انسان اشرف مخلوقات خداوند متعال است که قوه تفکر، او را از سایر مخلوقات متمایز میکند. تفکر به منزله مسیری است که انسان را از وادی مجهولات، به منزل معلومات و وادی یقین میرساند. از این رو طبیعی است که ابتدای مسیر تفکر از وادی شک و شبهه باشد و همین وادی عاملی است که حس پرسشگری را در وجود آدمی برانگیخته میکند و موتور حرکت به سمت یقین را فعال میسازد. با این همه باقی ماندن در وادی شک همواره در روایات اسلامی و احادیث ائمه إطهار: مذمت شده و عامل تباهی انسان و فساد دین معرفی گردیده است. از این رو یکی از ترفندهای شیطان و یارانش، وارد آوردن شبهه در دلهای مؤمنین است که در مقابل، برای زدودن غبار شبهه از دلها، ضروری است که اهل ایمان به رفع این شبهات بپردازند. در همین جهت کتابهای متعددی به منظور رفع شبهات وهابیت نگاشته و با دلایل منطقی از کتاب، سنّت و عقل، پاسخهای متقنی در اختیار خوانندگان قرار داده شده است. یکی از این آثار، کتابی است در دو جلد با عنوان پاسخ به شبهات وهابیت که آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی آن را نگاشته است. این کتاب در پنج محور اصلی به پاسخگویی به شبهات و دفاع علمی از معارف شیعه پرداخته است:

۱٫ توحید و زیارت

مؤلف در این بخش، پس از مقدمهای که در شرح حال پایهگذاران وهابیت میآورد، به تعریف توحید و اقسام و اهمیت آن، جواز زیارت قبر رسول خدا(ص) و کیفیت و آثار آن، و بررسی جواز زیارت قبور مؤمنین از زوایای مختلف آن میپردازد.

۲٫ عدم تحریف قرآن

این فصل با بیان معنای تحریف آغاز می‌شود و سپس نظر علما و بزرگان شیعه مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و… بیان میگردد. پس از آن روایات تحریف در کتب شیعه و اهل سنّت و در انتها اقسام تحریف،‌ عقیده اهلسنّت در این باب و دلایل عدم تحریف به طور مبسوط آورده میشود.

۳٫ تبرک و قبور

مؤلف در این بخش موضوع بنای بر قبور را مطرح کرده، دلایل و براهین وهابیت را بر تخریب قبور بیان می‌کند و در ادامه به سیره مسلمین و روایات وارد شده در این موضوع میپردازد و جوانب مختلف مسئله را روشن میسازد.

۴٫ دعا و توسل

موضوع توسل از مسائلی است که وهابیت به شدت در آن به القای شبهات پرداخته است. از این رو مؤلف ابتدا اقسام توسل و سپس مغالطه محمدبن عبدالوهاب را بیان می‌کند و در مقابل به بیان دلایل جواز، بلکه استحباب توسل و سیره و اقوال علما در این باب میپردازد.

۵٫ شفاعت

در این بخش ابتدا دلایل وهابیت بر رد شفاعت برای غیر خدا بیان میشود و پس از هر دلیل و شبهه، پاسخ علمی و منطقی به آن داده می‌شود. سپس اقسام و زوایای مختلف شفاعت را بیان کرده و در ادامه کلام علما و پاسخ اشکالات مربوط به شفاعت را ارائه مینماید و در انتهای کتاب به بیان شرایط شفاعت می‌پردازد.

 دو نمونه از مباحث کتاب

برای آشنایی با روش نویسنده در پاسخگویی به شبهات دو نمونه از مباحث آن را به طور خلاصه می‌آوریم.

نمونه اول: آیا بوسیدن و دست مالیدن به تربت و قبر پیامبر اکرم (ص) جایز است؟

مؤلف در بخش «کیفیت زیارت قبر حضرت رسول(ص)» موضوعی را مطرح می‌کند با عنوان «تقبیل و دست مالیدن به تربت و قبر حضرت رسول(ص)». وی در این زمینه ابتدا به نقل اختلاف اقوال دربین کتب فقهی اهل سنّت میپردازد و چهار قول را ذکر میکند:

۱ – قول به عدم استحباب، یعنی مستحب نبودن و سنّت نبودن این اعمال؛

۲ – قول به کراهت یا کراهت شدید؛

 ۳ -قول به حرمت؛

۴ – قول به جواز و نداشتن کراهت.

سپس دلایل هر کدام از این اقوال را بیان و کلام علمای اهل سنّت را در این موضوع نقل میکند که ما خلاصه بعضی از دلایل قائلین به حرمت و ردّ این دلایل را که در کتاب آمده است، می‌آوریم:

۱ – در کشّاف القناع استدلال شده «مسح قبر و تقبیل آن جایز نیست؛ چون شرک است و شرک اگرچه صغیر و کوچک هم باشد، آمرزیده نمیشود».

پاسخ: قاعدتا‍ً منظورشان شرک در عبادت است، نه انواع دیگر شرک، و همانطور که قبلاً هم بیان شد، هیچ یک از این اعمال از طواف، تقبیل و مسح قبر عبادت نیستند، بلکه این تکریم و تعظیم به نیت عبادت انجام نمیشود.

۲ – شیخ سیّد سابق، دلیل حرمت تقبیل قبر پیامبر(ص) را نهی رسول خدا قرار داده و به روایتی که ابوداوود از ابوهریره نقل کرده است که رسول خدا فرمود: «لاتجعلوا بیوتکم قبوراً و لاتجعلوا قبری عیداً»، استدلال کرده است.

پاسخ: این روایت و روایات مشابه آن هیچگونه شائبه دلالت بر نهی از تقبیل، مس و طواف به قصد تبرک را ندارد؛ زیرا در این روایت چند احتمال وجود دارد:

الف) به این معنا باشد که اجتماع نزد قبر را در روز معین و یا هیئت مخصوص قرار ندهید.

ب) مراد آن باشد که زیارت قبر را در سال یکبار قرار ندهید؛ همانگونه که یکبار در سال، عید قرار میدهید. علامه امینی می‌فرماید: «اعلام قوم، اینگونه معنا کرده‌اند».

۳ – استدلال شده است بر حرمت مس و تقبیل، به اینکه آن بدعت و از منکرات شرعی است.

پاسخ: اولاً، در بیان قول چهارم، ‌ادلهای که برای مشروعیت و جواز ذکر میشود، خود دلیل بر منکر نبودن اینگونه امور است. ثانیاً، بزرگانی از صحابه مانند ابو ایوب انصاری، بلال حبشی مؤذن رسول خدا(ص) و فاطمه دختر رسول خدا(ص)، به اینگونه امور عمل کردهاند و از تابعین مانند ابنعمر و دیگران با مسّ قبر رسول خدا(ص) تبرّک میجستند و دست بر آن میگذاشتند و آن‌ را می بوسیدند. همچنین از احمد بن‌حنبل، جواز تقبیل قبر رسول خدا(ص) و مسّ آن نقل شده است.

از طرفی، نبود دلیل بر نهی و حرمت شیء، شرعاً و عقلاً دلیل بر جواز آن است و نیازی به نص و تصریح بر جواز نیست، گذشته از اینکه ادله جواز، در این موضوع وجود دارند و خود، دلیل بر جوازند.

مؤلف در ادامه دلایل دیگر قائلین به حرمت را نقل می‌کند و پاسخ میدهد.

نمونه دوم: آیا پس از وفات پیامبر اکرم(ص) مسلمانان از او درخواست حاجت می‌کردند؟

مؤلف در فصل دعا و توسل به این بحث میپردازد و ابتدا مفصلاً دلایل ابن تیمیه، محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانشان را بر حرمت طلب حاجت از پیامبر(ص) و سایر اولیای الهی پس از مرگشان بیان میکند که در مجموع به نُه دلیل میرسد.

