- ثقلین - http://thaqalain.ir -

مثله کردن ابن ملجم توسط امام حسن مجتبی علیه السلام
پرسش و پاسخ پیرامون امیرالمؤمنین علیه السلام

ابن ملجم مرادی، قاتل امام علی(ع) به وسیله امام حسن(ع) قصاص شد. در مورد چگونگی انجام این قصاص نقل‌هایی وجود دارد. معروف‌ترین آن، وصیت امام علی(ع) به فرزندش است: «اى فرزندان عبدالمطلّب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید که فقط قاتلم باید قصاص شود. هرگاه من از این ضربت او از دنیا رفتم تنها او را یک ضربت بزنید». امام در این سخن و سخنان دیگری که نقل شده است؛ اشاره به نوع کشتن قاتل خود که با یک ضربه باشد، کرده است.
به نظر می‌رسد؛ نقل فوق که تقریبا متواتر است، با سیره امام حسن(ع) نزدیک‌تر باشد. با این وجود؛ در برخی منابع تاریخی؛ مثله کردن و یا سوزاندن ابن ملجم نیز نقل شده است که پذیرش آنها به دلایل مختلفی – مانند توصیه امیرالمؤمنین(ع) در مورد شیوه قصاص – بسیار دشوار خواهد بود.
 

امام علی(ع) در ماه مبارک رمضان، با ضربه شمشیر ابن ملجم مرادی به شهادت رسید.[۱] قانون قطعی اسلام، این حق را برای بازماندگان حضرتشان به رسمیت می‌شناسد که ابن ملجم را قصاص کنند، و آنان هم این کار را انجام دادند. اما در مورد چگونگی قصاص و کشتن ابن ملجم، نقل‌هایی وجود دارد که در ذیل به بررسی آنها می‌پردازیم.

دستور امام علی(ع) به قصاص ابن ملجم
نقل معروف و مشهوری از امام علی(ع) وجود دارد که خطاب به وارثان خود به صورت عام و امام حسن(ع) به صورت خاص، چنین وصیت می‌کند:
۱ – «
اى فرزندان عبدالمطلّب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید که فقط قاتلم باید قصاص شود. مراقب باشید؛ هرگاه من از این ضربت او از دنیا رفتم تنها او را یک ضربت بزنید».
این گفتار، علاوه بر نهج البلاغه،[۲] در منابع دیگر شیعه[۳] و اهل سنت[۴] نیز نقل شده است، و به نوعی از کثرت نقل و شهرت برخوردار است. بخش ابتدایی این سخن در جلوگیری از اشتباهی است که عبیدالله فرزند خلیفه دوم انجام داد و در قصاص کشته شدن پدر، اقوام و دوستان قاتل را نیز کشت.[۵] امام علی(ع) با این گفتار تلاش می‌کند از بروز چنین عملی در میان فرزندان خود جلوگیری نماید. امام در ادامه سخن خود، نوع کشتن قاتل خویش را نیز معین کرده که باید تنها با یک ضربه باشد.
۲ – 
در تعبیر دیگری از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «زمانی که من مُردَم؛ به همان شیوه‌ای که قاتل مرا کشت، او را بکش».[۶]
۳ – 
پس از شهادت امام علی(ع)، امام حسن(ع) ابن ملجم را طلبید. او از امام درخواست کرد تا او را رها کند تا به جبران آن، معاویه را نیز به قتل برساند، اما امام شمشیر را به طرفش بلند کرد، ابن ملجم دستش را سپر کرد، و انگشت کوچک دست او، قطع شد. امام حسن(ع) ضربه دیگرى بر سرش زد و او را کشت.[۷]
به نظر می‌رسد این نقل‌ها با سیره ائمه بزرگوار نزدیک‌تر است، به خصوص که از امام علی(ع) در مورد قاتلش چنین نقل شده است: «این اسیر را زندانی کنید. به او غذا و آب بدهید و با او خوش‌رفتار باشید».[۸]

نقل‌های وارده درباره مثله کردن و آتش زدن ابن ملجم
با وجود روایات و گفتارهای تاریخی فوق و شهرت برخی از آنها، نقل‌های دیگری نیز وجود دارد که جای تأمل دارند؛ از جمله:
۱ – 
پس از شهادت امام علی(ع)؛ حسن بن علی(ع) به سوی عبدالرحمن بن ملجم رفت، او را از زندان خارج کرد تا قصاص نماید. در این هنگام مردم جمع شدند، بدن او را به نفت آغشته کردند، و گفتند او را آتش بزنیم. عبدالله بن جعفر، حسین بن علی(ع) و محمد بن حنفیه گفتند اجازه دهید تا دل خود را از او خنک کنیم؛ عبدالله بن جعفر دست و پاهایش را قطع کرد، او شکوه نکرد؛ میخ داغ به چشمان او کشید، باز گلایه نکرد و گفت: تو چشمان مرا به سرب سرمه می‌کنی. پس از آن سوره: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ» را تا آخر خواند. چشمانش پُر از اشک شد. دستور دادند زبان او را قطع کنند؛ او ضجّه زد، به او گفتند: ای دشمن خدا! وقتی دست و پایت را می‌بریدیم ناله‌ای نکردی، اکنون چه شده است که ضجه می‌زنی؟ گفت: من اهل ناله کردن نیستم. الآن ناله می‌کنم؛ زیرا دوست ندارم در دنیا باشم و نتوانم ذکر خدا بگویم؛ سرانجام زبانش را بریدند و او را درون نمدی پیچیده و سوزاندند.[۹] شبیه این نقل در برخی منابع دیگر نیز آمده است.[۱۰]
۲ – 
امام علی(ع) فرمود: «اگر زنده ماندم نظر خود را درباره وى(ابن ‌ملجم) اجرا خواهم کرد و اگر از دنیا رفتم با او مانند قاتل پیامبران رفتار کنید، ابتدا او را بکشید و سپس در آتش بیندازیدش تا بسوزد».[۱۱]

