از آنجا که ابن‌تیمیه یکی از بنیان‌گذاران فکری وهابیت و حلقه وصل تفکر سلفی با وهابیت شناخته می‌شود،  برای نقد وهابیت شناخت همه‌ جانبه آرا و اندیشه‌های وی ضروری به نظر  می‌رسد. برای نقد اندیشه ابن‌تیمیه، لازم است آرا و دیدگاه‌های معاصرین ابن‌تیمیه و دیگر علمای اهل‌سنّت درباره این اندیشه بررسی شود.

ابن تیمیه کیست؟

نام وی ابوعباس احمد بن‌عبدالحلیم، معروف به ابنتیمیه و بنیان‌گذار فکری وهابیت است. وی در سال ۶۶۱ ق در حــرّان، از توابع شام به دنیا آمد. به علت ترس از حملات مغولان به شام، عبدالحلیم پدر وى، با تمام خانوادهاش به دمشق کوچ کردند.

او عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خداوند را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر حماه از او درباره آیه (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى)[۱] پرسیدند، وى در تفسیر آن جایگاهى براى خداوند در عرش تعیین کرد. چنان‌که در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بود و این نظر را به ظاهر آیات و روایات نسبت می‌داد.

از خصوصیات بارز ابن تیمیه، فتوا دادن بر خلاف آراى مشهور و اجماع میان مسلمین بود. دیدگاه او، به دلیل ضعف مبانی و استدلال در مقابل علمای شام و خشونت درکلام  رواج نیافت و علماى زیادى به نقد و ردّ آن پرداختند.

بنابر نقل ابن کثیر، در شوال ۷۰۷ق، صوفیّه به سبب جسارت‌های ابن‌تیمیه به ابن‌عربی، به دولت مصر شکایت کردند و دولت او را محاکمه کرد.

قاضی بدرالدّین شافعی، ابن‌تیمیه را به عنوان یک عنصر منحرف محکوم کرد، دولت مصر ابن‌تیمیه را به زندان انداخت[۲] و عاقبت در سال ۷۲۸ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.

علمای اهل‌سنّت و اندیشه‌های ابن‌تیمیه

با ظهور ابن تیمیه و عرضه آرای مخالف کتاب و سنّت، تعداد زیادی از علمای مذاهب اعم از حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، چه در زمان حیاتش و چه پس از وفاتش، به مخالفت با وی پرداختند و به تبیین عقاید انحرافی او مبادرت ورزیدند که در این مجال به آرای علمای مذهب شافعی اشاره می‌کنیم:

۱ – محمد بن عبدالرحیم هندی ارموی(م۷۱۵ق)

وی از علمای برجسته مذهب شافعی در فقه، اصول و کلام است که در سال ۶۴۴ ق در هند به دنیا آمد و در سال ۷۱۵ق در دمشق از دنیا رفت. وی از جمله کسانی است که برای مقابله با افکار انحرافی ابن‌تیمیه به مناظره با وی پرداخت.[۳]

۲ – محمد بن محمد بن عمر بن‌مکی، معروف به ابن وکیل(م۷۱۶ق)

وی از اهالی دمیاط است که با پدرش به دمشق آمد و به درجات علمی رسید و مدتی در حلب زندگی کرد و در سال ۷۱۶ق در قاهره از دنیا رفت.  زرکلی در شرح حال وی نگاشته است که وی از فقیهان و شاعران مذهب شافعی بود و هفت سال ریاست دارالحدیث اشرفیه دمشق را به عهده داشت.

وی از اوّلین کسانی است که اقدام به مناظره با ابن‌تیمیه کرد.[۴]

۳ – علی بن یعقوب بن جبریل بکری(م۷۲۴ق)

وی از علمای شافعی مذهب مصر و از جمله منتقدین ابن‌تیمیه در مسائل اعتقادی خصوصاً بحث استغاثه و توسل است و در این زمینه کتابی از ابن‌تیمیه با نام الرّدّ علی البکری وجود دارد.[۵]

۴ – کمال الدین زملکانی انصاری شافعی(م۷۲۷ق)

ابن زملکانی محمد بن علی کمال الدین، از فقها و رؤسای مذهب شافعی بود. [۶]

ابن‌کثیر درباره وی می‌نویسد: «وی استاد شافعیه در عصر خود بود که ریاست تدریس و افتا و مناظره به او واگذار گردید و بر هم‌دوره های خود در مذهب شافعی چیره گشت و برتری یافت».[۷]

وی از علمای بزرگ معاصر ابن‌تیمیه، امام مفتی و قاضی القضات شام بود و به زعامت مذهب شافعیه و مقام فتوا و مناظره دست یافت. ایشان کتاب‌های العمل المقبول فی زیاره الرّسول؛[۸]  الدرّه المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه؛[۹] و رساله دیگری در موضوع طلاق بر رد افکار ابن‌تیمیه نگاشته است.[۱۰]

۵ – شهاب‌الدین احمد بن یحیی حلبی شافعی، معروف به ابن جبرئیل(م۷۳۳ق)

وی از علمای شافعی است وکتابی با نام خبر الجهه فی الرَّد علی ابن تیمیه فی العقائد تحریر کرد.[۱۱]

۶ – شمس‌الدین ذهبی(م۷۴۸ق)

شمس‌الدین ذهبی از علمای معاصر ابن تیمیه و از استوانه های علمی اهلسنّت در زمینه‌های مختلف خصوصاً حدیث و رجال حدیث است. وی در سال ۶۹۵ ق برای تکمیل مطالعات و فراگیری علوم مختلف عازم مصر شد.

