بعد از حدود پنج یا هشت ماه پس از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به مدینه، ایشان بین صحابه خود، اعم از مهاجر و انصار، دو به دو عقد اخوت خواندند و آنها را برادر یکدیگر قرار دادند. در این بین، ابوبکر با عمر، طلحه با زبیر، عثمان با ابن عوف و حمزه با زید بن حارثه برادر گشتند.  احمد بن حنبل و غیر او، ادامه ماجرا را اینگونه نقل می‌کنند: وقتی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله همه را به برادری یکدیگر در آورد، حضرت علی‌ علیه‌السلام تنها ماندند و کسی نبود که به برادری با ایشان در بیاید. ایشان خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند که یا رسول‌الله‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، برای همه برادری وجود دارد  اما کسی نیست که من با او برادر باشم. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: علی‌ جان! همانا تو را برادر خویش برگزیدم، پس من برادر تو و تو برادر من هستی. پس اگر کسی به تو چیزی گفت، به او بگو که تو عبد خدا و برادر رسولش هستی.و بعد از این، جز کذّابین، مدعی چنین نسبتی با من نمی‌شوند و قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرده، تو را جز برای خودم برنگزیده‌ام و جایگاه و منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد و تو برادر و وارث من هستی.[۱]

موضوع برادری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و حضرت علی‌ علیه‌السلام، به صورت متواتر از ده‌ها تن از صحابه نقل شده است.[۲] اما با این حال ابن حزم و ابن کثیر، صحت سند حدیث را مورد اشکال قرار داده‌اند[۳] و ابن تیمیه بحث برادری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله با کسی را، کلاً ّباطل دانسته و این عمل را برای تالیف قلوب بین مهاجر و انصار تلقی کرده و به همین علت، برادری دو مهاجر را بی دلیل می داند.[۴]

در پاسخ به این اشکالات باید بگوییم:

اولا؛ در سند این روایت، جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست، چراکه این حدیث متواتر است و از ده‌ها نفر از صحابه نقل شده است و وقتی این انکار حدیث از جانب ابن کثیر، ابن حزم و ابن تیمیه ای که معروف به تعصب و مخالفت با حضرت علی‌ علیه‌السلام هستند وجود دارد،  نباید به نظر آنها اهمیت داد.

ثانیا؛ اینکه ابن تیمیه گفته است که ایجاد اخوت برای تألیف قلوب بین مهاجرین و انصار بوده و این کار بین دو مهاجر معنایی ندارد، کلامی اشتباه است زیرا: ۱- این دلیلی که آورده شده، سندی ندارد و باید گفت که حکمتِ ایجاد اخوت بین مسلمانان در آن زمان بر ما پوشیده است و همچنین اگر تالیف قلوب، بین مهاجرین نیز اتفاق می‌افتاده، امری دور از ذهن و کاری بیهوده نبوده زیرا در بین مهاجرین نیز، افراد از قبائل مختلف حضور داشتند.

۲- ایجاد برادری می‌تواند برای تکریم، اعلام فضیلت و منزلت شخص باشد و لذا شاید این برادری مقدمه ای بود تا برادریِ بین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و حضرت علی‌ علیه‌السلام اعلام شود. و در این برادری ها، می‌بینید که به چه میزان بین دوطرف، هماهنگی و سنخیت وجود دارد از جمله سنخیت بین عمر و ابوبکر، عثمان و عبدالرحمان‌بن‌عوف، طلحه و زبیر  و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و حضرت علی‌ علیه‌السلام.

در بعضی روایات آمده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند که اگر قرار بود که من خلیل و رفیقی داشته باشم، قطعا ابوبکر را به عنوان خلیل خود انتخاب می‌کردم.[۵] این کلام مردود است زیرا :

اولا؛ با دو روایت دیگر در تناقض است:

۱- این حدیث با حدیث دیگری که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ابوبکر را به عنوان خلیل خود معرفی نموده‌اند[۶] در تناقض است.

۲- در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده است: « برای هر نبی‌ای خلیلی است، خلیل من سعد‌بن‌معاذ یا عثمان‎‌بن‌عفوان است.[۷]» ثانیا؛ معتزلی در کتابش گفته است:« حدیثی که برای نسبت برادری بین عثمان و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وجود دارد، توسط اسحاق‌بن‌نجیح‌الملطی وضع شده و حدیثی که دالّ بر موضوع برادری ابوبکر با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است، در برابر حدیث اُخوّت میان ایشان و حضرت علی‌ علیه‌السلام است.»[۸]

برخی برای خدشه وارد کردن بر حدیث اخوت بین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و حضرت علی‌ علیه‌السلام می‌گویند که در ادامه این حدیث، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله حضرت علی‌ علیه‌السلام را وارث خودشان معرفی نموده‌اند. در اینجا سوالی مطرح  است و آن اینکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چگونه خلافت را به ارث گذاشتند، در حالی که خلافت به ارث گذاشتنی نیست!؟ و اگر مرادشان از ارث، مطلق باشد، مال را نیز شامل می‌شود و این در حالی است که اموال حق حضرت فاطمه‌سلام‌الله‌علیها است و بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمدند و آن اموال را از جمله فدک از ایشان گرفتند.

ما در جواب این سوال می‌گوییم که در زیارت حضرت علی‌ علیه‌السلام آمده است:« السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله السلام علیک یا وارث نوح نبی الله السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله….. السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله» همچنین در احادیث آمده است:« العلماء ورثه الانبیاء»[۹] و مراد از علما در این حدیث، اهل‌بیت‌علیهم السلام هستند. با توجه به این مطالب باید گفت که حضرت علی‌ علیه‌السلام وارث علم، خصال، اخلاق، سلوک و مقام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هستند و در واقع ایشان قائم مقام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بعد از وفاتشان هستند زیرا ایشان صلاحیت چنین جایگاهی را دارا می‌باشند.  و معنای این مطلب این است که در آخر ما باید تسلیم خلافت ایشان بشویم، زیرا خداوند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین دستور داده‌اند و این بخاطر ارث رسیدن خلافت مانند ارث رسیدن اموال نیست بلکه از طرق دیگری این حقانیت به اثبات رسیده است.

[۱] نهج الحق فی ضمن دلائل الصدق ص۲۶۷/ فضائل الصحابه(ط‍ دار الکتب العلمیه) ج۲ ص۶۱۷/ تاریخ ابن عساکر ج۶ ص۲۱

[۲] تاریخ الخمیس ج۱ ص۳۵۳/ ینابیع الموده ص۵۶و۵۷ عن مسند احمد/ تذکره الخواص(ط نجف) ص۲۲-۲۴

[۳] البدایه و النهایه ج۷ ص۲۲۳و ۳۳۶/ الغدیر ج۱۰ ص۱۰۵

[۴] منهاج السنه ج۲ ص۱۱۹/ البدایه و النهایه ج۳ ص۲۲۷/ الغدیر ج۳ ص۱۷۴

[۵] صحیح بخاری ج۱ ص۱۲۰ و ج۴ ص ۱۹۱ و ۲۵۴/ مسند احمد ج۱ ص۴۰۸و ۴۱۲و ۴۳۴و ۴۳۷و ۴۳۹و ۴۵۵و ۴۶۳/ صحیح مسلم ج۲ ص۶۸و ج۷ ص۱۰۸

[۶] کنز العمال ج۶ ص۱۳۸و ۱۴۰/ المعجم الکبیر للطبرانی ج۸ ص۲۰۱و ج۱۹ ص۴۱/ تاریخ مدینه دمشق ج۳۰ ص۲۴۸و ۲۴۹

[۷] تاریخ بغداد للخطیب ج۶ ص۳۲۱/ تاریخ مدینه دمشق ج۳۹ ص۱۲۹/ الغدیر ج۵ ص۳۱۱ و ج۹ ص۳۴۶و ۳۴۷

[۸] شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۱۱ ص۴۹ و راجع: الغدیر ج۵ ص۳۱۱

[۹] کنز العمال ج۱۰ ص۷۷