در عرفان ساتیا سای بابا موضوع خدا باوری کم اهمیت جلوه می‌کند خداوند در روند تغیرات زندگی انسان نقش کم رنگی را اجرا می‌کند.

 

خداشناسی درون مایه تمام باید و نبایدهای مکاتب و مسالکی است که رویکرد به منبع قدسی را جزء لا ینفک عقاید خو پنداشته اند. در تمام اعصار گوناگون خداشناسی در تفکرات مذهبی کانونی است که ذهن پژوهشگر را ناخواسته به سوی خود جذب میکند. در مسیر کنکاش مباحث دینی اولین قدم متفکر برخورد با بزرگترین سوال ممکن در حیطه کاری اوست که آیا خدا هست یا نیست؟
تاریخ ادیان گذشته اغلب گواه بر مثبت انگاری به سوال فوق است هر چند موجی از مکاتب عرفانی در غرب، از ده ه های گذشته سعی بر حذف این سوال و یا پاسخ منفی بدان را بر گزیده اند. در هر حال پاسخ بسیاری از مکاتب دینی دال بر صدق این مطلب است.


در گام بعدی، مسئله بر سر تعدد خدا یا یگانگی رونق بوده هر چند سای بابا به واسطه اقتباس از تعالیم هندو، به انواع تجلیات خداوند اوست، در هندوئیسم و مذاهب منشعب آن، بحث چند خدائی همواره پر معتقد است؛ اما بر خلاف کتب مقدس هندویئسم بیشتر بر خدای اعلی تکیه دارد. چنانچه همواره در تعالیم او بحث از خدا با تکیه بر وحدانیت شکل میگیرد.


ساتیا سای بابا میگوید: همه ادیان یک چیز را تعلیم می دهند (تطهیر ذهن از آسیب خود خواهی و پرهیز از لذت های بی ارزش) هر آیینی به انسان می آموزد که وجود خویش را سرشار از شکوه و جلال ایزدی کند و از حقارت و پوچی و خود خواهی بپالاید. راه و روش تفکیک و تشخیص را به او تعلیم می دهد تا شاید به تعالی برسد و به آزادی دست یابد. بدانید که همه قلبها تنها به یاد (یکی) که همان خداوند یکتاست به طپش در می آید و همه نامها و همه اشکال الهی نیز به خداوند یگانه اشاره دارند. برترین نحوه ستایش او ستایش با عشق است. یکتا پرستی را در میان مردم از هر کیش، کشور و قاره ترویج دهید.این است پیامی که دارم و آرزو میکنم با قلبها یتان آن را در یافت کنید.( ۱)


سای بابا میگوید: «مهمترین و بالا ترین نیاز بشر امروزی این است که این واقعیت را بپذیرد که خداوند یکی است این چیزی است که مسیح و محمد اعلام کرده اند. کلمه الله واقعا به معنی یگانه ی متعالی است که همه چیز را در عالم هستی در بر میگیرد. باور اصلی تمام ادیان این است که خداوند یکی است. مسیح، پدر بودن خداوند و برادر بودن بشر را اعلام نمود انسان میتواند تنها یک پدر داشته باشد نه دو تا. زمانی که مسیح به دنیا آمد، سه مرد خردمند ستاره ها را دنبال کردند تا به محل تولد او برسند. با دیدن نوزاد تازه به دنیا آمده، آنها در دل خود به این کودک الهی تعظیم کردند. قبل از ترک محل هر یک از آنها چیزی درباره کودک گفت، خردمند اول به حضرت مریم گفت: او عاشق خداوند است. خردمند دوم گفت : خداوند او را دوست دارد، خرمند سوم گفت: او روح خداست. اهمیت درونی این سه گفتار و اعلام در مورد مسیح چه میتواند باشد؟ جمله اول دلالت بر این دارد که مسیح پیام آور حق است. پیام آور میتواند ارباب خود را دوست بدارد ولی ارباب به این آسانیها پیام آور خود را دوست ندارد. جمله دوم اعلام میکرد که خداوند مسیح را دوست دارد، چرا ؟ برای اینکه او تجلی الهی است. جمله سوم حاوی چیزی است که مسیح اعلام نمود: من و روح خدا یکی هستیم.( ۲)


ساتیا سای بابا همواره اذعان می دارد که تمام انسانها نمادی از خداوند هستند و اینکه هر پیکر اوست که با نان تقویت میشود و هر قطره از خون جاری در رگهای هر موجود زنده ای، خون اوست که با شور و تحریکی که شراب به آن می رساند روح میگیرد از همین رو میتوان گفت که هر انسانی تجسم روح خداوند است و باید همانند او مورد احترام قرار گیرد. شما مانند یک خدمتگزار عمل میکنید، پرستش میکنید، همانند پسری که پدر خود را میستاید و نهایتا به خردی دست مییابید که بیانگر این است که شما و او یکی هستید این سفری معنوی ا ست و مسیح راه را با عبادت واضح نشان داده است.


سای بابا اینگونه ادامه میدهد که همه انسانها را تجسمی از الوهیت بدانید و با عشق، تفاهم و خدمت به آنها احترام بگذارید. تنها یک نابینا نسبت به شرایط ملال آور دیگران بی تفاوت میماند. تنها یک نا شنوا از ناله های دیگران تاثیر نمیپذیرد. در حقیقت «دیگران» وجود ندارند. شما همه سلولهای زنده ای در بدن خداوندید و هر سلول وظیفه اش را برای پیشبرد اراده وی به انجام می رساند.۳


ساتیا سای بابا معتقد است که «خداوند شکلی را به خود می گیرد که سر سپرده ها آروز داشته اند. دانستن اینکه تمام اشیاء خلق شده شکلی از خداونداند بسیار اساسی است».(۴


سای بابا در مسئله خدا شناسی و پرداختن به خصوصیات خداوندی همواره از تعالیم هندو که مبتنی بر تعدد خدایان است فاصله میگیرد. لکن در صدر و ذیل گفتارهایش درباره خداوند به پیامبران و ادیان توحیدی اشاره میکند. این نکته در برخورد با موضع پلورالیسم دینی او پر اهمیت است.


بنابراین، برخلاف آنچه اغلب بیان میشود که عرفانهای نو ظهور، عرفانهای منهای خدا هستند؛ باید گفت که این ادعا بیشتر با مکاتب دینی ـ عرفانی طبیعت گرایانه موافق است. همانند ادیان ابتدایی و برخی از عرفانهای افریقایی و امریکای جنوبی (عرفان کارلوس کاستاندا). حال آن که در عموم عرفانهای نو ظهور و سکولار به وجود خداوند اعتراف شده، لکن مسئله بر سر میزان اعتبار، اهمییت و قدرت تصرف در امور شخص سالک است. در عرفان ساتیا سای بابا موضوع خدا باوری کم اهمیت جلوه می‌کند خداوند در روند تغیرات زندگی انسان نقش کم رنگی را اجرا می‌کند. چنانچه هر اندازه الوهیت در عرفانهای توحیدی بالاخص عرفان اسلامی پراهمیت است در عرفانهای سکولار کم اهمییت و بی ارزش.


سای بابا در قسمت دستورات عملی هیچگاه هدف و قصد انجام اعمال را توجه به خدا اعلام نمی دارد. چنانچه در این قسمت (بعد عملی) هیچ اشاره ای به خدا نمیشود.


چنین موضع گیرهایی که در عرفان سای باباو به طور کلی در همه عرفانهای سکولار به آن اشاره میشود بیشتر متاثر از اومانیسم غربی و مکاتب فلسفی همچون اگزیستانسیالیسم رونق می گیرند، هر چند نقش فراگیری نیهیلیسم دنیای غرب، که در اواخر قرن نوزده و بعد از مکتب فلسفی نیچه شکل می گیرد بر عرفان های سکولار حائز اهمیت است.


نوشته: محمد حسین کیانی

 

 

منبع:پرسمان


پی نوشت:
۱٫
ساتیا سای بابا، تعلمیات ساتیا سای بابا، ترجمه رویا مصاحبی محمدی، انتشارات تعالیم حق چاپ اول ۱۳۸۳ ص .۳۱
۲٫
ساتیا سای بابا، سخنان ساتیا سای بابا ترجمه توراندخت تمدن ( مالکی) انتشارات تعالم حق چاپ اول ۱۳۸۱ ص .۲۰۶
۳٫
همان ص .۹۶
۴٫
سیما کوندار تراشهای الماس خداوند ص .۹۰