وی صاحب تألیفاتی چون الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب الستّه، تذکره الحفّاظ، میزان الإعتدال و تاریخ الإسلام است.[۱۲]

مشهور است که وی نصیحتی به ابن تیمیه داشته است که به النَّصیحه الذَّهبیّه معروف شده است و نسخه‌‌ خطّی این نصیحت به خط قاضی القضات برهان الدین بن جماعه، در دارالکتب المصریّه موجود است. در بخشی از این رساله خطاب به ابن تیمیه آمده است:

… خوشا به‌حال کسی‌که عیب ‌های ش او را از عیوب مردم بازداشته، و بدا به‌حال کسی‌که عیوب مردم او را از عیب خود بازداشته است. تا به کی خار و خاشاک را در چشم برادرت می‌بینی، ولی تنه درخت را در چشمان خودت مشاهده نمی‌کنی؟!

تا به کی خود و مطالبی را که می‌پرانی و عباراتت را مدح می‌کنی و در مقابل، علما را مذمّت می‌کنی و به‌دنبال عیوب مردم هستی؛ در حالی‌که  می‌دانی پیامبر از این کار نهی کرده، آنجا که فرمود: «مرده‌های خود را جز به خیر یاد نکنید؛ زیرا آنان در گرو اعمالی هستند که پیش فرستادند».[۱۳]

آری، می‌دانم که تو برای این‌که خودت را یاری کنی، می‌گویی: «من کسانی را تنقیص می‌کنم که هرگز بویی از اسلام استشمام نکرده‌اند و از سنّت پیامبر آگاهی ندارند و این، در حقیقت جهاد به حساب می‌آید… .

وی در ادامه  می‌نویسد:

اى مرد، قسم به‌خدا، باید مقابل زبانت را بگیری. تو بحث‌کننده اى هستى زبان‌دان که نه آرام هستى و نه فروکش مى‌کنى. بپرهیز از این لغزش‌هایى که در دین‌دارى، که پیامبرِ تو، از این مسائل کراهت داشت و از کثرت سؤال نهى می‌فرمود… سخن زیاد، حتی بدون لغزش، اگر در مورد حلال و حرام باشد، باعث قساوت قلب  می‌شود.

حال اگر آن سخنان، کفرگویى باشد(که تو انجام می‌دهی)، قلبها را کور مى‌کند و پیامد خوبى نخواهد داشت.

اى فرومایه، کسى‌که از تو پیروى مى‌کند، اگر علم و دینش کم باشد، خودش را در معرض انکار خداوند و نابودى دینش قرار داده است.

پیروان تو نیستند، مگر عده‌اى دست و پا بسته و کم عقل، یا بى‌سواد و دروغ‌گو و ابله، یا بیگانه‌اى ساکت که مکرش قوى است، و یا فردى صالح، اما خشک و نفهم.

اى مسلمان، مرکب شهوتت را براى مدح خودت پیش بیاور! تا چه اندازه نَفْس خود را تصدیق  می‌کنى و نیکان را خوار  می‌شمارى؟ تا چه اندازه نفس خود را بزرگ می‌شمارى و عابدان را کوچک می‌دانی؟! تا کى با نَفْسَت دوستانه برخورد  می‌کنى و کار زاهدان را زشت  می‌شمارى؟! تا کى مى‌خواهى کلامت را به‌گونه‌ای  ستایش کنى که ـ به خدا قسم ـ احادیث صحیحین(صحیح بخاری و صحیح مسلم) را آن‌چنان مدح نمى‌کنى؟! اى کاش احادیث صحیحین از دست تو سالم  می‌ماند، بلکه هر وقت خواستى، آنها را با برچسب تضعیف و موهوم بودن یا با تأویل و انکار تغییر داده‌ای .

آیا وقت آن نشده که از کارهایت دست برداری؟ آیا وقت توبه و انابهات فرا نرسیده است؟ آیا در سنین هفتاد سالگی نیستی و هنگام رحلتت فرا نرسیده است؟…

ولی من گمان ن می‌کنم که حرف مرا قبول کنی و به موعظه‌هایم گوش فرادهی، بلکه بلندترین همت تو، نقضِ این ورقه با نوشتن چند جلد کتاب است، تا با کلمات خود حرف مرا قطع کنی و مدام از خود دفاع کنی تا این‌که بگویم ای کاش من ساکت شده بودم!

حال تو نزد من که مهربان و دوست و رفیق تو هستم، این‌گو نه است، چه رسد به حال تو نزد دشمنانت! دشمنانی که در بین آنها افراد صالح و عاقل و فاضل وجود دارد؛ همان‌گونه که در میان دوستداران تو افراد فاجر، دروغ‌گو ، جاهل، باطل و غیرمتوازن وجود دارد. من از تو راضی می‌شوم اگر مرا آشکارا دشنام دهی، ولی از حرف‌های  من مخفیانه نفع ببری… .[۱۴]

ملاحظه کنید که چقدر ابن تیمیه از مسیر حقیقت دور شده و چه مقدار بر پافشاری در اشتباهاتش اصرار کرده است که شخصیتی چون ذهبی که سابقه دوستی با وی را دارد، چنین نام های به وی می‌نویسد و این‌گونه با ناامیدی از هدایتش، از وی انتقاد  می‌کند!

وی همچنین در برخی مسائل دیگر چون طلاق و زیارت قبور در آرای ابن‌تیمیه مناقشه کرده است.[۱۵]

او در جای دیگری درباره ابن‌تیمیه می‌نویسد:

… من بسیار در بررسی احوال او زحمت کشیدم و درباره او به این نتیجه رسیدم که علت کناره‌گیری اهل مصر و شام و دلیل تنفّر مردم از او و سرزنش و تکذیب او،  تکبّر و خودخواهی و شدت علاقه‌اش به رهبری در میان علما و توهین به بزرگان بوده است.[۱۶]

۷ – تقی‌الدین سُبْکى شافعی(م۷۵۶ق)

تقی الدین علی بن‌عبد الکافی سُبکی مصری از علمایِ شافعی مذهب است که در سال ۶۸۳ ق در سُبک، از قریه‌های مصر، به دنیا آمد. پس از وفات جلال الدّین قزوینی، قاضی القضات دمشق، در سال ۷۳۹ق، ناصر، حاکم مصر، وی را به قاضی القضاتی دمشق منصوب کرد. او در سال ۷۴۲ق مدتی خطیب جمعه مسجد جامع اموی در دمشق شد و در سال ۷۵۶ق دیده از جهان فرو بست.

