مقدّر بودن روزی همه‌ی موجودات نزد خدا

 نگرانی از روزی بی‌دلیل است، بی‌مبنا است، این اضطراب، اضطراب موهوم است. ۱٫ قرآن کریم می‌فرماید: روزی همه‌ی شما مقدّر است «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»[۱] روزی همه‌ی جنبدگان، همه‌ی موجودات عالم مقدّر است. نبیّ مکرّم اسلام فرمود: «لَوْ أَنَّ جَمِیعَ‏ الْخَلَائِقِ‏ اجْتَمَعُوا»[۲] تمام مردم عالم جمع شوند روزی و لقمه‌ای که برای کسی بخواهند از او بگیرند نمی‌توانند و همه جمع شوند بخواهند روزی و لقمه‌ای که برای کسی نیست به او به زور بدهند نمی‌توانند. این یک اصل کلّی است که روزی همگان مقدّر است.

داستانی از مرحوم آقای بافقی درباره‌ی مقدّر بودن روزی

خدا مرحوم آقای بافقی را رحمت کند که قبر ایشان بالای سر حرم است، می‌دانید ایشان کسی بود که در همین صحن حرم با همسر رضا شاه درگیر شد. وقتی زن و دختر رضا شاه بی‌حجاب وارد حرم شدند، پیرمرد جلوی آن‌ها ایستاد و به تنهایی قد علم کرد و عصای خود را بالا گرفت، گفت: از حرم بیرون بروید. اجازه نمی‌دهم در حرم حضرت معصومه بدحجاب و بی‌حجاب وارد شوید. اثر نتیجه‌ی این امر به معروف این شد که کتک خورد و او را به شهر ری تبعید کردند. مدّت‌ها در شهر ری تبعید بود و آن‌جا برای خود صاحب نفوذ بود، خیلی از مردم دور او جمع شدند و حلقه زدند. رئیس شهربانی رضا خان پیش او آمد، گفت: آقای بافقی رضا خان من را فرستاده است، می‌خواهد یک تفقدی از او ‌کند، گفته است به آقای بافقی بگویید هر چه در خرجی و در زندگی سختی داری بگو ما به تو کمک کنیم، حالا که دوران تبعید را به سر می‌بری یک قدری ما به وضع زندگی تو رسیدگی کنیم. ایشان هم یک نگاهی کرد گفت: هر چه من بخواهم؟ گفت: بله ایشان گفته است هر چه بخواهید. گفت: امروز آفتاب شدیدی است، تلگراف بزن یا پیش رضا خان برو بگو یک ابر محکمی در آسمان شهر ری و شاه عبد العظیم بیاید و یک باران خوبی ببارد. گفت: آقا من را مسخره می‌کنی؟! مگر باران و ابر دست ما است. چیزی که دست ما است پول و مسائل دنیایی و طلا و نقره است، نه این دست ما نیست. گفت: پس برو به ارباب خود بگو آن کسی که باید روزی من را بدهد، آن کسی است که می‌گوید: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»[۳] روزی ما مقدّر است او باید برساند. شما که قدرت یک ابر در آسمان آوردن را ندارید، قدرت یک بارندگی و یک امر و نهی به یک سحاب را ندارید چطور می‌خواهید روزی من را تأمین کنید؟ او را برگرداند. همین ایشان به قم خدمت آیت الله عظمی بروجردی می‌آمدند، هر وقت مشکل شهریّه‌ی طلّاب و حوزه‌ها پیدا می‌شد، جمکران می‌رفت و نماز می‌خواند و برگشت مشکل حل می‌شد، در همه‌ی سرما و گرما مقیّد به جمکران بود و همه‌ی شب‌های چهارشنبه به جمکران برود و نماز بخواند و مقیّد بود. می‌فرمود: به آن‌جا می‌روم نماز بخوانم و شهریه و پشتوانه‌ی حوزه را به خود آقا مطرح می‌کنم، آقا واسطه پیش خدا است، می‌گیرم و برمی‌گردم. این است که یک روزی مقدّر است.


 

[۱]. سوره‌ی هود، آیه ۶٫

[۲]. بحار الأنوار، ج ‏۷۴، ص ۱۳۶٫

[۳]. سوره‌ی ذاریات، آیه ۲۲٫