- ثقلین - http://thaqalain.ir -
شب عملیّات فرا رسید، قرار شد، هنگام غروب بچّهها نمازشان را بخوانند و حرکت کنند. نماز مغرب شروع شد. حدود ربع ساعت طول کشید، از بس بچّهها در حال نماز گریه کردند، نه امام جماعت میتوانست از رکوع بلند شود و نه دیگران، همه در رکوع و سجده با گریههای شدید مانده بودند. مکبّر که جلو ایستاده بود، در حالی که به شدّت گریه میکرد، هر چند لحظه میگفت: «برادرها! تو را به خدا تمام کنید.»
نماز مغرب که تمام شد، امام جماعت خیلی التماس کرد که نماز عشاء را زودتر تمام کنند. بچّهها گفتند: «این نماز آخر ماست و میخواهیم با خدا حرف بزنیم. حاضریم مقداری از راه را بدویم، ولی نماز را زود تمام نکنیم.»
نماز عشاء شروع شد؛ انگار که زمین و آسمان با بچّهها هم ناله شده بودند. به جرأت میتوان گفت: این نماز تالیِ نماز پیامبران و یاران امام حسین (علیه السّلام) در شب عاشورا بود. تاریخ چنین نمازهایی را به خود کم دیده و تا زمان ظهور آقا امام زمان (عج) هم نخواهد دید. بوی عطر خاصی به مشام میرسید، اگر برنامهی رفتن به طرف دشمن نبود، خیلیها تا صبح به حال سجده میماندند و متوجّه هیچ چیز نمیشدند. با التماس امام جماعت و مکبّر نماز تمام شد. علی آقا جلو آمد و گفت: «حمید بوی عطر را استشمام کردی؟»
گفتم: بله. به خدا قسم تا به حال چنین بوی عطری به مشامم نخورده بود.
آنگاه گفت: «حمید آقا کسی را هم دیدی؟»
گفتم: نه.
تبسمی کرد و رویش را برگرداند و در حالی که سرش را پایین انداخته بود، رفت.
کتاب رسم خوبان ۲- مقصود تویی؛ ص ۴۰ و ۴۱٫ / عملیّات والفجر، صص ۹۹ – ۹۸٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.