در این متن می خوانید:
      1. دلایل نرسیدن به قرب خداوند

دلایل نرسیدن به قرب خداوند

در روایتی آمده است: چند روزی وحی قطع شده بود و نمی‌آمد. پیغمبر اکرم ناراحت بود، اصحاب هم که خبر داشتند همین‌طور. از پیغمبر سؤال کردند: یا رسول الله، برای چه وحی قطع شده است؟ پیغمبر یک چیزی فرمودند که واقعاً اگر روایت نبود، گفتن آن برای بعضی قابل باور نبود. پیغمبر اکرم فرمود: «وَ کَیْفَ لَا یَحْتَبِسُ عَنِّی وَ أَنْتُمْ لَا تُقَلِّمُونَ أَظْفَارَکُمْ وَ لَا تُنَقُّونَ رَائِحَتَکُمْ»[۱] می‌خواهید وحی قطع نشود و حال آن‌که شما ناخن‌های خود را نمی‌گیرید و عطر نمی‌زنید؟

اصلاً به چشم ما می‌آید که این‌ها باعث انقطاع وحی است؟ «وَ کَیْفَ لَا یَحْتَبِسُ عَنِّی وَ أَنْتُمْ لَا تُقَلِّمُونَ أَظْفَارَکُمْ وَ لَا تُنَقُّونَ رَائِحَتَکُمْ» کوچک‌هایی که به نظر ما کوچک است، ولی بزرگ است. همین که الآن باعث اختلافات خانوادگی زیادی شده است. زن یا شوهر وقتی بخواهند یک مجلس عروسی یا عقدی بروند، ساعت‌ها جلوی آینه می‌ایستند و خود را زینت می‌کنند یا مثلاً به خود عطر می‌زنند، برای این‌که بیرون بروند. امّا حاضر نیستند برای همدیگر در خانه معطّر باشند، نظیف باشند. و اختلافات زیادی از همین‌جا ناشی می‌شود. این کوچک است، ولی در عین حال بزرگ است. به قول روانشناس‌ها کوچک‌های بزرگ، واقعاً همین‌طور است.

عرفان کجا است؟ سیر و سلوک کجا است؟ چرا همیشه خیال می‌کنیم در یک سری ریاضت‌ها و یک سری چله گرفتن‌ها است؟ جلوی پای ما است. خیلی از حقوقی که رعایت نمی‌کنیم، این‌ها ما را بند کرده است. در این‌ها مشکل پیدا کردیم. من چند سال قبل از حرم امام رضا بیرون می‌آمدم، سوار ماشینی شدم، یک نفر دیگر هم سوار شد، یک مسافت خیلی کوتاهی از حرم که دور شدیم، پیاده شد. آن راننده که مسافرکشی می‌کرد، وقتی دید او غریب است و اهل مشهد نیست، کرایه‌ی دو، سه برابری از او گرفت. آن بنده‌ی خدا هم می‌دانست کرایه‌ی مسافت به این کوتاهی این‌قدر نمی‌شود، امّا چون عجله داشت و می‌خواست برود، نایستاد تا چانه بزند، چیزی نگفت و رفت.

این راننده شروع کرد با من درد دل کردن، گفت: چند وقت است من دو شیفت و سه شیفت کار می‌کنم، امّا برکت ندارد. نمی‌دانم چرا روزی من درنمی‌آید، کار می‌کنم، امّا برکت ندارد. نزد یک حاج آقای اهل علمی رفتم، گفتم: چله‌ای، ذکری، وردی به ما بگویید که کار ما برکت پیدا کند. آن حاج آقا هم یک چله داده، من مشغول هستم. -یک تسبیح هم در دست او بود- بیست روزی هم گذشته، امّا هنوز برکتی پیدا نکردیم، زندگی من هنوز تغییری پیدا نکرده است. من به او گفتم: تو این ظلم را نکن، ببین چطور از در و دیوار برای تو می‌بارد. چرا فکر کردیم همه چیز با ذکر و چله گرفتن و این‌ها است؟ این‌ها سر جای خود، امّا هر چیزی سر جای خود. من که رعایت حقوق نمی‌کنم، من که در خانه بداخلاق هستم، طبیعی است که نمی‌توانم بالا بروم، نمی‌توانم قرب پیدا کنم.

پیغمبر اکرم فرمود: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ»[۲] بهترین شما آن کسی است که در خانه مهربان باشد، «وَ أَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی» من در خانه از همه‌ی شما مهربان‌تر هستم.


 

[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۷۳، ص ۱۲۳٫

[۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۳، ص ۵۵۵٫