بزرگان علم رجال به مقام علمی وی در مذهب شافعی پرداخته‌‌اند:

ذهبی شافعی درباره وی  می‌نویسد:

«وی علامه صاحب فنون فخر حفّاظ[۱۷] و قاضی القضات مسلمین و نویسنده کتب زیادی است».[۱۸]

سیوطی، از علمای بنام اهل‌سنّت، درباره وی  می‌نویسد:

وی امام فقیه، محدث، حافظ، مفسر قرآن، اصولی، متکلم، نحوی، لغوی، ادیب، مجتهد و شیخ الإسلام دوران خود بود.[۱۹]

از وی بیش از ۱۵۰ کتاب برجای مانده است که برخی کتب وی عبارت است از: ۱ – النکت على صحیح البخاری؛ ۲ – ضیاء المصابیح فی اختصار مصابیح البغوی؛ ۳ – السیف المسلول على من سبّ الرسول۹؛ ۴ – إبراز الحکم من حدیث رفع القلم؛ ۵ – الدر النظیم فی تفسیر القرآن العظیم؛ ۶ – إحیاء النفوس فی صنعه إلقاء الدروس؛ ۷ – الإغریض فی الحقیقه والمجاز والکنایه والتعریض؛ ۸ – المسائل الحلبیه فی الفقه؛ ۹ – الإبتهاج فی شرح المنهاج فی الفقه الشافعی؛ ۱۰ – الفتاوى السبکیه.

سه کتاب از تألیفاتش در رد ابن تیمیه و عقاید انحرافی اوست که عبارت‌اند از:

الف) شفاء السّقام فی زیاره خیر الأنام: این کتاب در ده باب تنظیم شده است. عبارت‌اند از:

باب اول: احادیث وارد شده درباره زیارت؛

باب دوم: روایات دال بر فضیلت زیارت، حتی اگر لفظ زیارت در آن نیامده باشد؛

باب سوم: روایات دالّ بر سفر برای زیارت پیامبر۹ و مشروعیّت آن؛

باب چهارم: نظر علما درباره استحباب زیارت قبر رسول گرامی اسلام۹؛

باب پنجم: در ادله اینکه زیارت موجب تقرّب است؛

باب ششم: در ذکر دلایل اینکه سفر برای زیارت قبر پیامبر۹ موجب تقرّب است؛

باب هفتم: در دفع اشکالات منکرین و بحث درباره آرائشان؛

باب هشتم: در توسّل و استغاثه به انبیا و اولیا؛

باب نهم: در حیات انبیا، پس از مرگ؛

باب دهم: در شفاعت عظمای پیامبر(ص) در روز قیامت.

ب) الدرّه المضیئه فی الردّ علی ابن تیمیه: در این کتاب نیز به نقد و بررسی برخی از عقائد ابن تیمیه پرداخته است.

ج) السّیف الصّیقل فی ردّ علی ابن زفیل:[۲۰] وی در این کتاب نیز آرای ابن تیمیه و امثال وی را درباره تجسیم و تشبیه و حیات برزخی انبیا و اولیا نقد و بررسی کرده است. این کتاب همراه با تکملهای از یکی از علمای الأزهر به قلم محمد زاهد کوثری در مکتبه زهران مصر منتشر شده است.

وی درباره ابن‌تیمیه  می‌نویسد:

ابن تیمیه بعد از آنکه خود را پیرو کتاب و سنّت معرفی و اظهار کرده که دعوت‌کننده به حق و هدایت‌کننده به سوی بهشت است، در اصول عقاید مطالبی را بدعت گذاشته و از پایه‌های  اسلام، ارکان و مبانی آن را نقض کرده و به این دلیل از پیروی حق خارج و داخل در عنوان بدعتگذار گشته و با مخالفت با اجماع  از دایره مسلمین خارج شده است. او سخنى گفته که لازمه آن جسمانى‌بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آنجا که ازلى بودن عالم را ملتزم شده و با این سخنان حتّى از ۷۳  فرقه نیز بیرون رفته است.[۲۱]

وی همچنین درباره بدعت ابن‌تیمیه در تحریم توسّل به انبیا و طلب شفاعت از رسول گرامی اسلام(ص)  می‌نویسد:

بدان‌که جایز و پسندیده است توسّل و استغاثه و طلب شفاعت به واسطه پیامبر، از خدا، و جواز و پسندیده بودن آن برای هر کسی که دین دارد، از امور بدیهی است و این پسندیده بودن معروف است از عمل انبیا و مرسلین و سیره سلف صالح و علما و عموم مسلمانان. و هیچ‌کس از پیروان ادیان آن را انکار نکرده است و در هیچ زمانی از زمان‌ها چنین نظری شنیده نشد؛ تا اینکه ابن‌ تیمیه آمد و در این‌باره حرفی زد که مسئله را برای افراد ضعیف الاعتقاد مشتبه کرد و بدعتی گذاشت که کسی در قرون قبل از او نگذاشته بود.[۲۲]

۸ – ابوبکر بن محمد حصنی دمشقی شافعی(م۸۲۹ق)

شیخ تقی‌الدّین ابوبکر بن‌محمد حِصنیِ دمشقیِ شافعی در سال۷۵۲ ق در قریه‌ای به نام حوران به دنیا آمد و پس از آن به دمشق آمد و فقه شافعی را نزد استادانی چون زُهری، ابن‌جابی، صرخدی و غَزّی آموخت و پس از آن به مقابله با ابن‌تیمیه پرداخت و در این راه تلاش بسیار کرد و عدهای از طلاّب علوم دینی از او پیروی کردند و به همین جهت در شام نزاع‌های فراوان به وجود آمد. وی در سال  ۸۲۹ ق از دنیا رفت.[۲۳]

از وی کتاب‌های بسیاری چون شرح صحیح مسلم در سه جلد، المهمّات در دو جلد و قواعد الفقه به جای مانده است. یکی از مهم‌ترین کتاب‌های  وی کتاب دَفعُ شبه من شَبَّهَ و تَمَرَّد در رد افکار ابن تیمیه است که مکتبه الازهریـه للتراث به صورت افست آن را چاپ کرده است و در سال ۱۴۱۸ق با تحقیقات و فهارس به نام دفع الشبه عن الرّسول به چاپ رسیده است.[۲۴]

وی درباره آرای ابن تیمیه  می‌نویسد:

ابن‌تیمیه گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند…، ظالم و گمراه و مشرک است.

از این سخن ابن‌تیمیه، بدن انسان  می‌لرزد. این سخن، قبل از زندیق حرّان، ابن‌تیمیه، از دهان هیچ کسى در هیچ زمان و هیچ مکانی بیرون نیامده است این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیله‌ای  براى رسیدن به نیّت ناپاکش در بىاعتنایى به ساحت حضرت رسول اکرم(ص)قرار داده وبا این سخنان بى‌اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده و مدّعى شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است.[۲۵]

حصنی دمشقی همچنین بابی را به عنوان پرهیز از عقاید ابن‌تیمیه باز کرده و وی را اهل گمراهی دانسته و نوشته:

(پرهیز از عقاید ابن‌تیمیه که اهل زِیغ است): ای کسی‌که دوست داری نفست را از گرو اهل زیغ گمراه و گمراهگر برهانی و اقتدا کنی به کسانی که در دین سالم هستند! زمانی که این مقدّمه برای تو آورده شد، بدان من در سخنان این خبیث(ابن‌تیمیه) ـ که در قلب او مرض زِیغ وجود دارد و متشابهات از قرآن و احادیث را برای فتنهانگیزی دنبال  می‌کند،[۲۶] و جمعی از عوام و دیگران که خدا قصد هلاک کردن آنها را دارد، از وی پیــروی  می‌کننـــد ـ دقت کردم، چیزهایی یافتم که قادر به بیان آن نیستم، و انگشتانی که مرا در نوشتن آن یاری کند ندارم؛ چون که خدای عالمین را در تنزیه خودش(از تجسیم و تشبیه) تکذیب کرد.[۲۷]

وی ملاک خوبی برای گمراهی ابن‌تیمیه بیان  می‌کند و آن استفاده از آیات متشابه قرآن برای اثبات عقاید خویش است و این در واقع بزنگاه انحرافات ابن‌تیمیه و پیروان اوست.

۹ – ابن‌حجر عسقلانی(م۸۵۲ق)

شهاب الدین ابوالفضل کنانی عسقلانی مصری شافعی، معروف به ابن‌حجر، در شعبان سال ۷۷۳ق در مصر به دنیا آمد و خیلی زود اقدام به حفظ قرآن و یادگیری علوم اسلامی کرد و پس از مدتی از اساتید خود اجازه افتا و تدریس گرفت.[۲۸]

درباره شخصیت علمی و کتب او در مقدمه محقق کتاب تهذیب الکمال آمده است: «حافظ عصر خود و دارای تألیفات بسیاری چون تهذیب التهذیب و تقریب التهذیب است».[۲۹]

وی دارای بیش از ۱۵۰ تألیف است که بسیاری از آنها مشهور و مورد استفاده فراوان اهل علم است.

کتبی چون تلخیص الحبیر، الإصابه، لسان المیزان، تقریب التهذیب، تهذیب التهذیب، طبقات المدلّسین و فتح الباری فی شرح صحیح البخاری از مشهورترین آثار اوست.

کتاب فتح الباری فی شرح صحیح البخاری معروف‌ترین و مهم‌ترین شرح کتاب صحیح بخاری می‌باشد.

چنان‌که در تألیفات وی نیز مشهود است، او دارای گرایش‌ها شدید به اهل‌حدیث بود و خود یکی از ارکان علمی حدیث نزد اهل‌سنّت است.

وی درباره ابن تیمیه و برخورد علما با وی می‌نویسد:

بزرگان اهل‌سنّت درباره ابن‌تیمیه دیدگاه‌های مختلفى دارند؛ بعضى معتقدند که وى قائل به تجسیم است؛ زیرا او در کتاب العقیده الحمویّه براى خداوند متعال دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر کرده است؛

و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اکرم، که این نیز تنقیص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب  می‌آید، وى را زندیق و بى‌دین دانسته‌اند.

و بعضى به جهت سخنان زشتى که درباره امیرمؤمنان بیان داشته، وى را منافق دانسته‌اند ؛ چون وى گفته است: جنگ‌هاى علی بن ابی طالب براى دیانت خواهى نبود، بلکه براى ریاست طلبى بود،…

تمامى این سخنان نشانه نفاق اوست؛ چون پیامبر گرامى به على۷ فرموده است: جز منافق کسى تو را دشمن ن می‌دارد.[۳۰]

وی همچنین درباره فتوای ابن‌تیمیه به حرمت زیارت قبور  می‌نویسد:

علما به ابن تیمیه نسبت داده‌اند  که او بار سفر بستن برای زیارت مرقد آقایمان رسول خدا(ص)را حرام شمرده است و ما نیز این کار ابن‌تیمیه را قبول نداریم. البته شرح دادن دلایل ابن‌تیمیه و مخالفین او، بسی طولانی است. این مسئله از زشتترین مسائلی است که از ابن‌تیمیه نقل شده است. از جمله دلیل‌های ی که ابن تیمیه در ردّ مخالفین خود ـ که به اجماع علما در مورد جایز بودن زیارت آن حضرت استدلال کرده‌اند  ـ ذکر  می‌کند، عبارتی است که از مالک بن‌انس نقل شده است که او کراهت داشت بگوید: «قبر پیامبر را زیارت کرده‌ام »، اما محقّقینی که تابع مذهب مالک بوده‌اند، در جواب ابن تیمیه گفته‌اند : مالک برای اظهار ادب و احترامِ به پیامبر،کراهت داشت که این عبارت را بگوید، نه اینکه از زیارت کردن رسول خدا(ص)کراهت داشت؛ زیرا که زیارت پیامبر۹از برترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک  می‌کند و جایز بودن آن مورد اجماع تمام علمای امت اسلامی است و هیچ اختلافی در این زمینه وجود ندارد و خداوند هدایت کننده به راه درست است».[۳۱]

وی همچنین  می‌نویسد:

وقتی خبر به قاضی رسید که برخی از افراد نزد ابن‌تیمیه رفت و آمد می‌کنند گفت: اگر برای کفری که از وی ثابت شده، کشته نشود، باید در برابر وی سختگیری شود. آن‌گاه دستور داد وی را به زندان انفرادی منتقل کنند.

پس از آن قاضى شافعى دمشق دستور داد که در دمشق اعلان کنند که: «من اعتقد عقیده ابن تیمیه حلّ دمه و ماله؛ هر کس معتقد به عقاید ابن‌تیمیه باشد، خون و مالش حلال است».

و این اعلامیّه را یکی از علمای بزرگ اهل‌سنّت به نام شهاب الدین محمود در مسجد جامع دمشق قرائت کرد که به دنبال آن حنبلیها و افراد دیگری که در معرض اتّهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده امام شافعی هستیم.[۳۲]

از مجموع کلمات ابن‌حجر عسقلانی درباره ابن‌تیمیه روشن  می‌گردد که مقابله با ابن‌تیمیه و منحرف دانستن وی در اعتقادات، مختص شیعه نیست، بلکه کسانی چون ابن‌حجر عسقلانی که از متعصّبین اهل‌سنّت است نیز با وی مقابله کرده و عقاید وی را انحرافی دانسته‌اند.

۱۰ – صالحی شامی(م۹۴۲ق)

وی که از علمای شافعی و صاحب کتاب معروف سبل الهدی و الرّشاد در سیره و احوال و آثار نبّوت رسول گرامی اسلام۹ است، درباره فتوای ابن تیمیه در منع زیارت قبور  می‌نویسد:

و مشروعیت سفر برای زیارت قبر پیامبر که درباره آن شیخ تقی الدین سُبکی و شیخ جمال الدین زملکانی و شیخ داوود ابو سلیمان مالکی و دیگران از علما، کتاب نوشته و در آن نظر ابن تیمیه را که معاصر آنها بوده، رد کرده‌اند ؛ زیرا او در این مورد نظر زشتی داده است که آب دریاها آن را پاک نمی‌کند… .[۳۳]

این نشان‌دهنده قبح فتاوای ابن تیمیه در میان علمای مذهب شافعی است که فتوایی چون ممنوعیت سفر برای زیارت قبر پیامبر، این‌گونه موجب موضعگیری ایشان حتی قرن‌ها پس از وی  می‌شود.

۱۱ – ابن‌حجر هیتمی مکّی شافعی(م۹۷۴ق)

ابن‌حجر مکی، از علمای بزرگ مذهب شافعی، درباره ابن تیمیه  می‌نویسد:

ابن‌تیمیه بندهای است که خداوند او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و این مطلبی است که امامانی که فساد احوال و دروغ اقوالش را بیان کرده‌اند ، به آن تصریح کرده‌اند… و کسی‌که  می‌خواهد از آن اطلاع پیدا کند، بر اوست که به کلام امام مجتهد که بر امامت و جلالتش و رسیدن به مرتبه اجتهادش اتفاق افتاده، یعنی کسانی چون ابوالحسن سبکی، فرزندش تاج الدین، شیخ امام عزّ بن‌عبدالسلام و جماعتی از علمای هم‌عصر او و غیرآنان از علمای شافعی و مالکی و حنفی مراجعه و نوشته‌های  آنها را مطالعه کند. او کسی بود که اعتراضش را بر متأخرین صوفیه محصور نکرد،  بلکه بر امثال عمر بن‌خطاب و علی بن‌ابی‌طالب  نیز همان‌گونه که به آن اشاره خواهیم کرد، اعتراض کرد.

حاصل اینکه کلام او هیچ ارزشی ندارد، بلکه با کمال تأسف به دور انداخته  می‌شود و اعتقاد ما درباره او این است که او بدعت‌گذار و گمراه و گمراه‌کننده و جاهل و اهل غلوّ است. خداوند با او به عدالتش رفتار کند و ما را از مثل روش و عقیده و کردارش پناه دهد. از برخی سلف خبر داده شده که نزد او یادی از علی بن‌ابی‌طالب۲ شد. او گفت: سیصد مورد اشتباه کرده است. ای کاش  می‌دانستم اگر به گمان تو علی اشتباه کرده است، از کجا صواب به دست تو رسیده است؟![۳۴]

وی در جای دیگری می‌گو ید: «من خرافات ابن تیمیه التی لم یقلها عالم قبله و صار بها بین أهل الإسلام مثله، أنّه أنکر الإستغاثه و التوسّل به».[۳۵]

این عبارات به‌طور روشن، نظر علمای مذاهب مختلف اسلامی را درباره ابن تیمیه و انحرافات وی روشن  می‌سازد.

۱۲ – یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی(م۱۳۵۰ق)

وی درباره ابن‌تیمیه می‌گو ید:

بدان‌که من در مورد ابن‌تیمیه و شاگردش ابن‌قیم و ابن‌عبدالهادی معتقدم که از امامان دین و بزرگان علمای مسلمانان بوده‌اند  که امت محمدی را با علم خود نفع عظیمی دادند؛ گرچه در بدعت منع زیارت و استغاثه، نهایت اسائه ادب را کردند و به اسلام و مسلمانان ضررهای بزرگی وارد ساختند. به خدای بزرگ قسم یاد  می‌کنم که قبل از اطلاع یافتن از کلام آنان در این باب در شئون رسول خدا، گمان ن می‌کردم که مسلمانی چنین جرئتی داشته باشد و در مدت چند ماه در ذکر عبارات آنها تفکر می‌کردم و جرئت بر نقل آنها نداشتم؛ گرچه برای رد کردن آنها نیز  می‌ترسیدم سبب نشر آنها به جهت شدت افتضاح آنها شوم.[۳۶]

۱۳ – نجم الدین محمد امین کردی شافعی(م۱۴۰۰ق)

وی نظر ابن تیمیه را صورت دیگری از بدعت‌های  یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهلسنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل سنّت و جماعت یاد کرده و نوشته:

در قرن‌های  پیشین بین اهل اسلام بدعت‌های ی یهودی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشت که از ساخته‌ها و پرداخته‌های  دشمنان اسلام بود، تا کینه خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند؛ در حالی‌که برخی از اهل اسلام از آنان غافل بوده‌اند … تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعتها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود به‌خودگرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبود. این کارها به دست فردی به نام ابن تیمیه حرّانی انجام گرفت که علمای اهلسنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری کند، مگر کسی که دارای غرض یا در قلبش مرض بود….[۳۷]

چنان‌که روشن است، در طول قرون متمادی پس از ظهور ابن‌تیمیه و آشکار شدن افکار انحرافیاش، بسیاری از علمای اسلامی از مذاهب مختلف وظیفه خود دانستند که به مقابله با این انحراف بزرگ بپردازند و کسانی که ذکر شدند، تنها برخی از این افراد بودند. همه این علما و بسیاری دیگر از علمای مذاهب مختلف اسلامی که به نقد وی پرداختند و در مقابل انحرافات وی ایستادند، آرای وی را در تقابل با میسر صحیح اسلامی  می‌دانستند و همواره بر ضالّ و مضلّ بودن وی تأکید داشتند.

۱۴ – جباوی سعدی شافعی(معاصر)

وی از علمای شهر صیدا در لبنان و صاحب چهار کتاب در رد ابن‌تیمیه است. وی در مقدمه یکی از این کتاب‌ها با نام کشف المین فی شرح الحرانی لحدیث ابن حصین  می‌نویسد:

این کتاب را کشف المین(یعنی کذب)  نامیدم و در آن تهمت ابن تیمیه حرّانی و نسبت‌های  ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم… و این بعد از اطلاع کامل من از کتاب‌های  او همچون مجموع الفتاوی و درء التّعارض و منهاج السنّه و الصفدیه و دیگر کتاب‌های  اوست که برخی از نصوص آن را نقل کردیم و از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب کشف الزَّلَل است که به‌طور مفصّل مذهبش را بیان و آن را ردّ کردیم… .[۳۸]

وی همچنین  می‌نویسد:

از خداوند متعال  می‌خواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شدند و فریب حرف‌های او را خوردند، تا جایگاه این بدعت‌گذار را به‌خوبی بدانند و آگاه کردند که او جز فردی خارج شده از دین و کافر نیست و در اعتقادات منفرد بدعت‌گذار و گمراه بود و از جماعت مفارقت کرد.[۳۹]

۱۵ – حسن بن علی السقاف شافعی(معاصر)

وی نویسنده توانمند شافعی مذهب عصر حاضر است[۴۰] و از وی شش کتاب در مقابله با اندیشه‌های  ابن‌تیمیه و وهابیّت به چاپ رسیده است:

۱ – الإغاثه بأدله الإستغاثه: در بیان حیات انبیا بعد از مرگ و ادلّه جواز توسّل به پیامبر بعد از وفات ایشان است که انتشارات الامام نوویِ عمان (اردن) در سال ۱۹۹۰م چاپ کرده است.

۲ – البشاره و الإتحاف بما بین ابن تیمیه و الألبانی فی العقیده من الإختلاف: این کتاب در باب اختلاف‌های  عقیدتی بین علمای سلفی چون اَلبانی و ابن تیمیه تألیف شده است و در سال ۱۴۱۳ق انتشارات دارالإمام النووی در اردن چاپ کرده است.

۳ – قاموس شتائم: یکی دیگر از کتب وی در رد وهابیّت است که در آن اهانت‌های  اَلبانی، از سلفی‌های معاصر، به علمای اهلسنّت را در آن جمع آوری کرده و به آن پاسخ داده است.[۴۱]

۴ – التندید بمن عدّد التوحید: یکی دیگر از کتب وی در رد تفکرّات ابن‌تیمیه است. وی در این کتاب اقدام ابن‌تیمیه به تقسیم توحید به توحید ربوبیّت و توحید الوهیّت و تکفیر مسلمانان به گمان عدم اعتقادشان به توحید الوهیت را نقد کرده است.

وی در مقدمه این کتاب درباره این تقسیم‌بندی ابن‌تیمیه  می‌نویسد:

این تقسیم بدعت زشتی است که در قرن هشتم و پس از گذشت بیش از هشتصد سال از دوران پیامبر واقع شده است و کسی قبل از او (ابن‌تیمیه) این مطلب را نگفته است و هدف قائلین این دیدگاه تشبیه مؤمنین مخالف با به ظاهر سلفیها به کفار و بلکه تکفیر آنها با این ادعا که آنها مثل سایر کفار توحید ربوبیّت دارند، اما توحید الوهیت ندارند و به همین جهت، متوسلین به انبیا و اولیا کافر هستند و همین‌طور بسیاری از کسانی که در بسیاری از اموری که فکر  می‌کنند حق است با آنها مخالف‌اند، کافرند و باعث همه اینها این حرّانی(ابن‌تیمیه) است.[۴۲]

۵ – تنقیح المفهوم العالیه بما ثبت و ما لم یثبت فی حدیث الجاریه: این کتاب در ردّ کتاب مختصر العلو نوشته ناصر الدین البانی، از علمای سلفی مذهب، درباره تجسیم و تشبیه خدا و اثبات مکان برای باری تعالی است.

