بی‌توجّهی به مسائل معنوی فرزندان از طرف والدین

پیغمبر اکرم در یک جمعی بود، فرمود: «وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ»[۱] وای به حال بچّه‌های آخر الزّمان از دست پدر و مادرهایشان. اصحاب گفتند: «مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ» از دست پدر و مادرهای مشرک خود؟ نه «مِنْ آبَائِهِمُ المسلمین الْمُؤْمِنِینَ» از دست پدر و مادرهای مسلمان خود. وای به حال بچّه‌های آخر الزّمان از دست پدر و مادرهای مسلمان خود که به فکر امور مادی فرزندان خود، سلامتی فرزندان خود هستند، حالا به تعبیر من کیف و کفش و لباس و کلاس زبان و کلاس کامپیوتر و کلاس شنا و به فکر این چیزهای او هستند، اگر دو تا سرفه بکند او را به دکتر می‌برند، امّا به فکر دین فرزندان خود نیستند. پیغمبر فرمود من از این‌ها بری هستم. إن‌شاءالله هیچ یک از ما جزء آن کسانی که پیغمبر اکرم این تعبیر را راجع به آن‌ها کرده است نباشیم ولی این نشان می‌دهد پیغمبر خیلی نگران بود که نکند پدر و مادرهای آخر الزّمان مواظب فرزندان خود و دین فرزندان نباشند. شما می‌بینید در پروتکل‌های صهیونیست‌ها آمده است بچّه‌ها را از خانه‌ها به خیابان‌ها بکشید، خود ما آن‌ها را تربیت می‌کنیم. بچّه‌ای که اهل بیت نباشد، اهل خانه نباشد، بیش از اهل خانه بودن و خانواده بودن خیلی عذر می‌خواهم با دوست دختر و دوست پسرش بخواهد باشد، اهل قهوه‌خانه باشد، بخواهد فقط بیرون بگردد. بیش از این‌که با خواهر و برادر خود مأنوس باشد، انس او با کامپیوتر و تلفن همراهش و با آن‌ها است، دیگر همراه اوّل او شده است، خدایی ناکرده ممکن است، لغزش‌گاه زیاد برای او فراهم شود.

دختر حضرت امام که الآن هستند -خانم مصطفوی- ایشان می‌گفتند که آقا حضرت امام- اگر یک کلمه به ما می‌گفت که بچّه‌ها نماز خود را اوّل وقت بخوانید، همین برای ما کافی بود. اصلاً احتیاجی به اصرار و دعوا کردن و عصبانی شدن نداشت. یک کلمه می‌گفت نماز خود را اوّل وقت بخوانید. می‌دانستیم کسی دارد این حرف را می‌زند که خود او در تمام عمر نماز خود را اوّل وقت خوانده است. کسی این حرف را می‌زند که اوّل وقت که می‌شد تپش قلب می‌گرفت دیگر نمی‌توانست بنشیند، حتماً باید بلند بشود و برای نماز برود. می‌گفتند اگر حضرت امام در مهمترین جلسه‌ی کشوری یا لشکری می‌بود، صدای اذان که بلند می‌شد آستین‌های خود را بالا می‌زد و برای نماز بلند می‌شد. خدا دارد دعوت می‌کند، خدا دارد می‌گوید بیایید. «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» خدا می‌گوید بیایید.

 وقتی می‌بیند مادرش مثلاً فرض کنید سبزی‌ فروشی، میوه فروشی یک چیزی می‌آورد، وقتی بیرون می‌رود، همین‌طور بیرون می‌رود. یک لباس آستین کوتاهی بر تن دارد و پا برهنه یک چادر همین‌طور بر سر می‌اندازد و می‌رود و یک باد بیاید تمام بدن او پیدا می‌شود، می‌فهمد که حجاب شوخی است. می‌فهمد که می‌شود با حجاب شوخی کرد. حجاب جدّی نیست. ولی وقتی می‌بیند مادر او پنج دقیقه هم که می‌خواهد بیرون برود کاملاً دقّت دارد که خود را بپوشاند. می‌فهمد که جدّی است. ببینید بچّه‌ها از این رفتارها جدّی یا شوخی بودن دین را می‌فهمند. حالا من هر چه حرف بزنم، مهم آن کار من است، آن عمل من است و سنین تربیت و گیرنده‌ای بچّه‌ها هم یک سنین محدودی است. دیگر از یک سن به بعد اختیار این‌ها در دست ما نیستند. تا یک سن محدودی است و بعد از آن دیگر خودش مستقل می‌شود. بعد دیگر خیلی تأثیر از پدر و مادر نمی‌گیرد. 


 

[۱]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۰۶٫