایشان داد،ایشان دست روى پیشانى گذاشت و سر به زیر انداخت و بعد از مقدارى تأمّل فرمود: « نه، وفات نکرده است. » گفتند: « آقا چه مى  فرمایید؟ خبر قطعى است، تمام شهر سیاه پوش است، و مردم براى او مجالس ختم و عزا بر پا کرده  اند. » بار دیگر سر به زیر انداخت و توجّه و تأمّلى نمود و سر برداشت و دوباره فرمود:« وفات نکرده. » عرض شد: « شما از کجا خبر مى  دهید؟ » فرموده بود: « وقتى یکى از اَعاظم از دنیا مى  رود، فرشته  اى به تمام جاها خبر مى  دهد و صداى او شنیده مى  شود، و من صداى آن را نمى  شنوم، و اکنون خبر و صدایى نمى  آید. » اگر ما پیرو علما بودیم، چنین بلاها به سر ما نمى  آمد، یا اگر مى  آمد مثل جناب میثم یکى از یاران خاصّ حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام که به جرم بیان فضایل مولایش، در کوفه بر سرِ دار، دست و پا و زبانش را قطع نمودند! ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۴؛ خصائص الأئمه، ص ۵۴؛ رجال ابن داود، ص ۳۵۶، رجال کشّى، ص ۷۹٫  بودیم که هر چه بلا به سرش مى  آمد ایمانش قوى تر مى  گردید، بدون این که دست از ولایت بردارد، و حاضر نشد که حتّى زنده بماند و براى این جهت هم تقیّه نکرد!بلاد شیعه پر بود از این گونه علما آیاما قدردان آن  هابودیم که از میان ما لا إلى بَدَل( بدون جاى  گزین.) رفتند؟! شاید در زمان حیاتشان کسى پیدا نمى  شد که از آن  ها یک مسأله هم بپرسد! این قدر کتوم و ناشناخته!

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد