- ثقلین - http://thaqalain.ir -
اگر توی صورت مهدی، توی حالتها و کارهایش دقیق میشدی، میفهمیدی عملیات نزدیک است یا نه.
دمدمهای عملیات، حالش عوض میشد. از یک طرف تنهاییها و گوشهگیریش بیشتر میشد، از طرف دیگر، وقتی که توی جمع بچّهها بود، هر موضوعی را بهانه میکرد تا شادشان کند و بهشان روحیه بدهد.
نزدیک عملیات خیبر هم یادم هست، مهدی همینطور شده بود. فشار کار وحشتناک بود. یک پایش قرارگاه، یک پایش لشکر دنبال آمده کردن نیروها.
وقتی تنها میشدیم و کسی توی سنگر نبود، به خاطر خستگی زیاد از حال میرفت ولی بچّهها که بودند، خودش را پرنشاط و سر حال نگه میداشت.
منبع: کتاب «تو که آن بالا نشستی»؛ مهدی زین الدین – انتشارات روایت فتح
به نقل از: حسین مغازهای
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b9%d9%85%d9%84%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%86%d8%b2%d8%af%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.