خلاصه دلایل وهابیان بر حرمت طلب حاجت از پیامبر(ص) و سایر اولیای الهی چنین است:

هیچکدام از صحابه، تابعین و پیروانشان به اموات استغاثه نمیکردند و نزد قبور به دعا و نماز مشغول نبودند. همچنین هیچ حدیثی در این زمینه وارد نشده است و اصحاب نیز نزد قبر پیامبر(ص) تنها به ایشان سلام میدادند و برای دعا کردن رو به قبله میکردند. ازاین رو دعا نزد قبور و طلب حاجت از اموات بدعت است؛ هرچند طلب حاجت از پیامبر(ص) در زمان حیاتش جایز است.

مؤلف پس از بیان نُه دلیل وهابیان بر حرمت، برای هرکدام از این دلایل پاسخ‌هایی را بیان میکند و به رد این دلایل میپردازد. برای مثال، در رد دلیل اول وهابیان که تمسک به سیره اصحاب و تابعین است، در قسمتی از جواب می‌نویسد:

اولا،ً اثبات این مطلب که طلب حاجت از اموات در سیره صحابه و تابعین نبوده و از هیچ‌کدامشان سر نزده است، بسیار مشکل بلکه محال است؛ زیرا هیچ‌کس بر تمام حالات و رفتار صحابه احاطه ندارد. از این رو‌گفته‌اند که شهادت بر نفی قبول نیست. از طرفی موارد زیادی از استغاثه به قبر پیامبر(ص) در کتب نقل شده است که بیان خواهیم کرد.

ثانیاً، با فرض اینکه اصحاب عملی را انجام نداده باشند، نمیتوان حکم به حرمت آن کرد و ترک عمل از جانب صحابه یا حتی پیامبر(ص) دلیل بر بدعت بودن آن نیست؛ زیرا ممکن است آن عمل مباح یا مکروه بوده باشد. بنابراین ثابت نشدن عمل صحابه و تابعین در یک موضوع، دلیل بر بدعت بودن آن نیست.

ثالثاً، بر فرض قبول همه این مقدمات و بر فرض عمل نکردن اصحاب، حرام بودن دعا و استغاثه نزد قبور، چه ملازمه‌ای با شرک و کفر دارد؟

رابعاً، مراجعه به تاریخ و کتب احادیث، خلاف گفته وهابیها را اثبات می‌کند؛ زیرا با مراجعه به این کتب موارد متعددی یافت میشود که صحابه و تابعین برای طلب حاجت و استغاثه نزد قبر پیامبر(ص) میرفتند. برای نمونه، سمهودی، یکی از علمای شافعی، در کتاب وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی آورده است:

در دوران عمر خشکسالی شد. مردی کنار قبر پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله، برای امت خود دعا کن و باران طلب کن؛ زیرا آنان هلاک شدند. پیامبر(ص) در خواب به او فرمود: نزد عمر برو و به او سلام برسان و به او خبر بده که همگی سیراب میشوید.

سپس سمهودی میگوید: این خبر دلالت میکند که از پیامبر(ص) در برزخ نیز میتوان درخواست دعا کرد و این مطلب هیچ اشکالی ندارد و امری ممتنع نیست، ‌زیرا او از درخواست افراد، مطلع و آگاه است.

مؤلف همچنین نمونه های دیگری از این قبیل ذکر می‌کند و با استناد به سیره و اقوال علما و احادیث و روایات معتبر دراین باب، به اثبات عدم حرمت دعا و استغاثه نزد قبور اولیا می‌پردازد و در بخش سیره و اقوال علما، توسل شافعی به اهلبیت پیامبر(ص) را اینگونه نقل می‌کند که شافعی میگفت:

آل النبــی ذریــــــعـتی                   و هــم إلیـــه وسیلتـــی

أرجو بهم أعطی غداً                     بیدی الیمین صحیفتی

یعنی «آلنبی وسیله من به سوی خدایند. به آنها امیدوارم که فردای قیامت صحیفه و نامه عمل من به دست راست من داده شود».

امید است که خوانندگان عزیز با مراجعه به این کتاب و کتابهایی از این دست،‌ بر توانایی علمی خویش در مقابله با شبهات بیفزایند.

 

منبع: نشریه سراج منیر