مرحوم شیخ حسن نخودکی سه روز روزه گرفته بود به عنوان تشبّه به دودمان پیامبر اکرم که فاطمه‌ی زهرا با عائله‌ی خود برای شفای حسنین نذر کردذه بودند که سه روز روزه بگیرند و خدا هم شفا داد و آن‌ها هم به نذر خود وفا کردند. ولی این سه روزی که روزه بودند نزدیک افطار «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[۱] شب اوّل مسکین آمد «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ» سفره پهن کرده بودند و نشسته بودند که افطار کنند، مسکین آمد، گفت: بی بی جان یا زهرا من هم مسکین هستم، یک لقمه از آن لقمه‌های بهشتی خود هم به ما بدهید. هم تشنه هستم، هم گرسنه هستم، برای آخرت هیچ چیزی ندارم. این خانواده آن قوت مختصری که داشتند، برای افطاری خود نخوردند و به مسکین دادند. روز دوم باز بدون سحری روزه گرفته بودند، یتیم آمد «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَر»[۲] به فکر ایتام باشید، یتیم آمد باز همگی قوت افطار خود را به یتیم دادند. برای شب دوم گرسنه خوابیدند. روز سوم هم با همین گرسنگی دو روز قبل که لقمه‌ای از گلوی آن‌ها پایین نرفته، روز سوم هم روزه بودند، باز نزدیک افطار شد این بار اسیر آمد. عجب آن دو شب احتمالاً هم مسکین و هم یتیم مسلمان بوده است، ولی اسیر کافر آمد.

ای کریمی که از خزانه غیب                  گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم                   تو که با دشمنان نظر داری

حسن و حسین گرسنه ماندند، بچّه بودند امّا غذای خود را به یک اسیر کافر دادند. هیچ کسی از این در خانه نا امید برنمی‌گردد.

 

حاج شیخ حسن علی خواست در این کلاس حضور پیدا کند و نمره بگیرد، سه روز روزه گرفت، هر روز نزدیک افطار افطاری نکرد، افطاری که می‌خواست خودش بکند در راه خدا اطعام کرد. روز سوم آمد از در طبرسی که الآن قبر شریف او هم همان‌جا است، از آن‌جا به حرم ورود پیدا بکند، یک آدم عادی چگوه سه روز گرسنگی را تحمّل کند؟! به آن‌جا آمد از هوش رفت، از شدّت گرسنگی مدهوش شد. ولی می‌گوید در آن عالم مدهوشی که برای من پیش آمد، یعنی چشم او بسته شد، چشم دل او باز شد، دید حضرت علی بن موسی الرّضا (علیه آلاء التحیّه و الثناء) در آن مدخل حرم آن‌جا خودشان جلوس فرمودند، زائرین که می‌آیند وارد حرم می‌شوند،  صورت آدمی ندارند، به صورت حیوانات مختلف هستند، امّا امام رضا عجب آقایی است، به همه‌ی این حیواناتی که وارد می‌شوند یک دستی سر و گوش آن‌ها می‌کشید، همه را نوازش می‌کند.


[۱]– سوره‌ی انسان، آیات ۸ و ۹٫

[۲]– سوره‌ی ضحی، آیه ۹٫