حضرت ابراهیم علیه السلام در این جریان نه اینکه نسبت به ناموس و فرزندِ نورسیده‌ی خود بی‌تفاوت باشند، اما آنقدر یقینِ ایشان به خدای متعال بالاست که وقتی خدای متعال می‌فرماید که زن و فرزندِ خودت را رها کن و برو هیچ دغدغه‌ای ندارد، در موردِ فرزندِ ایشان هم همینطور بود، وقتی جوان شد… آن زمان بچّه بود و گفتیم رها کن و تو رها کردی، حالا نمی‌گوییم رها کن، می‌گوییم به قربانگاه ببر، حضرت ابراهیم علیه السلام حتّی به اندازه‌ی سرِ سوزن هم تردید ندارند، هیچ سؤال نکردند که چرا و جرمِ او چیست که مهدورالدّم شده است و من او را ببرم و سرِ او را با دستِ خودم بِبُرم، تسلیمِ محض بودند، در باطنِ خود هم اعتراض و گله نداشتند، «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ۚ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»[۱]امتحانِ دیگری که برای حضرت ابراهیم علیه السلام از همه‌ی امتحان‌ها به ظاهر سخت‌تر بود امتحانِ آتشِ نمرود بود، طاغوتِ زمان، جریانِ استکبارِ وقت حضرت ابراهیم علیه السلام را به یک آتشی انداخت که چنین آتشی سابقه‌ای نداشت، آتشی روشن کرده بودند که کسی حتّی نمی‌توانست به حریمِ آن آتش نزدیک بشود، ایشان را با منجنیق انداختند، ولی ایشان خم به ابرو نیاوردند، حتّی ناراحتی نکردند، بر حسبِ روایات ناله‌ی ملائکه بلند شد، آمدند و اعلانِ نصرت کردند، فرمود: من به شما احتیاجی ندارم و از شما کمک نمی‌خواهم، گفتند: خودت از خدای متعال بخواه، فرمود: او مرا می‌بیند، او می‌داند دشمن با من چه می‌کند، آن کسی که کار را آسان می‌کند، هر چه در عالَم هست در منظرِ اوست.

 

وقتی حضرت علی اصغر علیه السلام روی دستِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ذبح شدند فرمودند: ولدی! آن چیزی که کار را بر حسین آسان می‌کند این است که خدای متعال در حالِ دیدن است، این کار در منظرِ خدای متعال انجام می‌شود. اینکه انسان باور کند خدای متعال مطّلع است، آن کسی که قدرت دارد اطّلاع دارد چه بر سرِ من می‌آید، آن کسی که مهربان است می‌داند چه بر سرِ من می‌آید، این است که حضرت ابراهیم علیه السلام در نهایتِ آرامش به سوی آتش رفتند و خدای متعال آتش را بر او گلستان کرد. بعد از این امتحانات آن چیزی که خدای متعال از ابتدا بنا داشت… خواست در تاریخ بماند اگر کسی امام است ظرفیت دارد که امام است، تا این ظرفیت‌ها در وجودِ او با قدمِ تکوین احداث نشده باشد او به مقامِ امامت نمی‌رسد. ولی در موردِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام، آنچه که در موردِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در زیارتنامه‌ی ایشان می‌خوانیم این است که «امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَکِ»، این بزرگواران در سختی‌های این عالَم ساخته نشدند، خدای متعال آنجا ساخت و پرداخت و بعد با آن مقام در این عالَم عرضه کرد.

 

بنابراین مقامِ امامت مقامِ تفویضی نیست، انتخاباتی نیست، رفراندومی نیست، شورایی نیست، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۲]، مردم اختیارِ خودشان را دارند، اما اختیارِ مالکِ خود را ندارند، خودشان هم ملکِ خدای متعال هستند، هیچ مملوک و ملکی حقِ اعتراض به مالکِ خود را ندارد. وجودِ من کیست؟ خودِ من که این وجود را نساخته‌ام، دست‌سازِ خدای متعال است، خدای متعال ساخته است، در اختیارِ خدای متعال است، به من اجازه نداده است که من در برابرِ انتصابِ الهی و اختیارِ الهی اختیاری داشته باشم، «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ»[۳]، و آیاتِ صریحِ دیگری هم داریم، بر هیچ مؤمن و هیچ مؤمنه‌ای چنین حقی را نداده‌‌ایم که وقتی ما چیزی را برای آن‌ها اختیار کرده‌ایم آن‌ها بگویند که ما می‌خواهیم انتخابِ دیگری داشته باشیم، «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عَلیٌ مَولاه».


[۱] سوره مبارکه صافات، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۵

[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ)

[۳] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۶ (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا)