معنای حامد و شاکر و معنای ستایش گر بودن خدا بر نفس خود و وجه تمایز اطلاق این صفات بر انسان و خدا در چیست؟

پرسش

در ارتباط با معنای صفت حامد و شاکر سؤالی داشتم. در دعای جوشن کبیر این دو از اسما الهی هستند و به خدا اطلاق شده اند. در معنای واژه حامد این طور آمده است که: ستایش گر (ذات خود)، ستوده و معنای شاکر نیز که واضح است و نیاز به یاد آوری مجدد نمی باشد. ۱٫ خداوند ستایش گر است یعنی چه؟ ۲٫ خداوند ستایش گر ذات خود است چه مفهوم و برداشتی بایستی از آن بشود؟ ۳٫ خداوند شاکر است یعنی چه؟ ۴٫ خدا چه شکری را به جای می آورد؟ ۵٫ وجه تمایز اطلاق این صفات به انسان و خدا در چیست؟ لطفاً اگر نیاز بود منابعی را هم که می توان پاسخ را از آن منابع یافت و به تفصیل، پاسخ را مشاهده کرد، ذکر بفرمایید.

پاسخ اجمالی

خداوند، گاهی بندگانش را حمد و ستایش می کند و گاهی نیز خودش را حمد و ستایش می کند. حمد بر بندگان همان قبول کارهای خوب آنان و پاداش دادن به آنها است. همچنین است معنای شکر و سپاس خدا از بندگان، اما بندگان نیز خداوند کریم را در برابر صفات و نعمت های خوبش حمد و ستایش می کنند؛ یعنی با زبان از نعمت های او قدر دانی می نمایند؛ مثلاً می گویند «الحمد لله» و گاهی هم او را شکر و سپاس می گویند یا با زبان یا در قلب یا با دیگر اعضا و جوارح خویش، اما چون ذات خداوند و اسما و صفاتش همه نامحدود و قابل درک حقیقی برای بندگان که ممکن الوجود و در نهایت ضعف و فقر وجودی هستند نخواهد بود، بنابر این، حمد حقیقی و لایق و شایسته به حال خداوند از سوی ممکنات امکان پذیر نیست، چنانچه امام سجاد(ع) می فرماید: «لَا یَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِین»؛ اندیشه‏هاى وصف‏ کنندگان‏ از عهده وصفش بر نیایند. و تنها خود خداوند است که عارف به اسما و صفات و زیبایی کارهای خود می باشد. پس حمد حقیقی بر نفس او را تنها خودش می تواند انجام دهد و این است معنای حامد بودن و ستایش گر بودن خداوند بر ذات خویش.

پاسخ تفصیلی

درباره معنای واژگان حمد، مدح، شکر، شاکر و فرق بین حمد و شکر، پاسخ های ۱۸۰۸۶ و ۱۸۰۲۴ را مطالعه کنید.

اقسام شکر

شکر بر سه گونه است: ۱٫ شکر به قلب که همان تصور نعمت است. ۲٫ شکر به زبان که همان ستایش و ثناگویی بر نعمت دهنده است. ۳٫ شکر به اعضا و جوارح که همان همسو شدن با نعمت به مقدار توان و قدرت است؛ یعنی شکر نعمت دست توانا، گرفتن دست ناتوان است. شکر نعمت زبان خواندن قرآن و ذکر خدا و… است.[۱]

امام صادق(ع) می فرماید: «شُکْرُ النِّعْمَهِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛[۲]شکر نمودن از نعمت الهى عبارت است از اجتناب کردن از محرّمات و از آنچه خداوند متعال نهى فرموده است، و تمامیّت شکرگزارى با اظهار کلمه -الحمد للّه ربّ العالمین- است.

معنای حمد و ستایش گری خداوند بر نفس خود

همان گونه که در تعریف حمد بیان شده است، حمد ستایش کردن بر صفت یا کار نیک اختیاری است، و خداى تعالى تنها وجود و موجودی است که هم تمام اسما و صفاتش نیک است.[۳] هم تمام افعال و کارهایش نیک است.[۴] و هم تمام این کارها و نیکی ها از روی اختیار بوده و کسی او را اجبار نکرده است.[۵] بنابر این، به خاطر کمال و جمالش، شایسته‏ ستایش و به جهت احسان‏ها و نعمت‏هایش، لایق شکرگزارى است.[۶]

از سوی دیگر، چون تمام نیکی های عالم که حمد و ستایش حمد کنندگان به آن تعلق می گیرد، مخلوق خدا است و او ایجادش کرده و از آن او است.[۷] پس تمام حمدها نیز به او برمی گردد و تنها او است که مستحق تمامی حمد است؛[۸] چون هر حمد و ستایش که از سوی ما بر خداوند می شود، به اندازه وسعت و طاقت ما است و هرگز لایق آن ذات بی انتها نیست و بنده عاجز است از این که بتواند حمد خدا را به گونه ای که شایسته مقام خدایى او است بجا آورد، هر چند مقرّب‏ترین تمام ممکنات و مخلوقات او باشد، پس احدى غیر از ذات اقدس خودش نمی تواند حق حمد او را چنان که لایق ذات حق تعالی باشد بجا آورد، آن گونه که امام سجاد(ع) می فرماید: «اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِین»؛[۹] بار خدایا ای کسی که اندیشه‏هاى وصف‏ کنندگان‏ از عهده وصفش بر نیایند.

بنابر این، فقط خداوند متعال، حامد و ستایش گر حقیقی ذات خویش است و این همان معنای ستایش گری بر نفس خود است؛[۱۰]‏ لذا برخی لفظ «حمید» در آیه «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ حَمِیدٌ»،[۱۱] را به معنای شاکر گرفته اند و معتقدند؛ خداوند با آن که بى ‏نیاز است از صدقات شما و خود شما، صدقات و انفاقات شما را مى‏پذیرد و شما را بر دادن صدقات، ستایش می کند.[۱۲]

معنای شکر خداوند و بندگان

معنای شکر از سوی خداوند این است که «خداوند بندگانش را در برابر انجام عبادات و کارهای نیک، از روی لطف نعمت داده و احسان و نیکی می کند».[۱۳]

چنان که حق تعالی می فرماید: « وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»؛[۱۴] کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وى) آگاه است.

شکر بندگان برای خدا، یادآورى نعمت هاى او و ثناگویى در مقابل آنها است.[۱۵]چنان که پروردگار بزرگ فرموده: «فَکلُوُاْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اشْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُون»؛[۱۶] پس، از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را مى‏پرستید!

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۴۶۱، دارالعلم‏، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۲]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج ۲، ص ۹۵، دار الکتب الإسلامیه، تهران‏، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.

[۳]. «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»؛ خدا است که معبودى جز او نیست، و او را است اسماء حسنى، طه، ۸٫

[۴]. «(آرى) آنچه از نیکیها به تو مى‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود تو است». نساء، ۷۹؛ «او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید»، سجده، ۷٫

[۵]. «او خداوند یکتاى پیروز است»، زمر، ۴؛ « و (در آن روز) همه چهره‏ها در برابر خداوند حىّ قیوم، خاضع مى‏شود»، طه، ۱۱۱٫

[۶]. قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۲، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، ۱۳۸۳ش.

[۷]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست و همه کارها، به سوى او باز مى‏گردد»، آل عمران، ۱۰۹٫

[۸]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۹- ۲۰، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۴۱۷ ق.

[۹]. على بن الحسین(ع)، امام چهارم، الصحیفه السجادیه، ص ۱۳۹، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ ش.

[۱۰]. جیلانى، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، الذریعه إلى حافظ الشریعه(شرح أصول الکافی)، محقق، مصحح، درایتى، محمد حسین، ج ۱، ص ۴۴،‏ دار الحدیث، قم، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش؛ میر جهانى، سید حسن، تفسیر ام الکتاب، ص ۱۵۰ – ۱۵۲، انتشارات صدر، تهران، بی تا.

[۱۱]. «و بدانید: خدا بى‏نیاز است و ستوده [و هم ستاینده‏ آنکه ز سرمایه‏ خوب خود بخشد]»، بقره، ۲۶۷٫

[۱۲]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۵۲۸، بی نا، بی جا، بی تا؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۱، ص ۴۸۸، میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.

[۱۳]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ۱، ص ۴۴۰- ۴۴۱، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ اردکانی، محمد علی، اسرار توحید (ترجمه توحید صدوق)، ص ۲۶۳، علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، بی تا؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ۴، ص ۶۲ _ ۶۳، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۱ش.

[۱۴]. بقره، ۱۵۸٫

[۱۵]. قاموس قرآن، ج ‏۴، ص ۶۲- ۶۳٫

[۱۶]. نحل، ۱۱۴٫