در این متن می خوانید:
      1. ۱ – المعارف السلمانی بمراتب الخلفاء الرّحمانی :
      2. ۲ – ر ساله و جیزه فی کمّیهعلم الامام وکیفیته :
      3. ۳ – فی تحقیق القول فی علم المعصومین علیهم السلام :
      4. ۴ – کیفیهعلم الإمام :
      5. ۵ – رساله فی علم النبی و الائمه الأطهار صلوات الله علیهم :
      6. ۶ – فی کیفیهعلم الإمام و منابع ذلک العلم :
      7. ۷ – علم امام علیه السلام و عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم السلام :
      8. ۸ – رساله فی علم النبی صلی الله علیه وآله و سلم و الإمام علیه السلام بالغیب :
      9. ۹ – بحثی کوتاه درباره علم امام علیه السلام :
      10. ۱۰ – پاسخ به استاد علامه طباطبایی پیرامون رساله «بحثی کوتاه درباره علم امام علیه السلام» :
      11. ۱۱ – نقد و پاسخ :
      12. ۱۲ – اقوال علما در علم امام علیه السلام :
      13. ۱۳ – رساله ای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام :
      14. ۱۴ – مقدمه ای بر کتاب علم امام :
      15. ۱۵ – اختصاص العلم بالغیب بالله :
      16. ۱۶ – عقیدتنا فی صفات الإمام علیه السلام و علمه :
      17. ۱۷ – علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی :
      18. ۱۸ – علم الأئملآ بالغیب و الإعتراض علیه بالإلقاء إلی التهلکلآ و الإجابات عنه عبر التاریخ :
      19. ۱۹ -کتاب شناسی علم امام :

علم امام یکی از بارزترین صفات امامت است که از دیرباز در امام شناسی مورد توجه عالمان و متفکران اسلامی بوده است. اندیشمندان شیعی این ویژگی (علم امام) را از شروط بنیادین امامت دانسته و در رویارویی با دیگر گروه های جامعه اسلامی بر آن استدلال کرده اند. مطالعه در این موضوع همواره با نگرش ها و رویکردهای فکری مختلفی صورت گرفته، و در مسیر تاریخ درباره چگونگی آن اختلاف نظرهایی وجود داشته است.
در راستای نشان دادن رویکردهای فوق کتابی تحت عنوان مجموعه مقالات علم امام متشکل از ۱۹ مقاله کمیاب یا نایاب با رویکردهای متفاوت در باب علم امام گزینش، تصحیح و تألیف شد.
نگارنده در مقدمۀ این کتاب، برای هموار ساختن مسیر تحقیق در باب علم امام، دو کار را بایسته دانسته: نخست آنکه کتاب ها و مقالاتی را که به گونه ای با مسأله علم امام ارتباط دارند به پژوهندگان این قلمرو معرفی کرده، که حاصل این کار فهرستی است که در همین مجموعه با عنوان «کتاب شناسی علم امام» آمده است؛ دوم آنکه رساله ها و مقالات پراکنده ای که به این موضوع اختصاص دارد و تاکنون یا به چاپ نرسیده بوده و یا اینکه اگر چاپ شده بود، دسترسی به آنها به سادگی امکان نداشت؛ در مجموعه ای گردآوری و به عنوان منبعی مستقل منتشر گردید.
در این مجموعه سعی بر آن شد تا اولاً: نوشتارهایی گرد آید که کما بیش مبیّن و مکمّل یکدیگر، گویای رویکردهای متفاوت علمای شیعه درباره علم امام باشند.
ثانیاً: به آثار خطی و احیای آنها نیز توجه ویژه ای شده، بعضی از مقالات از میان نسخه های خطی انتخاب گردیده، رساله فی علم النبی، فی کیفیه علم الإمام و منابع ذلک العلم، برای نخستین بار تصحیح و منتشر شده است.
ثالثاً: ترتیب و چینش مقالات در این مجموعه بخشی بر اساس ارتباط محتوایی و بخشی دیگر بر اساس سلیقه شخصی بوده و دلالتی بر ارزش علمی آنها ندارد.

 

۱ – المعارف السلمانی بمراتب الخلفاء الرّحمانی :


نخستین مقاله این کتاب «المعارف السلمانی بمراتب الخلفاء الرّحمانی» به قلم سید عبدالحسین نجفی لاری (۱۲۶۲ ـ ۱۳۴۲ ق/ ۱۳۰۳ ش) است. این مرجع شیعه و مجاهد بزرگ، دو رساله دربارۀ علم امام تألیف کرده است: یکی همین مقاله است و دیگری رساله دوم همین مجموعه است. در این رساله چند مسأله مهم درباره علم امام را به بحث گذاشته است.
۱ـ۱ـ کمیت و کیفیت علم امام :
مؤلف در ابتدای مقاله به کمیت و کیفیت علم امام می پردازد، می گوید: مراد از عموم کمیت علم امام، علم او به ما کان و ما یکون تا روز قیامت است. او روایاتی که نفی کنندۀ برخی از علم ها از ائمه علیهم السلام است را معارض با روایات متواتره ای می داند که علم ما کان و ما یکون را برای امامان ثابت می کنند. او سرانجام روایات مثبت علم عام را بر روایات نافی ترجیح می دهد.
مؤلف در ادامه می نویسد: مراد از روایات نافی عموم علم امام، نفی تعمیم علم امام دربارۀ موضوعاتی است که منجر به جهل به حکم الهی نشود. او مشهور علمای امامیه را مثبت عموم کمیت و فعلیت علم امام می داند و نافیان فعلیت علم امام را برخی از معاصرین از جمله صاحب حقائق الاصول و از گذشتگان شیخ صدوق را معرفی می کند که قائل به سهو النبی صلی الله علیه وآله و سلم است و نافی سهو النبی را غالی می داند. البته مؤلف تأکید می کند که مراد صدوق از سهو، سهو در تبلیغ رسالات الهی و سهوی که به اختلال عقلی منتهی می شود نمی باشد.
۲ـ۱ـ منشأ اختلاف در علم امام :
مؤلف در بخشی دیگر از این رساله، منشأ اختلاف در علم امام را در نوع برداشت از آیات و روایات و نفی و اثبات و عموم و خصوص آن ها می داند و در ادامه به صورت مبسوط به ذکر آیات و روایات مثبت و نافی عمومیت علم امام می پردازد؛ آنگاه به راه های علاج اختلاف نصوص فوق با استدلال به آیات و روایات و استنباط های عقلی اشاره می کند، و سپس به شواهد جمع بین روایات پرداخته آن شواهد را در چهار دسته کلی: الف) قراین معیّنه قویه، ب) مرجحات دلالی، ج) مرجحات سندی، د) مرجحات معتضد به یکی از ادله اربعه۱ تقسیم می کند.
در بخش دیگر این رساله، ذیل بیان مرجحات دال بر عمومیت علم امام. اجماع محدثین، فقها و متکلمین دربارۀ عصمت امام را دلیل بر عدم سهو النبی دانسته، می گوید: آنچه از کتاب های مختلف علمای امامیه و کتب حدیثی اربعه، به صراحت برداشت می شود رَد اخبار مربوط به سهو است، او با تمسک به اجماع امامیه بر عصمت، روایت ذی الشمالین درباره سهو النبی را مخالف با عقل دانسته و باطل می شمارد. علاوه بر اینکه می گوید: کتاب های اصول اعتقادی ما اعتقاد به عصمت پیامبر و امام را از سهو و نسیان واجب می دانند.
مؤلف پس از طرح مسأله سهو و منافی دانستن آن با علم امام و استناد به آراء و نظرات بسیاری از چهره های شاخص امامیه وارد بحث عصمت شده، به علت ارتباط وثیقی که بین عصمت و علم امام قائل است، بحث عصمت را مستدل دنبال می کند. دلیل عمده عصمت را قاعده لطف برمی شمارد، که موافق با نصوص نقل شده در این رابطه است و استفاده می کند که کامل ترین مخلوق خدا یعنی امام باید کامل ترین صفات را مانند عصمت دارا باشد. این همان فعلیت علم و عموم کمیت علم امام است که ما در صدد اثبات آن هستیم.
او می افزاید: اگر از قاعده لطف اصل امامت و عصمت و تنزیه امام از جمیع کاستی های خلقی و اخلاقی ثابت می شود، به طریق اولی فعلیت و عمومیت علم امام را می توان ثابت کرد.
۳ـ۱ـ شبهات علم امام :
مؤلف در ادامه به صورت مفصل به ذکر شبهات مربوط به علم امام و جواب و نقد آنها می پردازد که از جمله این شبهات، قول شیخ صدوق مبنی بر جواز سهو النبی صلی الله علیه وآله و سلم است که به تفصیل با روشی اجتهادی این سخن را پاسخ داده است.
۴ـ۱ـ حکم فقهی اعتقاد به علم امام :
از ویژگی های این رساله سخن پایانی آن است که درباره حکم فقهی اعتقاد به علم امام است که همانند مباحث گذشته به صورت استدلالی به آن پرداخته شده و رساله به انجام رسیده است.

 

 

۲ – ر ساله و جیزه فی کمّیهعلم الامام وکیفیته :


این مقاله کوتاه نیز به قلم سید عبدالحسین نجفی لاری به رشته تحریر درآمده است. وی در این رساله از عمومیت و فعلیت علم امام دفاع می کند، حصولی بودن علم امام را در برابر حضوری بودن علم خداوند متعال می داند و همچنین ارادی بودن علم امام را مستلزم جهل فعلی می خواند و در اثبات نظر خویش از ادله اربعه به اختصار نمونه هایی می آورد.

در خاتمه نیز به این شبهه که چرا امام با وجود علم به شهادت به محل شهادت می رود و با وجود علم به مسموم بودن، چیز مسمومی را می خورد، در حالی که القاء در تهلکه است، می پردازد و در پاسخ می گوید: القاء در تهلکه که در لسان آیات از آن نهی شده است، تهلکه عبث و سفهی است وگرنه هلاک و اهلاک در راه خدا به خاطر تعظیم حرمات الهی و تسلیم و رضای به قضای الهی از اعظم قربات و فرائض است.

 

 

۳ – فی تحقیق القول فی علم المعصومین علیهم السلام :


نویسنده این مقاله ملا زین العابدین گلپایگانی (۱۲۱۸ ـ ۱۲۸۹ق) از شاگردان میرزای شیرازی است. مجموعه ای از رساله های کلامی وی با نام انوار الولایه به چاپ رسیده است که این مقاله یکی از آن رساله هاست.
مؤلف در این رسالۀ تقریباً کم حجم، نکات عالمانه ای را در پی اثبات «علم گسترده امام به همه امور عالم به تعلیم الهی» بیان کرده و جایگاه متفاوت امام را از لحاظ ظاهری و باطنی و برتری او از دیگران را نشان داده است.
مؤلف سخن خود را با طرح چند پرسش که از او شده است آغاز می کند که این پرسش ها یکی درباره عمومیت علم امام و باورمندی به آن است، دیگری دربارۀ حاضر و ناظر بودن امام پس از مرگ و اینکه آیا منکر حضور و نظارت امام منکر ضروری مذهب هست یا نه؟ سپس در پاسخ به این سؤال ها به سخن علامه مجلسی استناد می کند که می گوید: «به تظافر علمای امامیه و برخی از احادیث عمومیت علم پیامبر و امام به اثبات رسیده است».
وی تأکید می کند که علم امام علم اعطایی از خداوند متعال به آنهاست و آنان مأذون من عندالله هستند، استقلالی در این زمینه ندارند، او در ادامه آیات و روایات عدیده ای را شاهد بر قول خود ارائه می کند و از دلائل عقلی نیز بر اثبات عمومیت علم پیامبر و امام شواهدی را ذکر می کند، آنگاه می گوید: بین امام علی علیه السلام و پیامبر و سایر ائمه علیهم السلام فرقی نیست. همانطور که پیامبر آگاه به همه قرآن است امام نیز چنین است؛ زیرا علم هر چیز در قرآن کریم موجود است و خداوند قرآن را به پیامبر و پیامبر به وصی خود و وصی به وصی بعد از خود منتقل می کند؛ پس هر کس که از ظاهر و باطن قرآن مطلع باشد، نمی تواند چیزی را نداند.
وی همچنین اشاره می کند به اینکه وقتی گفته می شود علم ائمه علیهم السلام به جمیع اشیاء بالفعل است؛ یعنی علوم نزد آنها محفوظ و به احوال آن علوم التفات دارند. اگرچه گاهی به علت استقراق در عبادت ملتفت نیستند.
آنگاه به تبیین نوع التفات ائمه و شبهات پیرامون آن و پاسخ آنها می پردازد. سپس با ذکر حدیث «أنا مدینه العلم و علی بابها» از آن استفاده عمومیت می کند وارد مباحثی مفصل در باره مقامات تکلیفی و تکوینی پیامبر و امام می شود که هیچ کس به درجه آنها نمی رسد حتی اگر بخواهد با جعل روایاتی مانند روایت فوق خود را مشابه آنها به شمار آورد، در ذیل همین بحث در ده عنوان، نکات با اهمیتی درباره علم پیامبر و امام علیه السلام ایراد می کند؛ دربارۀ کیفیت علم خداوند به ذات خویش و به اشیاء و کیفیت علم نبی و امام سخن می گوید، دربارۀ کیفیت حضور و نظارت نبی و امام توضیحاتی می دهد و علت عدم استفاده آنان از علوم خویش در بعضی موارد را تذکر می دهد.

 

 

۴ – کیفیهعلم الإمام :


این مقاله از میرزا محمد تقی بن عبدالله بن محمد تقی شهید ثالث، مشهور به امام جمعه قزوینی برغانی (متوفای ۱۳۲۷ ق) است. وی در این رساله علم امام به جمیع کائنات را در میان علمای تشیع اجماعی خوانده و اختلاف آنان را تنها در «حضوری و احاطی» یا «ارادی و حصولی» بودن آن دانسته است. آنگاه سی و شش دلیل عقلی و نقلی بر اثبات حضوری بودن علم امام آورده و مانند دیگر متکلمین، اولین دلیل خود بر اثبات حضوری و احاطی بودن علم امام را قاعده لطف دانسته، می گوید: اصل امامت بر اساس قاعده لطف واجب است و از آنجا که امام ریاست عامه امور دین و دنیای مردم را در دست دارد بایستی معصوم باشد تا فایده نصبش منتفی نشود. امام حافظ شرع و همه شوون مردم از امور دینی و دنیوی است پس برای اینکه به فایده مطلوب برسد بایستی از امور باطنی باخبر باشد.
بعد این شبهه را مطرح می کند که گفته اند: علم به تکلیفیات برای امام کافی است و علم به تکوینیات لازم نیست و در پاسخ می گوید: جمیع عوالم برای عبادت خدا خلق شده اند و همه امور یا از مقدمات عبادتند یا عین عبادت یا فرع آنند و در عبادت نیاز به امام هست.
سپس درباره فعلیت علم امام می گوید: لازم نیست امام به امور باطنی علم حضوری داشته باشد، علم ارادی برای او در این امور کافی است. امام حافظ شرع و راعی امت در این امور است، بایستی به همه امور شرعی در هر وقتی از اوقات عالم باشد وگرنه فایده از نصبش منتفی خواهد شد.
وی در ادامه به ادله دوازده گانه قائلین به علم حصولی و ارادی امام می پردازد و هر یک را نقد می کند و سرانجام نتیجه می گیرد که آیات، علامات، اخبار و حکایات دال بر حضوری و احاطی بودن علم امام آنقدر زیاد است که جای تردید و انکار باقی نمی گذارند.

 

۵ – رساله فی علم النبی و الائمه الأطهار صلوات الله علیهم :


این مقاله به نام محمد علی بهبهانی معروف به کرمانشاهی (۱۱۴۴ ـ ۱۲۱۶ ق) فرزند وحید بهبهانی به ثبت رسیده است، اما گردآورنده این مجموعه با ذکر چهار دلیل انتساب این رساله را به محمد علی کرمانشاهی مخدوش می داند، درج آن در این مجموعه به دو جهت مناسب دیده شد: اول، به جهت اینکه نمایندگی از رویکردی خاص از میان علمای شیعه دارد؛ دوم، از جهت اینکه اولین بار است که به چاپ می رسد.

مؤلف این رساله ـ که بنابر شواهدی از علمای شیخیه است ـ در پاسخ به سؤالی که درباره علم پیامبر و امام از او شده که آیا علم پیامبر و امام توسط جبرئیل است یا بدون واسطه؟ می گوید: با توجه به اینکه این مسأله از مشکل ترین مسائل است، احادیث درباره آن فراوان با مضامین مختلف آمده؛ عده ای با اتخاذ بعضی از آنها راه افراط، و عده ای دیگر راه تفریط پیموده اند. در ادامه می نویسد: مقامات اهل البیت عبارتند از: مقام اعلی (علیت)؛ مقام وسطی (قطبیت)؛ و مقام ادنی (بشریت). سپس به طور مبسوط به تبیین جایگاه امام در هر یک از این مقامات سه گانه پرداخته و کوشیده است در هر مورد برخورد افراطی و تفریطی یا غلوّ و قَلّو را با استناد به آیات و روایات نشان دهد که به اختصار از این قرار است.
۱ـ۵ـ مقام اعلی (علّیت) :
مؤلف با استناد به احادیث خلقت انوار معصومین می گوید که انوار و حقایق آن بزرگواران در عالم اول أعلی خداوند را تسبیح و تقدیس می کردند، در حالی که هیچ موجودی خلق نشده بود. در این مقام جمیع موجودات در جمیع فیوضات محتاج آل محمدند، علم آنها علّت موجودات است، اگر به موجودات علم نداشته باشند، تمام موجودات فانی و باطل خواهند بود.
وی در ادامه مراد از علت را، علت حکایتی برشمرده، می گوید: مراد از علت، علت استقلالی نیست؛ بلکه علت حکایتی است و معنی علت، ولایت است که عین حکایت است که در همین زمینه خداوند متعال می فرماید: {إنّما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا} که البته در مقام حقیقت، ولایت مخصوص خداست و به طور حکایت ظاهر شده است. پس علیت بودن اهل بیت منافاتی ندارد با توحید فعل؛ زیرا علت، حکایت فاعلیت حق را می کند. پس در این مقام باید کسی غالی و قالی نشود.
مؤلف همچنین به مراتب غلو در مقام علیت اشاره دارد، می گوید: یکی از اقسام غلو این است که این مرتبه علیت را عین رتبه واجب و مقام اتصال خلق به حق بدانیم، مرتبه دیگر این است که نسبت خالق به خدا و خلق به طور اشتراک باشد؛ یعنی اینکه اگر اهل بیت نباشند در کار خداوند خللی ایجاد می شود که این شرک در نفس فعل است. وی درباره قَلو در مقام علیت نیز می گوید: مرتبه اول قَلو این است که مرتبه آیتیت و علیت حکایتی را از اهل بیت سلب کنیم. این قسم، انکار وساطت در توحید است «بنا عرف الله و بنا عبدالله»؛ پس نباید در این مسأله هم به تفریط دچار شد.
مؤلف سپس سه جدول با عنوان لوح را در اختیار خواننده قرار می دهد تا مراتب غلو و قَلو و مراتب عارفین اهل بیت را بهتر بشناساند.
۲ـ۵ـ مقام وسطی (قطبیت) :
مؤلف مرتبه قطبیت را به معنای قلب بودن اهل بیت نسبت به عالم می داند، می گوید: تصرف آن بزرگواران در عالم، مثل تصرف قلب است در بدن؛ و احوال اربعه خلق و رزق و موت و حیات به واسطه وجود امام علیه السلام جاری می شود، در این مقام در همه جهات متصرف هستند. یعنی علم امام در این مقام علم احاطی کونی است بنحوی که «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» می شود.
او معتقد است که در این مقام قواعد و اصول هر علمی باطل می شود و گویا امام علم حضوری دارد، علم اهل بیت به واسطه ملائکه نیست؛ زیرا در این مقام عالی و سافل بالنسبه متساوی اند.
وی غلو در این مقام را اعتقاد به استقلال امام یا شراکت امام با خداوند می داند.
۳ـ ۵ـ مقام ادنی (بشریت) :
مؤلف مرتبه بشریت را ظهور مرتبه جسمیت در حدود خاصه بشری عنوان می کند، می نویسد: این حالت بشریت بر دو قسم است: قسم اول آنکه در عین وجدان حرکات خاصه، فاقد وجودیِ حرکات عامه قطبی نمی باشند بلکه فاقد وجدانی است. فقط این قسم بشریت خاصه معصومین است.
قسم دوم بشریت سایر موجودات است، که از وجدان جهتی فقدان جهتی دیگر می شود.
مؤلف در ادامه به شبهه ای اشاره می کند، می نویسد: برخی معتقدند به استناد آیه {إنّما أنا بشر مثلکم} پیامبر و امام نیز بشرند و از این جهت منکر فضایل و کمالات اهل بیت هستند و با این آیه اثبات می کنند که جمیع نقایص بشریت به معصومین نیز منسوب است. در حالی که معصوم و غیرمعصوم در فقدان وجدانی مشابه می باشند و این سبب اشتباه آن دسته شده است.(۲)

 

 

۶ – فی کیفیهعلم الإمام و منابع ذلک العلم :


مؤلف این رساله، علی اکبر بن محمد امین لاری است که از شرح حال وی اطلاعی به دست نیامد. مؤلف مقاله در پاسخ به کسانی که امام را همانند دیگر مردمان عادی می پندارند با تکیه بر آیات و روایات و حکایات با رویکردی عرفانی به مقامات معنوی امامان پرداخته و کوشیده است، تفاوت این خاندان را با دیگر آدمیان از جهات مختلف به ویژه از جهت علمی به طور مبسوط بیان کند.
او می گوید: بدان که بشریت ایشان نه مثل بشریت سایر انسانیان است، در آیه {ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا لیعبدون} و روایات مؤید این آیه خلقت انسان فقط برای عبادت و شناخت خداست، از آنجا که میان شناسنده و شناخته شده باید مناسبت و جنسیت باشد و میان بندگان و خداوند هیچ مناسبتی نیست و از طرفی ما مأمور به شناخت هستیم، خداوند از میان خلقش کسی را که ابتدائا واسطه آفرینش و جامع صفات خدایی بود، برای هدایت بشر فرستاد که لزوم این واسطه از ضروریات است، و منکر آن کافر است. آن واسطه نفس پیامبر خاتم و سپس اهل بیت او هستند؛ و باید صفات خدایی داشته باشند تا بتوانند کار خدایی کنند و خلق آنها را تصدیق کنند و پیروی نمایند.
او همچنین در بیان برتری مقامات جسمانی و روحانی پیامبر و ائمه علیهم السلام، می گوید: پیامبر اکرم که اقدم و اشرف مخلوقات است بایستی دارای جسمی لطیف تر و بهتر از عرش و کرسی داشته باشد؛ چرا که همه موجودات رعیت اویند و نمی شود که رعیت لطیف تر و شریف تر از او باشند و لازمه این مسأله این است که اگر جسم ایشان و اهل بیت افضل از عرش باشد، جمیع فیوضاتی که به عرش می رسد باید از جسم شریف ایشان علیهم السلام بر عرش وارد آید. عرش بر جمیع عالم محیط است و بر کل آگاه است و باید این صفت را پیامبر و امام داشته باشند که عرش حیران ماند.
از دیگر مباحثی که مؤلف این مقاله به آن پرداخته منابع علوم ائمه اطهار است:
او منابع علم امام را با استناد به آیات و روایات چند چیز می داند: اول، لوح محفوظ؛ دوم، لوح محو و اثبات؛ سوم، تعلیمات رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم؛ چهارم، علمی که در شب های جمعه و شب های قدر به آل محمد ـ صلوات الله علیهم ـ می رسد؛ پنجم، قرآن کریم.
مؤلف درباره علوم قرآنی می گوید: حضرت محمد و آل محمد علیهم السلام همه مخلوق خدا هستند و در علم خود محتاج خدایند. قرآن وحی خداست به سوی پیامبر و علم پیامبر همه از قرآن است؛ زیرا به فرمودۀ قرآن پیامبر پیش از قرآن هیچ نمی دانست؛ پس از آنجا که باید پیامبر به تعلیم خدا بداند و تعلیم خدا هم در قرآن است نبایستی پیامبر پیش از قرآن باشد؛ زیرا لازم می آید که وقتی پیامبر باشد و قرآن نباشد، پیامبر جاهل مطلق باشد و پیامبر جاهل نمی شود، پس باید که قرآن در رتبه پیامبر باشد.
نگارنده پس از تطبیق قرآن با عقل پیامبر به تطبیق قرآن ناطق و قرآن صامت می پردازد، و وجوه مطابقت را با استفاده از آیات و روایات بیان می کند.
وی در بخش دیگر به شبهه ای که درباره علم غیب داشتن ائمه علیهم السلام وجود دارد اشاره می کند، به تفصیل آیات و روایات مثبت و نافی علم غیب را مطرح و به جمع بین این دو طایفه از آیات و روایات تناقض نما می پردازد و در ادامه بحث مبسوطی درباره مقامات امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح می کند. در پایان هم بحث القاء نفس در تهلکه را با گریز به شهادت امام حسین علیه السلام دنبال می کند، و با تبیین و تحلیل لازم به این شبهه هم پاسخ می دهد.

 

۷ – علم امام علیه السلام و عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم السلام :


این مقاله از سلسله مقالات «علم امام» به قلم علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، صاحب تفسیر شریف المیزان است.
در این مقاله پرسش هایی از محضر ایشان شده و پاسخ هایی داده اند، آنچه با موضوع این مجموعه ارتباط داشته انتخاب شده است.
در بخشی جنبه های مختلفی از علم امام محل بحث واقع شده و علامه با اشاره به تفاوت مقام نورانیت و مقام وجود عنصری امام و نیز با پیش کشیدن فرق میان علم به امور ضروری و علم به امور مشروط، به گره گشایی پرداخته است.
از نکات شاخص این گفتگو اظهار نظر ایشان درباره علم غیب و جمع بین آیات مربوط به آن، اعتقاد به علم غیب امام و ضروری نبودن آن نزد امامیه، معنای روایت «لو شاؤوا علموا»، چگونگی علم امام به امامت خود، موروثی بودن علوم ائمه از پیغمبر اکرم، معنای افزایش علوم ائمه در شبهای جمعه، علم ائمه به جزئیات وقایع عالم، عدم تفاوت تعلم امام بعد و قبل از امامت و موضوعات دیگر می باشد.
در بخش دیگر این مقاله به مقوله عصمت و تعریف آن پرداخته می گوید: «عصمت نوعی علم است که صاحبش را به طور دائم و برای همیشه در راه بندگی قرار می دهد و مانع از صدور معصیت از او می شود…».
در ادامه به توضیح معنای عصمت، عدم تنافی عصمت با اختیار، علت استغفار پیغمبر اکرم، و عدم منافات قضا شدن نماز با عصمت می پردازد.

 

 

۸ – رساله فی علم النبی صلی الله علیه وآله و سلم و الإمام علیه السلام بالغیب :


این مقاله نیز از دیگر آثار علامه طباطبایی است. در این نوشتار نخست میان آیاتی که علم غیب را خاص خدای متعال شمرده و آیاتی که پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم را بهره مند از علم غیب قلمداد کرده، اشاره و نتیجه گیری می کند. سپس در باره روایات مربوط به علم غیب چنین داوری می کند که معصومان به حسب مقام نورانیت خود، علم فعلی به هر چیز دارند، اما به حسب وجود عنصری دنیوی خویش، هرگاه بخواهند، در اثر اتصال به مقام نورانیت علم پیدا می کنند و هرگاه نخواهند علم پیدا نمی کنند. آنگاه می گوید: مواردی که به نظر می آید در آنها معصومان به حوادث آینده آگاهی نداشته اند باید بر همین معنا حمل کرد.

 

 

۹ – بحثی کوتاه درباره علم امام علیه السلام :


این رساله را نیز علامه طباطبائی در پاسخ به پرسشی نوشته است که به دنبال انتشار کتاب شهید جاوید، گروهی از روحانیان، درباره «علم امام حسین علیه السلام به شهادت خویش» از ایشان پرسیده اند، در این پاسخ کوتاه و در عین حال متقن، می گوید: علم امام به حوادث و وقایع بر دو قسم و از دو راه است: نخست علم غیر عادی امام به همه حقایق هستی در هر شرایطی به اذن الهی، دوم علم عادی امام.
علم نخست ذاتی و استقلالی نیست، بلکه به تعلیم الهی و از لوازم مقام نورانیت است. لایتغیر و تخلف ناپذیر است و ارتباطی با تکلیف ندارد، اما علم دوم متعلق تکلیف است.
آنگاه به اوضاع زمان سید الشهداء علیه السلام اشاره کرده و وظیفه و تکلیف ایشان را بر اساس علم عادی حضرت، قیام بر ضد حکومت یزید و خودداری از بیعت با او دانسته است.

 

 

۱۰ – پاسخ به استاد علامه طباطبایی پیرامون رساله «بحثی کوتاه درباره علم امام علیه السلام» :


این مقاله اثر صالحی نجف آبادی (۱۳۰۲ ـ ۱۳۸۴) نویسنده کتاب شهید جاوید است، در پاسخ به رساله بحثی کوتاه درباره علم امام که در بخش پیشین نقل شد و اشاره شد که آن مقاله ناظر بود به کتاب شهید جاوید. نویسنده کتاب نقدهایی بر سخنان علامه طباطبائی وارد می کند که عبارتند از:
۱ – بدون دلیل بودن سخنان علامه؛
۲ – ادعای نادرست علامه درباره وجود روایات فراوان دال بر عمومیت علم امام؛
۳ – عدم توجه به روایات نافی علم امام؛
۴ – ناسازگاری ادعای فعلی بودن علم امام با قرآن و روایات؛
۵ – افراط و اغراق نمودن منجر به انحرافی می شود که مسیحیان در رابطه با مسیح شدند؛
۶ – تناقض گویی درباره فعلیت علم امام؛
۷ – غیرقابل اعتماد بودن روایات مربوط به اشائی بودن علم امام؛
۸ – قضاوت نادرست درباره پیشرفت تشیع پس از قتل امام حسین علیه السلام ؛
۹ – تناقض گویی در رابطه با عزم امام حسین علیه السلام برای بیعت و شهادت؛
۱۰ – تعجب از تشریعی دانستن مشیّت الهی.
در پایان می گوید: «آنچه استاد علامه درباره علم امام فرموده اند، نظر شخصی خودشان بوده و برای دیگران قابل پیروی نیست، زیرا مسأله علم امام از مسائل اعتقادی است و در مسائل اعتقادی نمی توان تقلید کرد و گفته عالمی را بی دلیل پذیرفت».

 

 

۱۱ – نقد و پاسخ :


این مقاله نیز واکنشی از علامه طباطبایی در پاسخ به جوابیه نویسنده کتاب شهید جاوید است.
نویسندۀ شهید جاوید همانطور که گذشت نقدهای متعددی بر سخنان علامه در مقاله گذشته وارد کرد که علامه طباطبایی در این مقاله یک یک نقدها را بیان نموده و به پاسخ آنها پرداخته است که از ذکر آنها به جهت محدودیت بحث خودداری می شود.

 

 

۱۲ – اقوال علما در علم امام علیه السلام :


این مقاله نیز از نویسنده کتاب شهید جاوید است که به ضمیمۀ کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی به چاپ رسیده است. مؤلف در این مقاله در پی اثبات نظر خویش به اختلاف نظر شدیدی که ـ به زعم ایشان ـ علمای شیعه دربارۀ علم امام دارند، پرداخته آنها را غیر قابل جمع می داند. اعتقاد به علم امام به همه چیز را دیدگاه افراطی کسانی می داند که به اخبار جعلیِ ساخته و پرداخته غالیان و کذابان استناد می کنند، با ذکر نمونه هائی از جریان هایی که امام از آنها آگاه نبوده باور به این که امام هرگز از همه غیب آگاه نیست را، دیدگاه معتدل علما می نامد، احادیث مورد استناد صاحبان دیدگاه نخست را همه جعلی و مخالف قرآن می خواند، به تفصیل در باب رأی علامه طباطبایی سخن می گوید، و آن را مخالف اخبار و قرآن می داند، و چندین تالی فاسد برای نظر ایشان بر می شمارد.
در این مقاله علاوه بر پیش گفته ها اضافه می کند که آنچه مربوط به امام گفته شده که هر وقت اراده کند چیزی را بداند می داند این سخن با عصمت امام در تنافی است.
آنچه می توان دربارۀ این مقاله گفت این است که نویسنده در این مقاله، کمابیش همان سخنانی را گفته که در مقالات قبلی آورده، منتها در اینجا همانطور که گفته شد علاوه بر اینکه می خواهد علمائی را با خود همراه کند با تکرارهای فراوان، تفصیلی بیشتر به بحث های گذشته بخشیده است.

 

 

۱۳ – رساله ای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام :


این رساله نوشته شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی (۱۲۹۱ ـ ۱۳۵۸) از علمای پرورش یافته حوزه های علمیه نجف و قم و از شاگردان برجسته بزرگانی از جمله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء و امام خمینی است.
چنان که از سخنان او برمی آید، یکی از مهم ترین دغدغه های وی مسائل اعتقادی، به ویژه مباحث امامت و از جمله «علم امام» بوده است.
از این شهید بزرگوار دو اثر دربارۀ علم امام به جای مانده که در این مجموعه نقل می شود: یکی رساله ای است در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام؛ و دیگری مقدمه ای است بر کتاب علم الامام مرحوم مظفر.
در اثر حاضر، نویسنده دنبال برداشتی جدید از آیه تطهیر است، می گوید: رجسی باطنی بالاتر از جهل و نادانی نیست؟ پس باید امام به چیزی جاهل نباشد و الا خلاف مدلول مطابقی آیه است در نتیجه کسانی که امام را فقط عالم به احکام شرعیه می دانند با مدلول آیه تطهیر به صورت عام مخالفت دارند.
مؤلف در ادامه به سه تذکر با سه برداشت از آیه تطهیر اشاره کرده، می گوید:
اول، مراد از عصمت در آیه مطلق معصوم نیست که شامل ملائکه نیز باشد؛ زیرا خود ملائکه اعتراف دارند که {لا علم لنا إلّا ما علمتنا}.
دوم، مراد از علم امام، علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است که به الهام و وحی مع الواسطه یا بلا واسطه و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد حاصل می شود.
سوم، مراد از عموم علم امام و کیفیت حضوری بودن آن این نیست که امام احاطه بر تمامی معلومات دارد به نحو علیت و معلولیت؛ زیرا واضح است که علم به این معنا از خصایص ذات واجب الوجود است.

 

 

۱۴ – مقدمه ای بر کتاب علم امام :


علم الامام کتابی است به عربی، نوشته مرحوم شیخ محمد حسین مظفر، در اثبات علم حضوری امام به همه حقایق. شهید قاضی طباطبایی مقدمه ای بر ترجمه فارسی این کتاب با عنوان مقدمه ای بر کتاب علم الامام نگاشته که از چند جهت قابل توجه است:
نخست آنکه ناظر به سخنان مرحوم مظفر و در واقع شرحی بر مطالب موجز آن کتاب است.
دوم اینکه به معرفی کتاب المعارف السلمانی فی مراتب الخلفاءالرحمانی، نوشته مرحوم سید لاری می پردازد.
سوم آینکه خود این مقاله دارای نکات قابل تأملی است مانند: عدم تقلیدی بودن اعتقاد به اصول دین، تبیینی درباره ضروری دین، آگاهی داشتن پیامبر و امام از اعمال بشر، تبلیغات سوء وهابیان در رابطه با علم امام، اوصاف امام در مقام فعلیت، مخالفت با شأنی بودن علم امام.

 

 

۱۵ – اختصاص العلم بالغیب بالله :


این مقاله بخشی از نوشتار تفسیری شیخ جعفر سبحانی مندرج در آثار تفسیری ایشان می باشد. مباحث این رساله اگرچه اولاً و بالذات به علم غیب اختصاص دارد؛ اما می تواند یکی از جامع ترین نوشته ها در باب علم امام باشد: اساساً مبحث علم غیب ارتباط تنگاتنگی با بحث علم امام دارد.
این نوشتار برگرفته از کتاب معالم النبوه فی القرآن الکریم است که ناظر به بحث های تفسیری علامه طباطبایی بوده و هم اکنون در جلد سوم مجموعه مفاهیم القرآن، نوشته مؤلف محترم، قرار گرفته است.
در این رساله که با رویکرد تفسیری دنبال می شود، نخست به مسأله علم غیب و اختصاص آّن به خدای متعال و سپس به صفات اختصاصی ذات الهی پرداخته شده است، آنگاه امکان راه یابی آدمی به عالم غیب مورد بحث و استدلال قرار گرفته، و آیات مثبت و نافی علم غیب بررسی شده است. در ادامه علم غیب از منظر قرآن، به دو دسته تقسیم شده: یک دسته مختص به خداوند است که کسی در آن شریک نیست؛ دستۀ دیگر به ملائکه، پیامبران و بندگان شایسته نیز تعلق دارد، سزاوار نیست این دسته از علوم بر خداوند تبارک و تعالی اطلاق شود.
نویسنده در ادامه به امکان آگاهی انسان از غیب اشاره می کند، می گوید: خداوند می تواند برخی از علوم غیبی را به برخی از افراد اعطا کند همانطور که در آیه شریفه آمده است: {عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحد إلّا من ارتضی من رسول}.۳
سپس به شواهدی از قرآن کریم دال بر داشتن علم غیب برخی از پیامبران الهی اشاره می کند.
در پایان پاسخ های جامع و مانعی به برخی از مطرح ترین پرسش ها پیرامون علم غیب پیامبر و امام از دیگر بخش های این مقاله ارزنده می باشد.

 

 

۱۶ – عقیدتنا فی صفات الإمام علیه السلام و علمه :


این مقاله، اثر محمد جمیل حمود، از پژوهشگران معاصر لبنانی است که در حوزه نجف اشرف پرورش یافته و دارای تألیفات متعدد کلامی از جمله «الفوائد البهیه فی شرح عقائد الإمامیه» است که در شرح کتاب عقاید الإمامیه نوشته عالم بزرگ شیعی مرحوم محمد رضا مظفر نگاشته شده است.
بخشی از شرح فوق که به علم امام اختصاص دارد برای مجموعه حاضر برگزیده شد.
محور اساسی بحث این رساله سرچشمه علم امام و نحوه فراگیری امام از طرق گوناگون، اعم از طرق عادی و غیرعادی است. نتایجی که مؤلف از بحث های خود گرفته از این قرار است:
۱ – علم امام همانند علم پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم است؛
۲ – نحوه تلقّی علم امام استثنایی است؛
۳ – علم امام از «مقوله الهام» ربّانی است.
نگارنده در توضیح مورد نخست به این نتیجه می رسد که نزد امامیه امام، قائم مقام پیامبر در تمامی شؤون است و فقط وحی تشریعی دریافت نمی کند. از این رو امام در تمام صفات جمالیه و کمالیه مانند نبی است؛ زیرا در غیر اینصورت لطف تمام نشده و نقض غرض حاصل می شود.
وی دربارۀ بخش دوم نیز به تفصیل نحوۀ تلقی علم امام را تبیین می کند، می گوید: بدون تردید علم امام، علمی الهی است و اکتسابی نیست؛ زیرا در تاریخ، علم آموزی آنان در نزد هیچ استادی ثبت نشده است. علوم آنان لدنّی و حضوری است که از جانب خداوند به آنها عنایت شده، آنان آگاه به احکام کلیه و جزئیه اند و بدین جهت از انبیاء و مرسلین تقدم در فضل دارند.
نویسنده در ادامه علوم امام را با استناد به روایات به پنج دسته تقسیم می کند که عبارتند از:
۱ – علومی که از طریق پیامبر به آنان منتقل می شود که علوم موروثی هستند و شامل احکام و تکالیف شرعیه می باشند.
۲ – علومی که حضرت علی علیه السلام به املاء پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم نوشته است که «جامعه» نام دارد و به فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام: «همه علوم از حلال و حرام و هر چیزی که مردم به آن نیاز داشته باشند حتی حکم خراشی که بر بدنی وارد شود» در آن وجود دارد.
۳ – علومی که به دست حضرت علی علیه السلام نوشته شده که جفر نام دارد. ظرفی است از پوست و در آن علم پیامبران و اوصیاء و زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحف ابراهیم موجود است.
۴ – علومی که حضرت فاطمه زهرا علیها سلام شنیده و حضرت علی علیه السلام نوشته است و «مصحف» نام دارد.
۵ – الهاماتی که به قلب آنان افکنده می شده ، به تعبیر روایات ائمه علیهم السلام محدّث از جانب ملائکه بوده اند.
مؤلف درباره الهامی بودن علم امام می نویسد: الهام ربانی، همان اصدار اوامر به آنان به اظهار آنچه از مردم پنهان است. پس نزول جبرئیل بر پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام دال بر اعلم بودن فرشتگان از ایشان نیست، چون اعلمیت جبرئیل مستلزم تفضیل مفضول بر فاضل است که قبیح می باشد.
از ویژگی های این رساله بررسی وحی و الهام از نگاه قرآن کریم است که پایان بخش این مقاله می باشد.

 

۱۷ – علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی :


این مقاله در مجله حوزه به طبع رسیده است. در این نوشتار مؤلف عقیده به علم نامحدود امام و اعتقاد به علم محدود او را دو گرایش عمده و رایج در میان متفکران شیعی دانسته، و با توجه به اندیشه شیخ مفید و شاگردان وی، سید مرتضی و شیخ طوسی، به گزارش گرایش دوم پرداخته است.
نویسنده به دوران پیش از شیخ مفید و آرای کسانی چون نوبختی اشاره کرده و در مجموع بر آن است که از رهگذر این گزارش نشان دهد که همین دیدگاه دوم (علم محدود امام) در قرون نخستین پس از غیبت امام عصر علیه السلام دیدگاه غالب بوده است نه دیدگاهی که امروز رواج دارد.
نویسنده ابتدا درباره رأی نوبختی در علم امام از قول شیخ مفید می نویسد: «نوبختیان به حکم عقل علم و آگاهی امام را به تمامی لغات و حرفه ها و صنعت ها لازم دانسته اند».
سپس دیدگاه شیخ مفید را درباره علم امام در خلال سه مورد اشاره می کند:
۱ – شیخ مفید در اوائل المقالات معتقد است که امامان علیهم السلام در برخی موارد از نهان آدمیان مطلع بودند و برخی از حوادث را پیشگویی می کردند. از طرفی آگاهی محدود ائمه به نهان آدمیان و حوادث آینده، ویژگی لازم عقلی برای آنان نیست و علم غیب ذاتی و نامحدود از آن خداوند متعال است.
۲ – شیخ مفید در همان کتاب معتقد است: آگاهی امامان علیهم السلام نسبت به حرفه ها، پیشه ها و لغات و لهجه ها، محال نیست و عقل آگاهی فوق را برای امام واجب نمی شمرد. همچنین روایاتی از طریق ائمه علیهم السلام رسیده است که امامان از چنان آگاهی برخوردار بودند ولی شیخ مفید معتقد است که نتوانسته است اطمینانی به صحت مضمون این روایات به دست آورد.
در نهایت شیخ مفید اظهار می کند که در این نظر، گروهی از امامیه با من هم نظرند ولی بنی نوبخت مخالفت کرده و این نوع آگاهی را برای امام عقلاً ضروری و لازم شمرده اند.
۳ – شیخ مفید در کتاب الفصول المختاره در بخش مناظره خویش با بزرگان معتزله دارد که: علم امام همچون علم بشری در محدوده ظواهر است و اگر علم به بواطن و اسرار دارد از طریق تعلیم خداوندی است.
پس از آن به بررسی دیدگاه سید مرتضی درباره علم امام می پردازد و نتیجه می گیرد که این متکلم برجستۀ شیعی با صراحت بیشتری، از دیدگاه علم محدود امام دفاع می کند؛ نکات برجسته آرای او عبارتند از:
۱ – امام می تواند بر مبنای شرایط عادی محاسبه کند و به اقدام بپردازد.
۲ – امام در محدوده ای که حکومت و ولایت او اقتضا دارد بایستی از علم و آگاهی بهره مند باشد.
۳ – در مشاجراتی که به امام ارجاع می شود و موضوعاتی را در بر دارد که به تخصص های حرفه ای نیازمند است امام می تواند از نظر کارشناسان کمک بگیرد.
۴ – امام بایستی در زمان پیشوایی و امامت دانا به احکام دینی باشد و نه قبل آن.
۵  – امکان دارد که امام با اعتماد به امارات شرعی، حکم صادر کند و یا حدی اجرا نماید و اتفاقاً مطابق با واقع نباشد.
۶ – امام لازم نیست به نهان و باطن آدمیان وقوف داشته باشد و یا به صنایع و حرفه ها آگاهی پیدا کند.
نویسنده همچنین آرای شیخ طوسی را بازتاب دیدگاه های شیخ مفید و سید مرتضی می داند، می گوید: شیخ طوسی معتقد است که محدوده زمانی علم امام معین است، یعنی در زمان امامت علم و آگاهی به احکام شرعی ضروری است نه قبل از آن ، امام آگاهی و علم خویش را از امام پیشین دریافت می کند و به مرور زمان علم وی کمال می یابد.
نویسنده در پایان به آراء کراجکی که یکی دیگر از متکلمان مکتب بغداد است اشاره کرده، تفاوت و تشابه نظرات او را با نظرات دیگر متکلمان این مکتب نشان داده است.

 

 

۱۸ – علم الأئملآ بالغیب و الإعتراض علیه بالإلقاء إلی التهلکلآ و الإجابات عنه عبر التاریخ :


نویسنده این مقاله، سید محمد رضا حسینی جلالی، از محققان معاصر است، وی با دغدغه دفاع از مبانی اعتقادی شیعه، کوشیده است چنان که از عنوان مقاله نیز برمی آید، به طرح شبهات مربوط به علم امام، به ویژه علم غیب امام بپردازد و با تأکید بر آیات و روایات و با استفاده از نظرات علمای شاخص شیعه در دوره های پیشین، به این شبهات پاسخی مستدل بدهد.
از ویژگی های این مقاله پی گیری بحث با توجه به سیر تاریخی مسأله علم امام و شبهات پیرامون آن از آغاز پیدایی تاکنون است.
مؤلف ابتدا اعتراض به علم غیب امام را به دو بخش عمده تقسیم کرده، و اعتراض دوم را مبتنی بر اعتراض نخست دانسته است.
اولین اعتراض اینکه غیب ویژه خداوند است، دوم اینکه اگر پیامبر و ائمه علم غیب داشتند نبایستی خود را در معرض ضرر و تهلکه قرار می دادند؛ مثل مسجد رفتن حضرت علی علیه السلام در شب ۱۹ رمضان و مواردی از این قبیل.
نویسنده پس از تذکر چند امر مهم دربارۀ علم غیب دانستن ائمه علیهم السلام به آراء برخی از علمای اهل سنت که هم داستان با نظریه علمای شیعه دربارۀ تفسیر آیات علم غیب هستند برگرفته از کتاب مقتل الحسین علیه السلام سید عبدالرزاق موسوی مقرم می پردازد که وی از ابن حجر هیثمی صاحب صواعق المحرقه ، قاضی نیسابوری، ابن ابی الحدید معتزلی و ابن عربی مالکی نام می برد که قائل به اعطای علم غیب به بندگان برگزیده از سوی خداوند متعال هستند.
آن طور که اشاره شد، نویسنده شبهات و پرسش های پیرامون علم غیب امام را بر اساس دوران های تاریخی به قرار ذیل تقسیم بندی کرده، که عبارتند از:
۱ – دورۀ امام رضا علیه السلام؛
۲ – دورۀ شیخ کلینی؛
۳ – دورۀ شیخ مفید؛
۴ – دورۀ شیخ طوسی؛
۵ – دورۀ ابن شهرآشوب؛
۶ – دورۀ علامه حلی؛
۷ – دورۀ علامه مجلسی؛
۸ – دورۀ شیخ بحرانی؛
۹ – دورۀ میرزا محمد هادی خراسانی؛
۱۰ – دورۀ معاصر.
نویسنده در هر یک از این دوره ها به ذکر پرسش و پاسخ های مربوط به علم امام به تفصیل پرداخته و در پایان خلاصه مقاله خود را در چند مسأله بیان می کند، می گوید:
اول، به اعتقاد شیعه امامیه علم غیب مستقل به نص قرآن ویژه خداوند متعال است.
دوم، خداوند از طریق وحی و الهام، پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم را آگاه می کند و ائمه به واسطه پیامبر اکرم از غیب مطلع می شود.
سوم، پیامبر و امامان علیهم السلام به احکام و موضوعات و اسباب مرگشان و مصیبت های وارده به آنها از طریق اعلام الهی به صورت تفصیلی آگاهی دارند.
چهارم، منحرفان و دشمنان مکتب تشیع در رَد علم غیب امامان علیهم السلام هم به آیات استدلال کرده اند و هم به دلیل عقل که پاسخ آیات به آیات دیگر داده می شود و پاسخ به دلیل عقلی هم به تقسیم علم به ذاتی و عرضی داده می شود که علم ذاتی از خداوند و علم عرضی از غیر خداوند خواهد بود.
پنجم، آنچه را شیعه دربارۀ اعتقاد به علم غیب پیامبر و ائمه می گوید، که از طریق وحی و اسباب الهی حاصل می شود و محدود به حدود وحی و الهام و اعلام الهی است همه به آیات و احادیث و آثار متواتر ثابت شده است.
ششم، اگرچه جریانات تاریخی وجود دارد که از آنها انکار غیب دانی پیامبر و ائمه برداشت شده اما به آنها نمی توان به دلائلی تمسک کرد.
هفتم، بنابر آنچه در سراسر مقاله ذکر شد اعتراض به ائمه علیهم السلام در اینکه خود را به تهلکه درانداخته اند وارد نیست، به انحاء گوناگون می توان جواب داد از جمله با نگاه تاریخی که رسالت این مقاله بود.

 

۱۹ -کتاب شناسی علم امام :


مقاله پایانی این مجموعه، از گرد آورنده کتاب حاضر است. در این مقاله آمده است: بدیهی است با توجه به اهمیت علم امام که از کهن ترین مسائل اعتقادی وکلامی است، از دیر باز تاکنون مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده، پدید آمدن آثار مکتوب پیرامون آن امری طبیعی باشد؛ اما علاوه بر روایات فراوانی که در مجامع روایی در این باره پراکنده است مباحثی که دانشمندان نیز در این موضوع ارایه کرده اند بیشتر در میان دیگر آثار قرار گرفته، کمتر به صورت مستقل به تک نگاشته هایی در این رابطه بر خورد می کنیم، اضافه اینکه همه میراث علمی ما در این مبحث هنوز به چاپ نرسیده است، از این رو برای سهولت دسترسی پژوهشگران به منابع مرتبط با علم امام در این مقاله شاهد گزارشی از مشخصات آثار چاپ شده و چاپ نشده هستیم، که البته این آثار همه آنچه به این موضو ع پرداخته اند نمی باشند، بلکه ۳۰۸ منبع عربی و فارسی است که به صورت کلی وجزیی به این بحث پرداخته اند.

 


پی نوشت ها :
۱ . قابل توجه اینکه در ذیل شواهد فوق از دلائل عقلی و نقلی چنان ظریف استفاده شده که قدرت استنباط و اجتهاد و تسلط وی بر آیات و روایات را نشان می دهد، و اثر او را از بسیاری از آثار مشابه ممتاز و در نوع خود کم نظیر می سازد.
۲ . حقیر این قسمت از سخن مؤلف محترم را متوجه نشدم فقط از باب اینکه گزارشم را کامل کرده باشم آورده ام.
۳ . جن/۲۶ و ۲۷