خدای متعال با کلمه‌ی «إِنَّمَا»[۱] می‌فرماید. مؤمنین فقط این‌ها هستند. مؤمن چه کسی است؟ گفتیم آن کسی که اکسیر ایمان قلب او را طلا کند، چراغ ایمان قلب او را روشن کند. خدا با نقّاشی ایمان این دل را مزیّن کند. اگر می‌خواهد مؤمن واقعی باشد علاوه بر اطاعت و اجرای دستورات الهی یک کارهای دیگر هم باید بکنید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ» مؤمنون کسانی هستند که «آمَنُوا» مؤمن ایمان بیاورد. یعنی چه که مؤمن ایمان بیاورد؟ یعنی مؤمنین شناسنامه‌ای، مؤمنین مدّعی، مؤمنین متوهّم، مؤمنین پنداری و تئوریک بیایید ذهنیّت را در عینیّت تجربه کنید. ایمان قبول است. «الایمانُ اعتقادٌ بِالجَنان وَ اقرارٌ بِالّلسان وَ عملٌ بِالأرکان‏»[۲] ایمان سه رکن دارد؛ یکی باور درونی است که انسان قبول کند. گاهی آدم علم دارد ولی باور ندارد. علم با باور دو چیز است. باور یعنی پذیرفتم، قبول کردم، ملتزم هستم، متعهّد هستم. تعهّد من هم تعهّد ظاهری و کاغذی نیست. وجدان من به من تصمیم داده است، اندیشه‌ی تنها نیست. اندیشه انگیزه را همراه خود دارد. ایمان هم اندیشه است و هم انگیزه است. هر کدام نباشد ایمان، ایمان نیست. شما این‌طور هستید، فکراً خدا را قبول کردید، پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را قبول کردید. وجود ملائکه را در اطراف خود قبول دارید. شما رقیب و عتید دارید، شما تیم حفاظتی دارید. «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبینَ»[۳] خدا یک قشونی را به عنوان تیم تعقیب مرتّب دنبال شما گذاشته است. هیچ جا نمی‌روید مگر این‌که این‌ها قیام و قعود شما را، همه چیز شما را زیر نظر دارند. این‌ها به پای شما هستند. «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ».[۴]

 

 آیا در عمل ما باور داریم؟ آن وقتی که عصبانی شدیم و می‌خواهیم داد بزنیم، می‌خواهیم دست بالا کنیم، می‌خواهیم ناسزا بگوییم این ملائکه کجا هستند؟ من باور می‌کنم که گروهی دارند من را کنترل می‌کنند؟ من را تهدید می‌کنند؟ مگر خدا نفرموده بود: «مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم‏»[۵] رئیس شما، بزرگ فامیل شما، دوست عزیز شما، مهمان شما شده باشد نمی‌توانید داد بزنید، او را ملاحظه می‌کنید. خدا با شما است. این چه نوعی ایمانی است که پیش خدا دارید هر حرفی را می‌زنید؟! هر نگاهی را می‌کنید!رسول الله عین الله است. وجود نازنین ائمّه‌ی خدا علیهم السّلام احاطه دارند و شما را نگاه می‌کنند.


[۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۲]– مصباح الشریعه / ترجمه مصطفوى، متن، ص ۴۲۶٫

[۳]– سوره‌ی انفطار، آیات ۱۰ و ۱۱٫

[۴]– همان، آیه ۱۰٫

[۵]– سوره‌ی حدید، آیه ۴٫