- ثقلین - http://thaqalain.ir -

نشست صمیمی طلاب سطح یک با «حضرت استاد صدیقی»
مدرسه علمیه امام خمینی(ره)؛ ۲۳ بهمن ۱۴۰۳

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

بنده باید همواره سَعی در کَسب توجّه الهی داشته باشد

ماه شعبان ماهِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. خداوند متعال در عالَم امکان بهتر از او نیافریده است، مهربان‌تر از او نیافریده است، کامل‌تر از او نیافریده است. بنابراین بدانید که خیلی سعادت می‌خواهد آدم میهمان چنین شخصیّتی باشد. هرچه خداوند دارد، در وجود او قرار داده است. «اگر گدا کاهل باشد، تقصیر صاحبخانه نیست». خیلی همّت کنید در این ماهِ شعبان آنچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد و خَصائصی که خداوند به ایشان داده است، از آن‌ها بخواهید. خلیفه‌ی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بشوید. «اَللَّهُمَّ اِرْحَمْ خُلَفَائِی[۲]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خودش خواسته که عُلمای دین خُلفای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشند. ان‌شاءالله خلیفه باشید؛ یعنی کارهای او را شما انجام بدهید. «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی[۳]»؛ زندگی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هدایت بود، مُطلقا زندگی‌اش دستگیری بود. خواب ایشان هم هدایت بود، تَبسُّم ایشان هدایت بود، فریاد ایشان هدایت بود، نماز ایشان هدایت بود. چون در همه‌ی این‌ها او هم نوکر خدا بود و هیچ‌گاه به خودش واگذار نبود. هرکاری کرده است، دستور خدا بوده است، عینِ وَحی خدا بوده است. کارهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حقیقت وَحی الهی بوده است. ما هم اگر کارهایمان در زندگی‌مان مأموریتی بود، خودسَرانه نبود، از روی هَوس نبود، دل‌به‌خواهی نبود، ما خلیفه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌شویم. غذا می‌خورید، برای خدا غذا بخورید. «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحِى[۴]»؛ غذا خوردن ما بوی خدا می‌دهد و کسانی که با ما غذا می‌خورند می‌بینند یک نورانیّتی در این‌جا هست. نوعِ غذا خوردن، نَحوه‌ی توجّه به وَلی‌نعمت، خداوند متعال ما را فِلش قرار می‌دهد. «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ[۵]»؛ مِصداق این بشویم که هرکسی ما را می‌بیند یادِ خدا می‌اُفتد. نه در این گفتگوهایی که ما مثلاً اَدای کسانی که مقداری تجربه دارند، یک حرف‌هایی شنیده‌اند، یک حرف‌هایی‌ خوانده‌اند و الآن می‌خواهد برای شما بگوید، این گفتار هدایت نیست. اگر گفتار به عُنوان یک فعل مأمورِ بِه باشد بله، هدایت می‌شود. خودِ این کار، خودِ این فعل، گفتن هم یک فعل است؛ لذا فرمود: «مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ[۶]»، این گُفتارش کم می‌شود. آدم بداند که حرفش هم عملش هست، هر حرفی را نمی‌زند. حرفی می‌زند که برایش بماند. حرفِ غیر مُفید از او شنیده نمی‌شود. لذا در این ماه هم این صلوات شعبانیه را ان‌شاءالله بتوانیم هر روز بخوانیم. «الْفُلْکِ الْجارِیَهِ[۷]»؛ این‌ها کِشتی‌های روان هستند و ما هم همیشه درون دریا هستیم. وجودِ خودمان یک دریاست و موج‌های این دریا هواهای ما، هَوس‌های ما، آرزوهای ما، این‌ها طوفان‌های این دریاست. اگر ما با این کِشتی نباشیم، غَرق می‌شویم. در خودمان نابود می‌شویم. و هم مُناجات شعبانیه را غَنیمت بشمارید. گاهی در بعضی از عباراتش فکر کنید. گویا در مَحضر مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داریم اِستماع می‌کنیم. او مُناجات می‌کند و برای ما هم سراسر آموزش است، نور است، تَزکیه است و تربیت ماست. «اسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَیْتُکَ[۸]»؛ این‌که آدم یک کاری بکند که خداوند از آدم بشنود. واقعاً اطمینان داریم که ما یک کاری می‌کنیم و خداوند حرف‌های ما را گوش می‌کند؟ یا نه از ما خوشش نمی‌آید؛ هرچه هم صدا می‌زنیم انگار صدا نزده‌ایم. خداوند از بعضی‌ها نمی‌شنود، خداوند به بعضی‌ها نگاه نمی‌کند، نمی‌خواهد آن‌ها را ببیند. با این‌که خداوند مُحیط است و همه‌چیز در صفحه‌ی علم اوست، ولی آن نگاهی را که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده است، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) و مؤمنین کرده است، از آن نگاه‌ها به کُفّار نمی‌کند؛ اصلاً نگاهشان نمی‌کند. به ظالم نگاه نمی‌کند، به فاجر نگاه نمی‌کند. با این‌ها حرف نمی‌زند و حرف‌هایشان را هم نمی‌‌شنود. یک کاری بکنیم که خداوند به ما توجّه کند. این هم مَعلول این است که ما همیشه مُتوجّه خدا باشیم. اگر ما توجّه به خدا کردیم، خداوند هم به ما توجّه می‌کند.

Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (1)Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (7)