این کتاب در سال ۱۴۱۴ق در اردن به همت انتشارات دارالامام النووی به چاپ رسیده است.[۴۳]

۶ – فتح المعین: این کتاب نقد کتاب اربعین(چهل حدیث) ابواسماعیل هروی در موضوع صفات باری تعالی است. وی در این کتاب به این روایات که اثبات صفات جسمانی برای خداوند متعال است، اشکالات اساسی وارد کرده است و در ضمن آن عقاید تجسیمی و تشبیهی ابن‌تیمیه را نیز نقد کرده است.[۴۴]

۱۶ – محمود سعید ممدوح (معاصر)

وی یکی از علمای معاصر مذهب شافعی و از نویسندگان مشهور اهل‌سنّت در دوران حاضر است. از وی کتابی به نام رفع المناره فی تخریج أحادیثِ التوسّل و الزّیاره در سال ۱۴۱۶ق به همت دارالإمام نووی اردن به چاپ رسیده است. وی در این کتاب به طور مبسوط و مستدلّ به بررسی احادیث توسّل و زیارت پرداخته و به اشکالات ابن‌تیمیه و دیگر حنبلیها به احادیث زیارت و توسل پاسخ داده است.[۴۵]

همچنین از وی کتابی به نام وصول التهانی بإثبات سنیّه السبحه و الرّد علی الألبانی در ردِّ یکی از دیدگاه‌های البانی از علمای وهابیّت، به چاپ رسیده است.[۴۶]

۱۷ – بغدادی نقشبندی خالدی معروف به طحطاوی(معاصر)

از وی کتابی با نام المنحه الوهبیّه فی ردِّ الوهابیّه در سال ۱۹۸۶م به همت انتشارات الحقیقه استانبول ترکیه به چاپ رسیده است.[۴۷]

نتیجه‌

از مجموع مطالبی که از تعدادی از علمای مذهب شافعی نقل شد، این‌گونه استفاده  می‌شود که از آغاز پیدایش تفکرات ابن‌تیمیه، با این تفکرات به عنوان یک انحراف در جامعه اسلامی علمای مذاهب مختلف اسلامی مقابله کردند؛ به‌طوری‌که تنها علمای یکی از مذاهب فقهی اهل‌سنّت این چنین اهتمام به نقد و مقابله با وی پرداختند و این مقابله و برخورد جدی، زمینه‌ساز طرد افکار وی از جامعه اسلامی و نابودی مروّجان این تفکر یعنی وهابیت است. به امید آنکه علمای معاصر نیز به این وظیفه خود عمل کنند و با انحرافات اعتقادی اسلامی به مقابله برخیزند.

 

منابع:

* قرآن کریم. ۱ – الأعلام: خیرالدین زرکلی، بیروت ـ لبنان: دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، ۱۹۸۰م.۲ – البدایه و النهایه: ابن‌کثیر، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ اول ، ۱۴۰۸ق.۳ – البدایه و النهایه: اسماعیل ابن کثیر، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.۴ – بیان زغل العلم و الطلب:شمس الدین ذهبی، منبع الکترونیکی الشامله. ۵ – تذکره الحفاظ: شمس الدین ذهبی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بی‌تا.۶ – التندید بمن عدّد التوحید: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: دارالإمام النووی، چاپ دوّم، ۱۴۱۳ق.۷ – تنفیح المفهوم العالیه: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: دارالإمام النووی، چاپ اوّل، ۱۴۱۴ق.۸ – تهذیب الکمال: المزی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت ـ لبنان: موسسه الرساله، چاپ چهارم، ۱۴۰۶ق. ۹ –  التوسل بالنبی جهله الوهابیین: ابی حامد ابن‌مرزوق، استانبول: مکتبه ایشیق، ۱۸۷۶م.۱۰ – التوفیق الربانی فی الرد علی ابن تیمیه الحرانی: جماعه من العلماء، افست، بی‌جا، بی‌تا.۱۱ – الجوهر المنظم: ابن حجر هیتمی مکیّ، بی‌جا، بی‌تا.۱۲ – الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ابن‌حجر عسقلانی، بی‌جا،  بی‌تا.۱۳ – دفع الشبه عن الرسول: تقی الدّین حصنی دمشقی، قاهره: انتشارات دارإحیاء الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.۱۴ – ذیل طبقات الحفاظ: جلال الدین سیوطی، بی‌جا، بی‌تا. ۱۵ – سبل الهدى والرشاد: صالحی شامی، تحقیق و تعلیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول،۱۴۱۴ق.۱۶ –  سیرأعلام النبلاء: شمس الدین ذهبی، تحقیق: حسین اسد، بیروت: موسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق.۱۷ – السیف الصّیقل فی رد علی ابن زفیل: تقی‌الدّین سبکی شافعی، مصر:مکتبه زهران با مقدمه گروهی از علمای دانشگاه الازهر، بی‌تا. ۱۸ – شفاء السقام: تقی الدین سبکی، تحقیق: سید محمد رضا حسینی جلالی، بی‌جا، چاپ چهارم، ۱۴۱۹ق.۱۹ –  شواهد الحق فی الإستغاثه بسید الخلق: شیخ یوسف بن اسماعیل نبهانی، استانبول: مکتبه حقیقه، ۱۹۸۴م.۲۰ – طبقات الشافعیه:تاج الدین، بیروت : عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.۲۱ – فتح الباری فی شرح صحیح البخاری: احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، بیروت ـ لبنان: دارالمعرفه للطباعه و النشر، چاپ دوم، بی‌تا.۲۲ – فتح المعین: حسن بن علی سقّاف، عمان ـ اردن: داراللإمام النووی، چاپ اول،۱۴۱۰ق.۲۳ – قاموس شتائم:حسن بن‌علی السقاف، عمان: دارالامام النووی، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.۲۴ – کتاب الدعاء: برانی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول ،۱۴۱۳ق.۲۵ – کشف المین لحدیث الحرانی لحدیث ابن حصین: طارق بن محمد سعدی شافعی، بیروت: مکتبه دار الجنید، چاپ اول، بی‌تا.۲۶ – المصنف: ابن ابی شیبه کوفی، تعلیق و تحقیق:سعید اللحام، بیروت ـ لبنان: دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.۲۷ – معجم المؤلفین: عمر کحاله ،  بیروت ـ لبنان: مکتبه المثنی، بی‌تا.۲۸ – هدیه العارفین: اسماعیل باشا البغدادی، بیروت ـ لبنان: داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.

