دل کندن از تعلقات دنیوی و لبیک به دعوت ولی خدا

همه‌ی شما شنیدید زمانی که امام زمان تشریف می‌آورد، از مکّه ظهور می‌کند فریاد «أَنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ»[۱] سر می‌دهد، پشت به خانه‌ی خدا فریاد «أَنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ» سر می‌دهد، ۳۱۳ نفر آن یاران اوّلیه‌ی امام زمان که هسته‌ی مرکزی حکومت را تشکیل می‌دهند مثل برق خود را به حضرت می‌رسانند. این در روایت ما است که آن ۳۱۳ نفر مثل برق خود را به امام زمان می‌رسانند. من از شما سؤال می‌کنم این ۳۱۳ نفر کار و زندگی نداشتند؟ این‌ها بالاخره در دنیا زندگی داشتند می‌کردند که حضرت وقتی که صدا می‌زند مثل برق خود را می‌رسانند کار و زندگی نداشتند. جواب این است که چرا کار و زندگی داشتند ولی تعلقات نداشتند، این‌قدر آماده بودند برای کمک دادن به ولی خدا که به محض این‌که صدای حضرت بیاید مثل برق همه چیز را کنار می‌گذارند، اگر قرار باشد تا بروند حاضر شوند، کارهای خود را انجام دهند و آن آخر به امام زمان برسند این‌که دیگر ۳۱۳ نفر نمی‌شوند.

این صحنه‌ی تاریخ را شاید کمتر شنیدید. حبیب ابن مظاهر در کوفه بود به مسلم بن عوسجه که داشت به سمت حمام می‌رفت برخود کرد، حبیب به مسلم خطاب کرد که مسلم کجا داری می‌روی، گفت: دارم برای نظافت به حمام می‌روم، حبیب گفت: حمام دیگر چه خبر است؟ نامه از امام حسین رسیده است که بیاید. -آن‌ها در کوفه بودند، نامه از ابا عبدالله رسیده است که بیایید- کجا داری می‌روی؟ مسلم بن عوسجه بدون این‌که به حمام برود، بدون این‌که به خانه بیاید و خبر دهد با حبیب راه افتاد و به کربلا آمد و خود را رساند. آن‌جایی که ولی خدا تو را دعوت کرده است یک لحظه هم تأخیر بیندازی شاید عقب بیفتی. گاهی مواقع‌ حتّی یک تعلّق آدم را زمین‌گیر می‌کند آن چیزی که خیلی خطرناک است این است.

ماشین برای این‌که حرکت کند همه‌ی جای آن باید سالم باشد امّا برای این‌که زمین‌گیر شود یک عیب کافی است که زمین‌گیر کند؛ یک عیب می‌تواند ماشین را زمین‌گیر کند برای حرکت باید همه‌ی جای آن سالم باشد ولی برای راندن یک تسمه‌ی آن پاره شود کافی است که زمین‌گیر شود.


 

[۱]ـ بحار الأنوار، ج‏ ۵۲، ص ۱۹۲٫