احترام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به همسرش

حضرت امیر (علیه السّلام) یک مرتبه وارد منزل شد ظاهراً از مزرعه می‌آمد، از باغستان می‌آمد. گفت: زهرا جان چیزی در خانه هست که من بخورم؟ خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند که پسر عم دو روز است که من اگر سهمی از غذا داشتم به بچّه‌ها دادم، حتّی خود من هم نخوردم، چیزی در خانه نیست. امیر المؤمنین (علیه السّلام) خیلی غصّه‌دار شد که زهرا دو روز چیزی نخورده است. گفت: خانم چرا به من نگفتی؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود که من خجالت می‌کشم، «إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ»[۱]، از خدای خود خجالت می‌‌کشم از شما چیزی بخواهم که نتوانی انجام بدهی. این دو بزرگوار این‌قدر نسبت به هم مهربان بودند، این‌قدر به هم احترام می‌گذاشتند، همین رمز تربیت بچّه‌ها است که در این خانه بچّه‌های تاریخ‌ساز به وجود می‌آیند، در این خانه امام حسن به دنیا می‌آید و متولّد می‌شود و بزرگ می‌شود، امام حسین بزرگ می‌شود، زینب کبری پرورش پیدا می‌کند.

تربیت درست فرزندان نتیجه احترام زوجین به یکدیگر

خانه‌هایی که خود پدر و مادر، خود زوجین با هم ارتباط خوبی دارند بچّه‌ها خوب تربیت می‌شوند، خود زوجین با هم ارتباط خوبی دارند. ولی وقتی خود زوجین احترام همدیگر را حفظ نمی‌کنند، متولّی امام‌ زاده وقتی حرمت امام زاده را نگه نمی‌دارد، طبیعی است که بچّه‌ها هم حرمت پدر و مادر را نگه نمی‌دارند. اگر ما بخواهیم بچّه‌های ما خوب شوند یکی از چیزهایی که می‌تواند بسیار در این جهت کمک کند احترام خود والدین، خود زن و شوهر به همدیگر است، ادب را به بچّه‌های خود عملاً یاد بدهند، در این خانه‌ها است که امثال بچّه‌های تاریخ‌ساز به وجود می‌آیند. به قول آن حرف حکیمانه بچّه‌های ما آن‌چنان می‌شوند که ما هستیم نه آن‌چنان که می‌خواهیم، آن‌چنان می‌شوند که ما هستیم. شاید ما خیلی چیزها را بخواهیم امّا قرار نیست بچّه‌های ما رنگ آرزوهای ما را بگیرند، هر چه که هستیم همان می‌شوند.

الآن یک خانمی در تهران چهار بچّه دارد، همه تحصیلکرده، دکتر، مهندس، باادب، نجیب. به این خانم گفتند شما چطور توانستید این چهار بچّه را در این زمان که تربیت بچّه‌ها کار ساده‌ای نیست، آن‌هایی که پدر و مادر هستند می‌دانند که تمام اختیار بچّه‌ها در این زمان دست ما نیست، از خیلی جاهای دیگر رنگ می‌گیرند. جوامع باز مثل جوامع بسته صد سال پیش نیست که فقط و فقط درس از پدر و مادر یا عالم محل بگیرند، از خیلی جاهای دیگر نقش می‌گیرند. از این خانم موفّق و مادر موفّق سؤال کردند شما چطور این بچّه‌ها را تربیت کردید که این‌طور خوب شده‌اند؟ خیلی حرف زیبایی گفت، گفت: من آنچه که می‌خواستم بچّه‌های من بشوند خود من عمل کردم. برخلاف بعضی از ما آنچه که نشدیم و آرزو داشتیم بشویم می‌خواهیم روی بچّه‌های خود پیاده کنیم، این نمی‌شود، بچّه‌های ما آن‌چنان می‌شوند که ما هستیم نه آن‌چنان که می‌خواهیم.

[۱]– بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۱۰۳٫