خداوند کفایت‌کننده‌ی طلبه‌هاست

نکته‌ای که در همه‌ی این‌ها باید همیشه به عُنوان یک فُرصت به آن نگاه کرد، اُمید است. کسی میزبانی مانند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشد و نگران باشد؛ خیلی بی‌معرفتی است. کسی صاحبی مانند حضرت مهدی امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) داشته باشد، دَغدغه داشته باشد که فردا چه می‌شود؟ چه بر سر ما می‌آید؟ این آدم خیلی آدمِ غافلی است، خیلی آدمِ نادانی است. و کسی خودش را بنده‌ی خدا بداند، طلبگی را هم بندگی بداند، دَغدغه‌ی مَعیشت و آینده‌اش را داشته باشد، دَغدغه‌ی موقعیّت و جایگاه اجتماعی‌اش را داشته باشد؛ مثل این‌که خدا را نمی‌شناسد. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[۹]»؛ خداوند دارد از ما سؤال می‌کند. اگر تو بنده‌ی من هستی، من بنده‌ی خودم را کفایت نمی‌کنم؟! «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ». بزرگانی که بزرگ شدند، خداوند بزرگشان کرد. «آیت الله العُظمی آقای اراکی» (رضوان الله تعالی علیه) می‌گفتند: کسی که هیچ در عُمرش به دنبال ریاست نرفت و ریاست با همه‌ی وجود به دنبال او اُفتاد، آقای «شیخ عبدالکریم حائری» (اعلی الله مقامه الشریف) مُؤسس حوزه‌ها بود. اصلاً در این عوالِم نبود. با طلبه‌هایش، با شاگردانش زیرا مَرجع بود، رئیس حوزه بود، رئیس شیعه بود؛ ولی به بیابان می‌رفتند. همین ناهاری که در این‌ها با هم خوردید، آن‌ها هم می‌رفتند و با هم گَعده داشتند. هیچ اَدای مَرجعیّت و ژِستی داشته باشد، اصلاً این‌گونه نبود. بعضی از چیزها را هم نَقل می‌کنند که چون بنده در آن حَد نیستم، نَقل نمی‌کنم که ما در همان سال اوّل طلبگی‌مان هم حاضر نیستیم آن‌جور حرف بزنیم، آن‌جور برخورد کنیم. خداوند متعال او را برای همیشه سُفره‌دار قرار داد. آقای شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه الشریف) در این انقلاب سَهم دارد. در قطره قطره خونِ شهدا ثَواب دارد. در این نَشر اسلام در عالَم سَهیم است. این بنایی را گذاشت، امام (رضوان الله تعالی علیه) را تربیت کرد، مَراجع دیگر را تربیت کرد و اَثر آن بندگی این شد که با وجود این‌که خودش نیست، ولی حساب جاری‌اش از همه بیشتر است. در جریان مَعیشت طلبه‌ها مرحوم آقای «بافقی» (رحمت الله علیه) در کنار ایشان بوده است و یک‌وقتی ناراحت بوده‌اند. از ایشان می‌پُرسند: چرا ناراحت هستی؟ ایشان گفته‌اند: پول نداریم شهریه بدهیم. مرحوم آیت الله آقای «شیخ محّمد تقی بافقی[۱۰]» (رحمت الله علیه) مُبارز بوده است، در اَمر به مَعروف و نَهی از مُنکر شاخص بوده است. شُجاع بوده است. هیبتی داشته است که زیر لَگد رضاخان درهَم شکسته شد. خداوند رضاخان و پسرش را لَعنت کند. ایشان به حاج شیخ (اعلی الله مقامه الشریف) نَهیب زده بود که به تو چه رَبطی دارد؟ مَگر طلبه‌ها نوکر تو هستند؟ این‌ها صاحب دارند. یک سری به جَمکران بُرو، به تو می‌دهد. ایشان هم نه تنها عکس‌العمل نشان نداده بودند، بلکه همین کار را کرده بودند. به جَمکران رفته بودند و کار درست شده بود.

Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (5)Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (2)

عزّت و مناعت والای زُعمای شیعه

یک کتابی به نام «خاطرات فلسفی» هست. پدر این «آقای حسینیان» شما رفیق ما آقای «شیخ روح الله حسینیان» (خداوند رحمتش کند) که در مرکز اَسناد بود، نزد آقای فلسفی (رضوان الله علیه) می‌رفت و این خاطرات را ایشان می‌گفتند و ضبط می‌شد. خیلی شیرین است. بنده شروع کردم و تا تمام نکرده بودم، کتاب را نبَستم. برای شما خیلی کتاب جالبی است. آقای فسلفی (رضوان الله علیه) می‌گویند: یک مَقطعی وضعیّت مَعیشتی طلبه‌ها هم در نَجف و هم در قُم خیلی نگران‌کننده شد. به گونه‌ای که بعضی‌ها دیگر از طلبگی می‌رفتند. گفتند: از نجف نامه‌ای مرحوم آقای «خویی» (اعلی الله مقامه الشریف) که آن زمان آقای خویی نبود؛ جُزء مُدرّسین حوزه‌ی نجف بوده است. نامه‌ای برای ما نوشت، آمد و وضعیّت آن‌جا را تَرسیم کرده بود که تعدادی از طلبه‌ها رفته‌اند و نگران هستند که حوزه از هم پاشیده بشود. شما با توجّه به نُفوذ کلمه‌ای که در بازار تهران دارید، مثلاً یک دعوت و فراخوانی بکنید که تُجّار بیایند و کمک کنند. می‌گفتند: در همان روزها این‌ها نوشتند. همان روزها آقای خُمینی از حوزه‌ی قُم نامه نوشتند. آن‌وقت هم «حاج آقا روح‌الله» بود و مَرجع هم نبود؛ ولی اُستاد برجسته‌ی هم حِکمت، هم فلسفه، فقه و اُصول بود. امام (رضوان الله تعالی علیه) از ابتدا برجسته بودند. ایشان هم نامه نوشته بودند که شرایط نگران‌کننده است و بیشتر به مَرجعیّت «آقای بروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) نگران بودند؛ زیرا یکی از کسانی که در تَثبیت مَرجعیّت آیت الله العُظمی آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) دَخیل بودند، امام (رضوان الله تعالی علیه) بود. چون وقتی مرحوم حاج آقا حسین بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) در بروجرد بودند، در کَشف حجاب و این‌ها یک نَهیب‌هایی زده بودند و امام (رضوان الله تعالی علیه) به این اُمید داشت که ایشان بیاید و یک مَرجع انقلابی بشود. این تَحوُّلی که خودشان به اذن‌الله به وجود آوردند، ایشان تَوقُّع داشتند آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) این کارها را بکنند. لذا خیلی حَسّاس بوده‌اند که مَرجعیّت آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) تَثبیت بشود. مَرجعیّت هم بدون شهریه و پول خیلی نمی‌گیرد. این تفکّر مرحوم‌ امام (رضوان الله تعالی علیه) که این عَلَم باید براَفراشته باشد و این عَلم ولایت و مَرجعیّت بدون مایه نمی‌شود. مرحوم آقای فلسفی (رحمت الله علیه) خَطیب شَهیر عالَم اسلام بود، در سطح کشور و گاهی خارج از کشور از ایشان دعوت می‌کردند و در یک مَقطعی دستگاه سلطنت از ایشان خواست و یک ماه رمضان سخنرانی‌های ایشان در رادیوی آن روز پخش می‌شد. او یک شخصیّت مُتنفّذ به معنی واقعی کلمه بود، در سُخنوری هم نفر اوّل بود؛ ولی مُتعبّد بود. خودش را زیر پَرچم ولایت می‌دید و بدون اذن اقدامی نمی‌کرد. گفته بود: من این دو نامه را برداشتم و خدمت آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) رفتم. هر دو نامه را گفتم که از نجف نالیده‌اند و ناله‌شان را به ما رسانده‌اند که ما مؤمنین را به کمک به حوزه‌ها تشویق کنیم. نه تنها نجف، بلکه قُم هم که فعلاً شما مُستقر هستید، حاج آقا روح‌الله این نامه را نوشته است. اجازه می‌دهید بنده جمعی از مُتمکّنین و بازاری‌ها را دعوت کنم و از این‌ها کمک بخواهم؟ نوشته‌اند که مرحوم آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) فکری کرد و گفتند: نه؛ حوزه صاحب دارد. ما که نباید از کسی چیزی بخواهیم. اوّلاً این سیره‌ی همه‌ی زُعمای دستِ اوّل شیعه همیشه همه‌ی آن‌ها این عزّت و مناعت را داشتند. به‌قَدری به این پولدارها، به این آدم‌های پُر ادّعا بی‌اعتنا بودند. یک کسی وَجه مهّمی را برای آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) حواله نوشته بوده است، ولی در یک تکّه کاغذ خیلی بی‌اَرزشی حَواله نوشته بوده است. به یکی از آقایانِ مَطرح ـ که الآن در ذهنم نیست ـ این را داده بود که ایشان خدمت آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) بیاورد. آورده بود، مرحوم آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) یک تَشری زده بودند که ما نیازی به پول این‌ها نداریم. این‌ها چه کسانی هستند که این‌قَدر به شُئون روحانیّت و شُئون عُلما بی‌اعتنا هستند؟ خیال می‌کنند این‌ها باید روزی ما را بدهند؟ این را رَد کُن؛ ببَرید و به او بدهید. به‌قَدری این برخورد در خودِ آن کسی که می‌خواست یک کمکی بکند مُکرّر واسطه و شَفیع می‌فرستاد که آقا او را ببخشند. من بد کردم یا تأویل دیگرش مثلاً ما اشتباه کردیم. ما را ببخشید. این سیره سیره‌ی توحیدی است. آدمی که خدا را رازِق خودش می‌داند، به غیرِ خدا اعتنا نمی‌کند. لذا ما در روایت داریم: «مَنْ أکرَمَ غَنیّاً لِغِناء»، این جُزء شِرک‌هاست. خداوند متعال هرکسی دنبالش را بَلد است بگوید، من هم استفاده می‌کنم. دنباله‌ی حدیث یادم نیامد.

