- ثقلین - http://thaqalain.ir -
میخواست بیدارش کند. نمیگذاشتم. بحثمان بالا گرفت. گفتم:
- »مگر تو نمیدانی او چقدر کم میخوابه؟»
صدای محمود از توی اتاق بلند شد: «آن بیرون چه خبره؟»
به طرف گفتم: «آخرش کار خودت را کردی؟»
درِ اتاق را باز کردم. گفتم:
- »یه بسیجیه، میگه با شما کار داره.»
آمد دم در. گفت: «من در خدمتم.»
طرف خیلی خونسرد گفت: «راستش میخواستم با شما عکس بگیرم.»
محمود دمپایی پایش کرد و گفت: «کجا میخواهی عکس بگیری؟»
گفت: «توی محوطه.»
چهار – پنج بار کشاندش این طرف و آن طرف تا بالاخره عکسش را گرفت. محمود که برگشت رفتم سراغش. ناراحت و دمغ گفتم:
- »ارزشش را داشت به خاطر یک عکس فرماندهی تیپ را از خواب بیدار کنی و هی ببریش این ور و آن ور؟»
سرش را انداخت پایین و گفت:
- »راستش شنیده بودم آدم فروتنیه، ولی دوست داشتم از نزدیک ببینم.»
رسم خوبان ۲۰ – فروتنی و پرهیز از خودبینی، ص ۲۰ و ۲۱٫/ اسوهها، ص ۴۷٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b9%da%a9%d8%b3-%db%8c%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%87/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.