۳ – در برخی از منابع شیعه چنین نقل شده است: «امام حسن(ع) نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند، پس او را آوردند. امام به او فرمود: اى دشمن خدا! امیرمؤمنان را کشتى و تباهى را در دین بزرگ کردى؟ پس دستور داد گردنش را زدند. ام‌هَیثَم دختر أسوَد نَخَعى خواست که جسدش را به وی دهند، و کار سوزاندنش را به او واگذارند، جنازه را تحویل او دادند و ام‌هیثم جسدش را به وسیله آتش سوزاند».[۱۲]

۴ – در نقلی شبیه نقل فوق؛ برخی منابع تاریخی اهل سنت نیز چنین گفته‌اند:‌ پس از شهادت امام علی(ع)، امام حسن(ع) ابن ملجم را احضار کرد. او به امام حسن(ع) گفت: آیا مایلی یک کار براى تو انجام دهم که به خدا سوگند من هرچه با خدا عهد کردم، انجام می‌دهم. من در مکه سوگند یاد کردم که على و معاویه را بکشم یا این‌که در راه این قصد، جان خود را فدا کنم. اگر می‌خواهی مرا آزاد کن که با خدا عهد می‌کنم در هر صورت؛ او را بکشم و یا نکشم اما زنده بمانم، مجدد نزد تو بر گردم و دست به دست تو بگذارم تا مرا بکشی. امام حسن(ع) فرمود: «رهایت نمی‌کنم مگر آن‌که آتش دوزخ را به چشم خود ببینى. پس ابن ملجم را کشت. مردم هم او را در بوریا پیچیده در آتش انداختند و سوزاندند».[۱۳]
بررسی روایات بخش دوم و مقایسه آنها با روایات بخش اول را می‌توان در ذیل نکاتی چنین بیان کرد:
الف. روایات مثله‌کردن و سوزاندن، مخالف روایات دسته اول هستند که منابع بسیاری بدان اشاره کرده و از شهرت بیشتری نیز برخوردارند.
ب. مُثله کردن؛ علاوه بر آن‌که خلاف آموزه‌های اسلامی است، در این مورد خاص نیز حضرت علی(ع) به صراحت، از مثله کردن قاتلش نهی کرده و چنین فرموده‌ است: «از پیامبر اسلام(ص) شنیدم که می‌فرمود: از مثله کردن دورى کنید هر چند درباره سگ گاز گیرنده باشد».[۱۴]
ج. البته از برخی روایات – مانند روایت سوم و چهارم – برداشت می‌شود که گروهی از مردم – بدون آن‌که دستوری از امام حسن(ع) در این زمینه وجود داشته باشد – در حرکتی خودجوش و به دلیل شدت غضبی که از قاتل امام علی(ع) داشتند، جنازه او را سوزاندند که در این صورت، نمی‌توان انجام چنین رفتاری را به امام نسبت داد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج ۳، ص ۱۱۲۵، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۲]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۴۲۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۳]. مانند: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج ۱، ص ۴۳۳، تبریز، نشر بنی‌هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.

[۴]. مانند: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۳۹۱، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ۵، ص ۱۴۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.

[۵]. ر.ک: ۳۲۰۲۹؛  قبر ابو لؤلؤ.

[۶]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۲۱، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ۳، ص ۳۱۲، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.

[۷]. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبداللطیف،‏ ص ۱۶۲، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.

[۸]. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص ۱۴۳، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ مغربی، قاضی نعمان‏، شرح الاخبار فی فضائل الأئمه الأطهار(ع‏)، ج ۲، ص ۴۳۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

[۹]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۳، ص ۶۱۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ۳، ص ۲۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

[۱۰]. ر.ک: ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامه و السیاسه، تحقیق، شیری، علی، ج ۱، ص ۱۸۱، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

[۱۱]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج ۱، ص ۱۳۴، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۲۰۱، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.

[۱۲]. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۲۲.

[۱۳]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۳۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق: خلیل شحاده، ج ۲، ص ۶۴۷، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.

[۱۴]. نهج البلاغه، ص ۴۲۲؛ تاریخ ‏الطبری، ج ‏۵، ص ۱۴۸.


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d9%85%d8%ab%d9%84%d9%87-%da%a9%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%a7%d8%a8%d9%86-%d9%85%d9%84%d8%ac%d9%85-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b7-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d9%85%d8%ac%d8%aa%d8%a8%db%8c-%d8%b9/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.