یک صلواتی مَرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (3)Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (8)

طلبه باید نسبت به اُمور دُنیوی بی‌اعتنا و فقط به دنبال وظیفه‌اش باشد

بنده همین‌جا به شما بگویم که اگر شما بخواهید در خُطبه‌های نماز جمعه و صحبت‌هایی برای مردم کمک کنید، ما با همه‌ی وجود پَذیرا هستیم. شما می‌توانید برای ما سُفره‌ها را رَنگین کنید، حدیث خوب به ما بدهید، سوژه‌ی خوب بدهید، تیتر خوب بدهید؛ خودتان را سَهیم کنید. ما بلندگوی همه‌ی جهان اسلام هستیم. تریبون نماز جمعه تریبون عالَم تَشیُّع است و در دنیا هم اِنعکاس دارد و شما هم می‌توانید کمک کنید. لذا این کاری را که الآن «آقای کریمی» دارند می‌کنند، بنده این آقای کریمی را جُزء ظرفیّت‌ها می‌دانم؛ ولی خُلاصه دستمان خیلی به دامانشان نمی‌رسد. این روحِ بلند که آدم به خدا مُتّکی باشد و رِزق را هم از خدا بداند و هیچ‌وقت اُمیدی به غیرِ خدا نداشته باشد. «لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ[۱۱]»؛ این را دیگر بعضی‌ها بَلد بودند. این حدیث هم در نهج البلاغه پنج‌ ظلعی است و خیلی زیباست که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیّت مؤکّد می‌کنند که من شما را به پنج چیز وصیّت می‌کنم. می‌اَرزد برای این سفرها بکنید، ولی به آن برسید. این دو جمله‌ی اوّل آن «لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ» می‌باشد. آدم تکیه‌گاهش در زندگی خدا باشد. آقای بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) در آن‌جا آن پولدار را آن‌گونه رَد می‌کنند. باز از مرحوم «آیت الله العُظمی آقای میلانی» (رضوان الله تعالی علیه) نَقل کرده‌اند. ما که در مدرسه‌ی حَقّانی بودیم، بودجه‌ی مدرسه‌‌ی حقّانی را مرحوم آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) می‌دادند. شهید بهشتی که رضوان خداوند بر او باد، با یکی از عُلما به مَراجع مُختلف پیشنهاد داده بودند که ما می‌خواهیم یک تَحوُّلی در حوزه به وجود بیاوریم، ولی بودجه نداریم؛ بودجه‌اش را شما بدهید، ولی نامی از شما نباشد، دخالت هم در این کار نکنید. هیچ‌کسی غیر از مرحوم آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) قبول نکرده بود. آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) هزینه‌ی آن مدرسه را می‌داد، هیچ‌وقت هم حضوری نداشتند، هیچ‌وقت هم طلبکار نبودند. فقط یک‌بار «شهید قُدّوسی» (رضوان الله تعالی علیه) که مُدیر آن‌جا بودند، این هم خاطرات است و هم برای همه‌ی ما درس است. شهید قُدّوسی فرمودند: من خدمت آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) رفتم، آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) گریه کردند. گفتند: ما این پولی را که به آن‌جا می‌دهیم، پول پدر ما نیست؛ ما اَمانت‌دار امام زمان (ارواحنا فداه) هستیم؛ پول حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است. ما به شما پول بدهیم، آن‌وقت شما یک‌ کسی را به آن‌جا بیاورید درس بگوید که نسبت به حَریم ولایت مُضرّ باشد. «صالحی نجف‌آبادی» برای درس تاریخ به آن‌جا می‌آمد و این خبر به آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) رسید. ایشان گریه کرده بودند. شما چه اُستادی برای این‌ها می‌آورید؟ لذا اساتید ما که با شما کار می‌کنند باید حَواسشان خیلی جمع باشد که شما قلب‌تان را در اختیار اُستاد قرار می‌دهید. این حرف‌هایی که ما می‌زنیم، شما با گوشِ جانتان اِستماع می‌کنید، با اعتقاد این‌جا نشسته‌اید. خدایی ناخواسته آدم یک حرف‌هایی بزند نسبت به توحید، نسبا به اعتقادات، نسبت به قِداست حوزه‌ها و طلبگی مُضرّ باشد. این آثارش دامان آدم را می‌گیرد. مرحوم آقای قُدّوسی هم بعد از آن دیگر عُذر او را خواست. آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) گفتند: یک کسی قبل از انقلاب کارخانه‌دار بود. دویست هزار تومان در آن وقت، ما در شهر قُم که خانه خریدیم شاید سال ۱۳۵۳ یا ۱۳۵۴ بود، مثلاً با ۵۰ هزار تومان یک خانه خریدیم. با دویست هزار تومان در آن روز که خیلی قبل از آن بوده است، چندین خانه می‌شد خرید. آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) به قَدری به این طرف بی‌توجّه بود که وقتی او را آوردند، حالا مثلاً خیلی پول مهمّی بود. ایشان گفته بودند: ما به شما منّت می‌گذاریم که این پول را از شما قبول می‌کنیم. و این‌ها از امام زمان (ارواحنا فداه) یاد گرفته‌اند. در جریان تشرُّف «احمد بن اسحاق قُمی[۱۲]» و ۳۰ نفر از عُلمای شهر قُم که اَشعریون بودند و خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) رسیدند، هم سؤالاتی بود که آورده بودند تا پاسخ بگیرند و هم سَهم امام را فراوان آورده بودند. امام حسن عسکری (علیه السلام) به این عُلما منّت گذاشتند که مَعلوم می‌شود خیلی مَحبوب امام عسکری (علیه السلام) بودند، آقازاده‌شان حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) را آوردند. «ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد[۱۳]» . خوشا به حالشان! حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: اگر سؤالی دارید از ایشان بپُرسید و سَهم امام را هم قبول کردند. امام زمان (ارواحنا فداه) به یکی از این‌ها دست نزدند. فرمودند: این‌ها اَموال آلوده هستند؛ من به این‌ها دست نمی‌زنم. جُز یکی دو مورد که آن را هم صحّت کارشان را از روی کرامت و امامت گفتند. ولی ما دنبال مال نباشیم، دنبال وظیفه باشیم. اگر طَلب مال هم وظیفه باشد، آدم به دنبال آن هم می‌رود؛ ولی مُطمئن باشیم که وظیفه‌مان این است. این بی‌اعتنایی به دنیا، فرمود که خداوند متعال به دنیا این‌جور دستور داده است؛ فرموده است: «أَتْعِبِی مَنْ خَدَمَکِ وَ اُخْدُمِی مَنْ رَفَضَکِ[۱۴]»؛ دنیا! هرکسی بندگی من را بکند، نوکری من را بکند، تو نوکر او باش، در اختیارش باش؛ و هرکسی دنبال تو باشد، او را به زَحمت بینداز. لذا آدم‌هایی که دنبال دنیا می‌روند بدانید که این‌ها آرامش و آسایش نخواهند داشت. پولدار می‌شوند، ولی حَسرت این راحتی و آسایشی که شما دارید، در عُمرشان یک لحظه این آرامش باطنی را ندارند. این‌ را جِدّی بگیرید. دنبال وظیفه باشید، نه دنبال دنیا؛ اگر دنبال دنیا رفتید اذیّت می‌شوید. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا[۱۵]».

Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (4)

خداوند عُهده‌دارِ روزی دُنیوی انسان می‌باشد

آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) به آقای فلسفی (رحمت الله علیه) با تأمُّل گفته بودند که نه؛ حوزه صاحب دارد. آقای فلسفی (رحمت الله علیه) مُرخص شده بودند. هفته‌ی دیگر به مُناسبت دیگری باز مَحضر این مَرجع عالیقدر رسیده بودند. گفته بود: آقای فلسفی! شما که رفتید دو ساعت طول نکشید که افرادی آمدند و وُجوهی که لازم بود را خداوند رساند. بدون این‌که ما سُراغ آن‌ها برویم، خداوند آن‌ها را به سُراغ ما می‌فرستد. در این دعای بعد از نماز عشاء هم می‌خوانید که ما را به سُراغ روزی نفرست؛ روزی را به سُراغ ما بفرست. بَناست طلبه روزی به سُراغش بیاید. اگر مِنبر می‌روید، برای خدا بروید؛ کتاب می‌نویسید، برای خدا بنویسید. حالاتِ مرحوم «حاج شیخ عبّاس قُمی» (اعلی الله مقامه الشریف) را بخوانید. خیلی سازنده است. واقعاً جُزء اُلگوهاست. واقعاً خدا را یافته بوده است. واقعاً مَعاد و قیامت را می‌دیده است. خیلی قُرص و مُحکم بوده است. آثار ایشان همگی خوب است و کتاب‌های مرحوم «مُحدّث قُمی» (رضوان الله علیه) را بخوانید. مَخصوصاً این کتاب «منازل الآخره» برای شما یک کتاب اخلاقی مُؤثری است. منازل الآخره را بخوانید. و هم «مُنتهی الآمال» ایشان کتاب مَتین و مُستندی است. برای تاریخ ائمه (علیهم السلام) و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حَدّی که در سطح خودتان هست، بُعد تَحقیقی ندارید و می‌خواهید مُطالعه کنید. «تَتمّه المُنتهی» واقعاً تَتمّه‌ی مُنتهی الآمال است. او شرایط هر امامی و ظالمینی که در مُقابل این‌ها بودند، آن‌ها را نوشته است، مَطاعن آن‌ها را نوشته است، مَظالم آن‌ها را نوشته است. خیلی آدم مُخلصی بوده و روی نیازها هم کتاب می‌نوشته است. ایشان از یک کتابش پول نگرفته است. این کتاب «مفاتیح الجنان» در زمان خودش چه‌جور شایع شده بود؛ ولی یک ریال از این‌ها را نگرفته است. برای منبرشان هم پول نمی‌گرفتند. می‌گفتند: من نوکر امام زمان (ارواحنا فداه) هستم؛ او باید مَواجب من را بدهد، من هم باید برای او کار کنم. با این نیّت کار می‌کردند. ایشان فقط از شهریه استفاده می‌کرده است، آن هم با این باور که من نوکر او هستم، شهریه هم مَواجبی است که از ایشان می‌گیرم. از منبر و کتاب نوشتن هم تا آخر عُمرش پول نگرفته است. یک تاجری از هِند خدمت مرحوم مُحدّث قُمی (اعلی الله مقامه الشریف) آمده است، پول مُهمّی برای ایشان آورده است؛ ایشان هم قبول نکرده‌اند. بعد از رفتنِ او بَچّه‌هایش گِله کرده بودند، ناراحتی کرده بودند. به بَقّال محله‌مان بدهکار هستیم، به فُلان نانوایی بدهکار هستیم، این زندگی مرگبار فَقیرانه را داریم؛ آن‌وقت شما پول زُلال را که آن کسی هم که آورده بود گفته بود این‌ها نه سَهم امام است، نه زَکات است، نه حَرامی در آن هست؛ من دیدم شما مُروّج اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) هستید و جُزء وجودهای اَثرگذار در هدایت جامعه‌مان هستید، من پولِ حَلالِ زُلالِ خودم را با پرداختن همه‌ی حُقوقش به شما هدیه می‌کنم که مقداری زندگی‌تان گُشایش پیدا کند. بَچّه‌هایش گِله کرده بودند، مرحوم مُحدّث قُمی (اعلی الله مقامه الشریف) گریه‌شان گرفته بود. گفته بودند: «فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ[۱۶]»؛ من طاقتِ مُحاسبه‌ی روز قیامت را ندارم. می‌خواهم سَبُک‌بال بروم. «نَجا المُخِفُّونَ[۱۷]»؛ «سَبُکباران رَستند[۱۸]». لذا حقّ با رهبر عزیزمان است. در عُمرش با زُهد زندگی کرد. رئیس‌جُهور بود، برای ایشان فرش آوردند قبول نکردند. همان فرش قدیمی را در خانه‌شان انداختند. یخچالشان خراب شد، گفتند که یک یخچالی از فُلان‌جا بیارویم تا این را درست کنیم، اما ایشان قبول نکردند. همیشه این‌جور بوده است؛ خداوند هم چه عزّتی به ایشان داده است. این‌ها آدم‌های زرنگی هستند. خداوند دنیا و آخرتشان را خودش اداره می‌کند، این‌ها هم هرچه دارند به خدا تقدیم می‌کنند. این کاری است که ای‌کاش همه‌ی شما این‌جور باشید؛ ما که جا ماندیم. ولی از اوّل وابسته نباشید، غُصّه‌ی پول را نخورید، غُصّه‌ی آینده را نداشته باشید؛ اگر واقعاً طلبه هستید. برای شُغل درس نخوانید که فردا بروید اداره‌ای بشوید، قاضی بشوید؛ بروید بشوید، ولی از روی وظیفه بروید و بشوید. بنده خودم فرار می‌کردم و الآن هم دلی به این شُغل‌ها ندارم.