منبع: نشریه سراج منیر


 

پی نوشت ها

[۱]. سوره طه، آیه ۵٫

[۲]. البدایه و النهایه، ج۱۴، ص۵۱٫

[۳]. معجم المؤلّفین، ج۱۰، ص۱۶۱٫

[۴]. الأعلام، ج۶، ص۳۱۴٫

[۵]. همان، ج۵، ص۳۳٫

[۶]. همان، ج۶، ص۲۸۴٫

[۷]. البدایه و النهایه، ج۱۴، ص۱۵۳٫

[۸]. طبقات الشافعیّه، ج۵، ص۱۰۶٫

[۹]. هدیه العارفین، ج۲، ص۱۴۶٫

[۱۰]. الأعلام، ج۶، ص۲۸۴٫

[۱۱]. معجم المؤلفین، ج۲، ص۲۰۱، هدیه العارفین، ج۱، ص۱۰۸٫

[۱۲]. ر.ک: سیر أعلام النبلاء، ج۹، ص۷-۱۱٫

[۱۳]. «لا تذّکروا موتاکم إلّا بخیر ، فإنّهم قد أفضوا إلى ما قدموا» ( المصنف، ج۳، ص۲۴۵؛  کتاب الدعاء، ص۵۷۲).

[۱۴]. السیف الصقیل ، ص۲۱۷ـ ۲۱۸؛ التوفیق الربانی فی الرد على ابن تیمیه الحرانی، ص۲۰۶٫

[۱۵]. سیرأعلام النبلاء، ج۱، ص۶۶ ؛ ج۴، ص۴۸۴ .

[۱۶]. بیان زغل العلم و الطلب، ص۱۷ـ ۱۸٫

[۱۷]. حافظ یکی از بالاترین درجات محدثین در بین علمای اهل‌سنّت است.

[۱۸]. تذکره الحفاظ، ج۴، ص۱۵۰۷٫

[۱۹]. ذیل طبقات الحفّاظ، ص۳۵۲٫

[۲۰]. ابن زفیل همان ابن قیّم جوزی شاگرد ابن‌تیمیه است و این کتاب در نقد قصیده نونیّه ابن قیّم است.

[۲۱]. السیف الصقیل، ص۱۹۰؛ التوفیق الربانی فی الرد على ابن تیمیه الحرانی، ص۳۰؛ التوسل بالنبی ۹وجهله الوهابیون، ص۲۱۸٫

[۲۲]. شفاء السّقام، ص۲۹۳٫

[۲۳]. دفع الشبه عن الرسول، مقدمه کتاب.

[۲۴]. همان.

[۲۵]. همان، ص۱۳۱٫

[۲۶]. اشاره به آیه کریمه:  (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آَیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ …)(سوره آل عمران، آیه ۷).

[۲۷]. دفع الشبهه عن الرسول، ص۸۲٫

[۲۸]. فتح الباری، ج۱، ص۲٫

[۲۹]. تهذیب الکمال، ج۱، ص۶۶٫

[۳۰]. الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۵۵٫

[۳۱]. فتح الباری، ج۳، ص۵۳٫

[۳۲]. الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۴۷٫

[۳۳]. سبل الهدى والرشاد، ج۱۲، ص۳۸۴٫

[۳۴]. التوسل بالنبی ۹ وجهله الوهابیون، ص۲۳۴؛ الفتاوی الحدیثیه،ص۱۴۴٫

[۳۵]. الجوهر المنظم، ص۱۴۸٫

[۳۶]. شواهد الحق فی الإستغاثه بسید الخلق، ص ۶۲٫

[۳۷]. فرقان القرآن، ص۲٫

[۳۸]. کشف المین فی شرح الحرانی لحدیث ابن حصین، مقدمه.

[۳۹]. کشف المین فی شرح الحرانی لحدیث ابن حصین ، خاتمه کتاب.

[۴۰]. از وی کتبی چون  إلقام الحجر للمتطاول على الأشاعره من البشر، إعلام الخائض بتحریم القرآن على الجنب والحائض، احتجاج الخائب بعباره من ادعى الإجماع فهو کاذب،  القول المبتوت فی صحه حدیث صلاه الصبح بالقنوت، به چاپ رسیده است.

[۴۱]. قاموس شتائم، ص۶٫

[۴۲]. التندید بمن عدّد التوحید، ص۸٫

[۴۳]. تنفیح المفهوم العالیه، مقدمه کتاب.

[۴۴]. ر.ک: فتح المعین، ص۳٫

[۴۵]. رفع المناره، ص۲۸۸٫

[۴۶]. وصول التهانی، ص۳٫

[۴۷] . المنحه الوهبیه فی رد الوهابیه، مقدمه ، ص۲٫