‌ طلبگی برایم افتخار است و به شما هم افتخار می‌کنم. حالا این‌که نشسته‌اید و با هم صحبت می‌کنیم، برای بنده افتخار است. نه این‌که شما یک فُرصتی از بنده به دست آورده‌اید؛ خیر، برای بنده یک فُرصتی است. دیدنِ شما، بودنِ با شما والله قَسم با اعتقاد دارم می‌گویم که افتخار من هستید. کُجا می‌خواهم وقتم صرف بشود که بهتر از شما باشد؟ ان‌شاءالله شُغل هم، چون اداره‌ی کشور مرحوم آقای قُدّوسی (رحمت الله علیه) بالای سر قبر مُطهّر حضرت فاطمه‌ی مَعصومه (سلام الله علیها) بنده را پیدا کرد. به دنبال بنده بود، من هم فرار می‌کردم. می‌دانستم که می‌خواهد بگوید بیا و اداری شو. آن‌جا ما را پیدا کرد. بعد چیزی که بنده تَحت تأثیر قرار گرفتم و از همان‌جا به تهران آمدیم، ایشان گفتند: ما به مردم گفتیم اسلام می‌تواند زندگی شما را بهتر از دیگران اداره کند. گفتیم جوان بدهید، دادند؛ گفتیم زندان تَحمُّل کنید، کردند؛ ما هرچه گفتیم مردم به میدان آمدند. و حالا که انقلاب پیروز شده است، این‌ها می‌گویند کُجاست؟ آن مُدیریتی که بهتر از دیگران باشد، شما چه کار می‌کنید؟ گفتند: اگر ما الآن نیاییم و به دادِ مردم نرسیم، به اعتقاداتشان لَطمه می‌خورد. بله هرجایی دیدید یک جایی هست، سنگری هست، بودنِ شما در اداره‌ی خوب کشور در تَراز مَکتب زندگی‌ساز می‌توانید مُفید باشید، بله برای خدا بروید. اما آن‌جا بروید یا نروید در روزیتان هیچ فرقی نمی‌کند. این را دارم با تجربه عَرض می‌کنم. همه‌‌ی فَراز و نَشیب‌ها را در زندگی دیده‌ام. هرچیزی باشد، آن چیزی که خداوند مُقدّر کرده است نه کم و نه زیاد می‌شود. «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ[۱۹]»؛ خیلی صاف و روشن خداوند می‌گوید: تلاش بیهوده نکنید. ما تقسیم کردیم؛ آن چیزی که به شما رسیده است، همانی است که ما همان‌قَدر به شما داده‌ایم؛ تلاش بیهوده نکنید. اگر تلاش بیهوده هم بکنید، بیش از این نَصیبتان نخواهد شد. روزی مُقدّر است.

خداوند روزی آخرت را بر عُهده‌ی خودِ انسان قرار داده است

ولی آخرت را خداوند به عُهده‌ی خودتان گذاشته است. روزی دنیا را خداوند به عُهده‌ی خودش گرفته است، ولی روزی آخرت‌تان را به خودتان گفته است: «لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى[۲۰]»؛ آخرت‌تان به عُهده‌ی خودتان است. ولی اگر گوش کردید، خداوند خیلی جَهشی شما را بالا می‌بَرد. خداوند کمِ شما را زیاد می‌کند؛ به عمل خودتان واگذار نمی‌کند. این وَعده‌ها را داده است. اگر می‌خواهید برای آخرت‌تان کار بکنید، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا[۲۱]»؛ گاهی هم «کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ[۲۲]»؛ گاهی هم می‌گوید «بِغَیْرِ حِسَابٍ[۲۳]» می‌دهیم. اصلاً دیگر برمی‌داریم و خَزانه‌مان را در اختیارتان می‌گذاریم؛ هر اندازه‌ای می‌خواهید استفاده کنید. هرچه هم نمی‌خواهید «لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ[۲۴]»؛ هرچه خواستید را به شما می‌دهیم، حتی آن چیزهایی را هم که نمی‌خواهید به شما می‌دهیم. وضعیّت آخرت و مَعنویّت این‌جوری است. همین مَعنویّت آخرت شماست. در این‌جا هم علم و این‌ها خیلی به جِدّ و جَهد شما نیست. شما جِدّی باشید، خداوند یک چیزهایی به شما می‌دهد که با جِدیّت خودتان به آن‌ها نمی‌رسیدید. خداوند علوم خاصّ به شما می‌دهد. «مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ وَرَّثَهُ اَللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ[۲۵]».

طلبه باید همه‌ی اُمورش بر اَساس محبّت الهی باشد

خب الحمدلله یک مقداری برای بنده شیرین بود که برای شما یک خاطراتی را بگوییم و حرف‌هایی را که مُطابق فِطرت‌تان و دلتان هست، به شما عَرض کنیم. اُمیدواریم خداوند به شما آن توجّهی که باید خودش دل ببَرد را بدهد. «تا یار که را خواهد و مِیلَش به که باشد». تا دل نبَرد، ما نمی‌توانیم دل بدهیم.

«تا که از جانب معشوق نباشد کششی     *****     کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»

ولی ان‌شاءالله پاک باشیم، خداوند دلمان را می‌بَرد. خداوند دلِ پاک را دوست دارد. «اَلْإِخْلاَصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی[۲۶]»؛ فرمودند: این از اَسرار من است؛ به همه که اخلاص نمی‌دهیم. در قلبی که دوست داریم از این گوهر قرار می‌دهیم. ان‌شاءالله تَرک گُناه بکنیم، اما بر روی تَرک گُناه خیلی حَسّاس نباشید؛ به محبّت خدا حَسّاس باشید، خدا را دوست داشته باشید. با او رفاقت کنیم، او را همیشه با خودمان همراه ببینیم. و چون او را دوست داریم، در مَحضر او هستیم، اصلاً توجّه به گناه نمی‌آید. شما وقتی رفیق خوبتان نزدتان است، یک کاری که او بدش می‌آید را یقیناً نمی‌کنید. او را دوست دارید؛ نمی‌خواهید از شما جُدا بشود. یک کاری نکنیم که خداوند ما را رَها کند. بگوید: کاری به کارت ندارم، بُرو. خداوند را دوست بداریم. و اگر این حُبّ فی‌الله و بُغض فی‌‌الله مِحور طلبگی بود، این طلبه طلبه‌ی حسابی است؛ والّا بخاطر ثَواب و این‌ها باشد، هم خسته‌کننده است و هم دَوام نخواهد داشت. آدم خیلی از مواقع می‌خواهد حاجتی داشته باشد، مُدام تلاش می‌کند، تَوسُّلات انجام می‌دهد؛ اما عایدش نمی‌شود.‌ بعد می‌گوید: ما تجربه کردیم، این‌ها هیچ‌کدام اَثر نداشت؛ رَهایش می‌کند. اما اگر همین نماز حاجت‌ها، همین نمازها را برای محبّت خدا بخوانید،

«تو بندگی چو گدایان به شرطِ مُزد مَکُن     *****     که دوست خود روشِ بنده‌پروری داند[۲۷]».

او بنده‌نَواز است. اگر تو او را دوست داشته باشی این‌قَدر نَوازشت می‌کند که یک‌وقت می‌بینی اصلاً من کُجا و این نعمت‌ها کُجا؟! خداوند یک‌چیزهایی می‌دهد. دارد، می‌دهد.‌ خیلی مهربان است؛ دارد، می‌دهد.‌ نکند یک‌وقتی به سپاه‌مان، به دولت‌مان، به نظام‌مان، به مردم‌مان، به اَقوام‌مان، به دوستانمان بیش از خدا اُمید داشته باشیم! فکر کنیم این‌ها برای ما کاری می‌کنند؛ به خدا قَسم نمی‌توانند. آن روزی که ما این سپاهِ در این حَدّ از قدرت هوایی و دریایی را نداشتیم، خداوند ما را پیروز کرد؛ بدون این‌ها پیروز کرد. خداوند در صحرای طَبس که حتی یک نیروی نظامی ـ اطّلاعاتی در آن‌جا نبود؛ ولی خداوند دشمن ما را رُسوا کرد. هم نابود کرد و هم رُسوا کرد. ما چنین خدایی داریم. این خدا را دوست داشته باشیم و بخاطر این‌که او را دوست داریم، دوستی‌هایمان و دشمنی‌هایمان برای او باشد. کارهایمان هم برای او باشد. از یک‌جایی شروع کنیم. مرحوم «آیت الله مصباح» (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمودند: روزی یک کار برای خدا بکنید، آن را ویترین هم نکنید. بین خود و خدایتان این یک کار را بکنید. این بَرکت می‌کند، توسعه پیدا می‌کند.

روضه و تَوسُّل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

یک روضه‌ای هم بخوانیم. ماه شعبان است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بِستر رحلت به پَهنای صورتش اَشک می‌ریخت. ناله‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بلند شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من بخاطر شما گریه می‌کنم. «کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا[۲۸]»؛ دارم می‌بینم هیچ‌کسی کُمکش نمی‌کند. بی‌بی پُشت دَرب آمد، یک نفر نگفت این دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، این ناموس دین است، این آیه‌ی قرآن است. یک بانو هست. آنچنان با عُقده زد، «أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا[۲۹]»؛ مُحسنش را سِقط کردند. میوه‌ی نارَس را چیدند؛ با لَگد چیدند، با غلاف شمشیر چیدند. مُحسن را ندیده به شهادت رساندند؛ اما در کربلا حضرت علی اصغر (علیه السلام) را می‌دیدند. «أمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَظَّی عَطَشَا»؛ تَلظّی می‌کند؛ داشت بال‌بال می‌زد، دست و پا می‌زد. این همه جَمعیّت، اما یک نفر دلش نسوخت. نه تنها او را آب ندادند، بلکه بَچّه‌ی کوچک را نشان گرفتند. گویا دارد کبوتر می‌زند. «فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْوَریدِ اِلَی الْوَریدِ اَوْ مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن[۳۰]»…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

Sadighi-14031123-Neshast Ba Tolabe-Thaqalain_IR (6)

دعا

خدایا! فَرج امام زمان‌ (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! ما را بیقرار حضرتش کُن.

خدایا! انتظار ما را مُحقّق بفرما.

خدایا! با ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) ریشه‌ی گُناه را که با غیرت غیرتمَندان و طلبه‌ها سازگار نیست، ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! ظُلم را از صفحه‌ی روزگار بَرچین.

الها! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم نور توحید و نور ولایت بر همه‌ی جَهانیان حاکم بگردان.

خدایا! دل‌ها را خانه‌ی خودت قرار بده.

خدایا! دل‌های ما را از اَغیار نجات بده.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم حُبّ دنیا را از ما بگیر.

خدایا! حُبّ خودت و اولیائت را به ما بده.

خدایا! حَلاوت عبادت و بندگی را به ما بچِشان.

خدایا! تَلخی گُناه را برای ما مَلموس کُن.

خدایا! شیطان را بر ما مُسلّط نکُن.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم ما را نسبت به نَفْس‌مان قاهر و نَفْس‌مان را مَقهور ما قرار بده.

خدایا! توفیق خوب خواندن، خوب فَهمیدن، خوب گفتن، خوب عمل کردن با اخلاص و یَقین به همه‌ی ما همیشه روزی بفرما.

خدایا! آنات عُمر ما را تَعلیم و تَعلُّم قرار بده.

خدایا! ما را هادیان عملی قرار بده.

الها! مشکلات کشور امام زمان (ارواحنا فداه) را به دست نیکان و اولیاء برطرف بفرما.

خدایا! دست نُفوذی‌ها، بدخواهان، غَربگرایان و دنیاپَرست‌ها را کوتاه بگردان.

خدایا! آن‌ها را به ما مُسلّط نکُن.

خدایا! شهدایمان را با شهدای کربلا مَحشور کُن.

خدایا! امام‌مان (رضوان الله تعالی علیه)، مَشایخ‌مان، گذشتگان و حق‌دارانمان را مَشمول رَحمت واسعه‌ی خودت قرار بده.

خدایا! این دست‌های خالی ما را آنچه اِقتضای کَرَم تو هست، به اِقتضای کَرَمت پُر بگردان.

خدایا! مُلتمسین دعا، مُتوقّعین دعا، دنیا و آخرتشان را تأمین بفرما.

خدایا! این عزیزان ما را اَعلام دین و یاران امام زمان (ارواحنا فداه) قرار بده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] من لا یحضره الفقیه، جلد ۴، صفحه ۴۲۰٫

«وَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: اَللَّهُمَّ اِرْحَمْ خُلَفَائِی» قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ قَالَ: اَلَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی یَرْوُونَ حَدِیثِی وَ سُنَّتِی».

[۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸٫

«قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ».

[۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«…یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقِّى، یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِى، یَا عَلِیماً بِضُرِّى وَ مَسْکَنَتِى، یَا خَبِیراً بِفَقْرِى وَ فاقَتِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ أَسْمائِکَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَهً، وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَهً؛ وَ أَعْمالِى عِنْدَکَ مَقْبُولَهً، حَتَّىٰ تَکُونَ أَعْمالِى وَ أَوْرادِى کُلُّها وِرْداً وَاحِداً، وَ حالِى فِى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً. یَا سَیِّدِى یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِى، یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوالِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِکَ جَوارِحِى، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَهِ جَوانِحِى، وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْیَتِکَ، وَ الدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتّىٰ أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِى مَیادِینِ السَّابِقِینَ؛ وَ أُسْرِعَ إِلَیْکَ فِى البَارِزِینَ، وَ أَشْتاقَ إِلىٰ قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقِینَ، وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِینَ، وَ أَخافَکَ مَخافَهَ الْمُوقِنِینَ، وَ أَجْتَمِعَ فِى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ. اللّٰهُمَّ وَ مَنْ أَرادَنِى بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنِى فَکِدْهُ، وَ اجْعَلْنِى مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ، وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ، وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْکَ، فَإِنَّهُ لَایُنالُ ذٰلِکَ إِلّا بِفَضْلِکَ، وَ جُدْ لِى بِجُودِکَ، وَ اعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ؛ وَ احْفَظْنِى بِرَحْمَتِکَ، وَ اجْعَلْ لِسانِى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبِى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً، وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ إِجابَتِکَ، وَ أَقِلْنِى عَثْرَتِى، وَ اغْفِرْ زَلَّتِى، فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلىٰ عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَ أَمَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ، وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَهَ، فَإِلَیْکَ یارَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِى، وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِى، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لِى دُعائِى، وَ بَلِّغْنِى مُناىَ، وَ لَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائِى، وَ اکْفِنِى شَرَّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَعْدائِى…».

[۵] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۹٫

«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَتِ اَلْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَى یَا رُوحَ اَللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی اَلْآخِرَهِ عَمَلُهُ».

[۶] نهج البلاغه، حکمت ۳۴۹؛ پندهای مهم اخلاقی.

«وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ، وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ، وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ، وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ، وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ، وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ، وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ [غَیْرِهِ] النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا، ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ، فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ؛ وَ الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ، وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ، وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ، قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ».

[۷] مفاتیح الجنان، فرازی از صلوات هر روز ماه شعبان (صلوات شعبانیه).

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوضِعِ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَهِ، وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَهِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَهِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ، وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ، وَ مَلْجَإِ الْهارِبِینَ، وَ عِصْمَهِ الْمُعْتَصِمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاهً کَثِیرَهً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَ قَضاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّهٍ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ…».

[۸] مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات شعبانیه (مناجات ائمه علیهم السلام در ماه شعبان).

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَیْتُکَ، وَ أَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ، وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ، راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابِى، وَ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى، وَ تَخْبُرُ حاجَتِى، وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِى، وَ لَا یَخْفىٰ عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَ مَثْواىَ، وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِى، وَ أَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِى، وَ أَرْجُوهُ لِعاقِبَتِى، وَ قَدْ جَرَتْ مَقادِیرُکَ عَلَىَّ یَا سَیِّدِى فِیما یَکُونُ مِنِّى إِلىٰ آخِرِ عُمْرِى مِنْ سَرِیرَتِى وَ عَلانِیَتِى وَ بِیَدِکَ لَابِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِى وَ نَقْصِى وَ نَفْعِى وَ ضَرِّى. إِلٰهِى إِنْ حَرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَرْزُقُنِى؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُنِى؛ إِلٰهِى أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ. إِلٰهِى إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ. إِلٰهِى کَأَنِّى بِنَفْسِى واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِى بِعَفْوِکَ…».

[۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶٫

«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».

[۱۰] محمدتقی بافقی از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است که نقش مهمی در تاسیس حوزه علمیه قم داشت. او از مخالفین سرسخت رضاشاه بود. اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در مراسم تحویل سال٬ بدون حجاب در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود. در ۱۳۰۱ شمسی، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد. آن زمان تنها خواص به مسجد جمکران می‌رفتند و کسی از فضیلت آن خبر نداشت. بافقی به همراهی تعدادی از طلاب آن مسجد را که مخروبه بود٬ بازسازی کرد و امکاناتی برای پذیرایی از نمازگزاران آماده کرد. به تدریج توجه مردم زیاد شد و مسجد رونق گرفت. بافقی خود شب‌های چهارشنبه با عده‌ای از طلاب پیاده به آن مسجد می‌رفت. وی سپس از قم، عازم عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت. پیکرش در حرم حضرت معصومه در مسجد بالاسر دفن شد. برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بی‌حجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب می‌دانند. مهدیقلی هدایت در یادداشت‌های راجع به کشف حجاب گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق می‌کرده است؛ با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به ترکیه (۱۳۱۳) بوده است. شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد، به طوری که امام خمینی در درس اخلاقش می‌گفت: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او می‌شوند و به دست او ایمان می‌آورند، مجاهد بافقی را ببیند».

[۱۱] نهج البلاغه، حکمت ۸۲؛ سفارش به پنچ چیز مهم.

«قَالَ (علیه السلام): أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا: لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ».

[۱۲] احمد بن اِسحاق اَشعَری قمی (درگذشت حدود ۲۶۰ تا ۲۶۳ق) از راویان شیعه قرن سوم که محضر چهار امام را درک کرد. او از اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) و همچنین وکیل امام عسکری (علیه السلام) در قم بود و از کسانی است که امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در کودکی دیده است. برخی گزارش‌ها از فعالیت او در دوره غیبت صغرا به عنوان دستیار نایب اول عثمان بن سعید حکایت دارد. مسجد امام حسن عسکری در قم توسط او و به دستور امام عسکری (علیه السلام) ساخته شده است. مقبره او در سرپل‌ذهاب در استان کرمانشاه قرار دارد. نسب او چنین است: احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الأحوص الاشعری. کنیه او را ابوعلی گفته‌اند. اجداد او از طایفه اشعری بودند که در شهر کوفه سکونت داشتند. جدّ چهارم او، احوص بن سائل اشعری در قیام زید بن علی شرکت کرد و فرماندهی سپاه او را بر عهده گرفت و بعد از شهادت زید، دستگیر شد. بعد از چهار سال حبس در زندان حجاج، با شفاعت برادرش عبداللّه آزاد شد و همراه او به قم هجرت کردند و طایفه اشعریان قم را تشکیل دادند. پدرش اسحاق بن عبدالله بن سعد از راویان مورد اعتماد قم بود و از امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) روایت کرده است. از منابع رجال شیعه برمی‌آید که احمد بن اسحاق از اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) و از یاران نزدیک امام عسکری (علیه السلام) بوده و از آنان روایت کرده است. برای او کتاب‌هایی برشمرده شده از جمله «علل الصوم»(کتابی بزرگ بوده است) و «مسائل الرجال» درباره سؤالات اصحاب امام هادی علیه‌السلام از حضرت»‌. این رسایل حاوى مجموعه اى از «مسائل» است که «رجال» مختلف از یکى از ائمه معصوم علیه السلام پرسیده اند و این کتاب ها با مباحث رجالى به معناى شناخت راویان ارتباطى ندارد. شیخ طوسی درکتاب فهرست علل الصلاه که کتاب بزرگی بوده را از کتاب‌های احمدبن اسحاق دانسته است.  در برخی منابع از وی به عنوان وکیل امام عسکری در موقوفات قم یاد شده است. برخی با تکیه بر پاره‌ای قرائن او را وکیل امام هادی نیز دانسته‌اند.

به گفته کَشّی احمد بن اسحاق تا پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام) زنده بود. بنابر این نقل، او نامه‌ای به ناحیه مقدسه نوشت و اجازه خواست که به حج برود. حضرت به وی اجازه داد و پارچه‌ای نیز برایش فرستاد. احمد وقتی پارچه را دید، گفت: امام از مرگ من خبر داده است‌. او هنگام بازگشت از سفر حج در حُلوان درگذشت. در دلائل الامامه آمده است: احمد بن اسحاق به عنوان وکیل امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) مشغول فعالیت بود تا اینکه از ایشان اجازه خواست به قم برود. امام در توقیعی ضمن اجازه سفر، تصریح کرده بود که او به قم نمی‌رسد و در مسیر بیمار می‌شود و از دنیا می‌رود. پس او در حلوان بیمار شد و از دنیا رفت و همانجا مدفون شد. بر این اساس تاریخ وفات او را در حدود سال‌های ۲۶۰ تا ۲۶۳‌ق گفته‌اند. البته طبق روایتی از صدوق او در زمان حیات امام عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت. مقبره او در شهر سر پل ذهاب زیارتگاه شیعیان است. در قم نیز مقبره‌ای در مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) به او منسوب است.

[۱۳] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۶۷٫

[۱۴] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۲۸۱٫

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْقُرَشِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى اَلدُّنْیَا أَنْ أَتْعِبِی مَنْ خَدَمَکِ وَ اُخْدُمِی مَنْ رَفَضَکِ، وَ إِنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّى بِسَیِّدِهِ فِی جَوْفِ اَللَّیْلِ وَ نَاجَاهُ أَثْبَتَ اَللَّهُ اَلنُّورَ فِی قَلْبِهِ، فَإِذَا قَالَ: «یَا رَبِّ یَا رَبِّ» نَادَاهُ اَلْجَلِیلُ جَلَّ جَلاَلُهُ: لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیَّ أَکْفِکَ. ثُمَّ یَقُولُ لِمَلاَئِکَتِهِ: مَلاَئِکَتِی، اُنْظُرُوا إِلَى عَبْدِی فَقَدْ تَخَلَّى بِی فِی جَوْفِ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ وَ اَلْبَطَّالُونَ لاَهُونَ، وَ اَلْغَافِلُونَ نِیَامٌ، اِشْهَدُوا أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ».

[۱۵] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى».

[۱۶] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، الجزء ۱، الصفحه ۲۰۱٫

«وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی ذَمِّ اَلدُّنْیَا: أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنْ صَحَّ فِیهَا أَمِنَ وَ مَنْ مَرِضَ فِیهَا نَدِمَ مَنِ اِسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ اِفْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا أَتَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ».

[۱۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۴، صفحه ۴۶٫

«…یَا عَلِیُّ سُوءُ اَلْخُلُقِ شُؤْمٌ وَ طَاعَهُ اَلْمَرْأَهِ نَدَامَهٌ یَا عَلِیُّ إِنْ کَانَ اَلشُّؤْمُ فِی شَیْءٍ فَفِی لِسَانِ اَلْمَرْأَهِ یَا عَلِیُّ نَجَا اَلْمُخِفُّونَ وَ هَلَکَ اَلْمُثْقِلُونَ…».

[۱۸] میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار.

[۱۹] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۲٫

«أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ».

[۲۰] سوره مبارکه نجم، آیه ۳۹٫

[۲۱] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۰٫

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ».

[۲۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۱٫

«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ ۗ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ».

[۲۳] سوره مبارکه نور، آیه ۳۸٫

«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ».

[۲۴] سوره مبارکه ق، آیه ۳۵٫

[۲۵] الفصول المختاره من العیون و المحاسن، الجزء ۱، الصفحه ۱۰۷.

[۲۶] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۳۳۱.

«قَالَ: وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُخْبِراً عَنْ جَبْرَئِیلَ : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلْإِخْلاَصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی، اِسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِی».

[۲۷] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۷۷.

[۲۸] جوینی، ابراهیم بن سعد الدین، فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۴ و ۳۵٫

«وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ … فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَهً مَکْرُوبَهً مَغْمُومَهً مَغْصُوبَهً مَقْتُولَه . فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‏».

[۲۹] همان.

[۳۰] معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (عَلَیهِما السَّلام)، ص ۲۵۹٫


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa-%d8%b5%d9%85%db%8c%d9%85%db%8c-%d8%b7%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d8%b7%d8%ad-%db%8c%da%a9-%d8%a8%d8%a7-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d8%b5%d8%af/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.