مرحوم شیخ مفید گفته است:

سپس پیامبر اکرم (ص)، اسامه بن زید را به فرماندهی سپاه منصوب و به او تأکید فرمود که تمام سپاه به جانب موضعی از بلاد روم ـ که پدرش در آن‌جا درگیر یا کشته شده بود ـ حرکت دهد.

و تصمیم آن حضرت در تجهیز سپاه اسامه، بیشتر بدین جهت بود که عدّه‌ای از مهاجران و انصار با لشگر اسامه از مدینه بیرون روند و در هنگام رحلت آن حضرت حضور نداشته باشند، مبادا در مورد ریاست، اختلاف کنند و در پیشی گرفتن بر سر امارت بر مردم، طمع ورزند و برای کسی که خود، خلیفه خود قرار داده است کار هموار گردد. و کسی در حقّ او با وی، منازعه ننماید.

و به ترتیبی که گفته شد، اسامه را به فرماندهی سپاه منصوب و در اخراج آنان کوشش به عمل آورد و به اسامه دستور داد هر چه سریع‌تر به سوی لشگرگاه خود در جرف (بیرون از مدینه)، خارج شود. و مردم را نیز به خروج از مدینه و الحاق به اسامه و حرکت با او، ترغیب فرمود و آنان را از ناسازگاری و کندی و کوتاهی، بازداشت. در همین حال بود که بیماری حضرت ـ که به آن بیماری از دنیا رفت بر ایشان عارض گردید، وقتی درد به حضرت روی آورد، دست علی (ع) را گرفت و همراه گروهی از مردم مشتاق، همراه او به سوی بقیع رفت و به همراهان فرمود: من، مأمور شده‌ام برای اهل بقیع، طلب آمرزش نمایم. پس مردم، و را همراهی کردند. تا این که حضرت در برابر اهل قبور ایستاد و فرمود: سلام بر شما ای اهل قبور! خوشا به حال شما آرمیدگان در گورستان که از حال زندگان بهتر است. بدانید که فتنه‌ها و بلاها، مانند پاره‌های شب تاریک، به مردم روی آورده است و یکی پس از دیگری می‌آید. سپس برای اهل قبول آمرزش بسیاری طلب کرد و خطاب به علی (ع) فرمود: جبرئیل امین هر سال، قرآن کریم را یک بار، من عرضه می‌کرد و امسال، دوباره عرضه نمود و این، جز به خاطر نزدیک شدن اجلم نیست.

شیخ مفید اضافه کرده است:

پیامبر اکرم (ص) فرمود: ای علی! همانا من میان انتخاب جاودانگی دنیا و در اختیار داشتن گنج‌های آن، یا انتخاب بهشت، مخیّر شدم و من، بهشت و لقای پروردگارم را برگزیدم. بنابر این، وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل بده و عورتم را بپوشان، هر کس آن را ببیند، نابینا خواهد شد. سپس به منزل خود مراجعت کرد و سه روز به حال تب در بستر آرمیده بود. سپس از خانه به سوی مسجد خارج شد در حالی که دستاری بر سر مبارک، بسته بود و با یک دست به امیرالمؤمنان (ع) و با دست دیگر به فضل بن عبّاس، تکیه کرده بود تا بالای منبر رفت و نشست، آنگاه فرمود:

ای مردم! رفتن من از میان شما، نزدیک شده است؛ پس هر کس را نزد من، و عدّه‌ای است، بیاید تا به او بدهم و هر کس را بر من دَیْنی است، آگاهم کند.

ای مردم! بین خداوند و هیچ کس، چیزی نیست که به سبب آن، خیری به او عطا فرماید یا شرّی را از او دور نماید، به جز عمل.

ای مردم! هیچ خواستاری، نخواهد و هیچ آرزومندی، آرزو نکند! قسم به کسی که مرا بحقّ به پیامبری برگزید، هیچ چیز مرا نجات نخواهد داد جز عمل خودم و رحمتِ پروردگارم و اگر من هم گناه کنم، سقوط خواهم کرد.

و در آخر فرمود: ای خدای من! آیا ابلاغ رسالت نمودم؟ سپس از منبر پایین آمد و همراه مردم، نماز سبکی گزارد و داخل منزل خود شد و آن هنگام، در خانه‌‌ی امّ سلمه (رضی الله عنها) بود و یک یا دو روز در آن‌جا اقامت داشت تا این که عایشه، نزد امّ سلمه آمد و از او خواست تا رسول خدا (ص) را به منزل خود، انتقال دهد و پرستاری ایشان را به عهده گیرد و سایر زوجات پیامبر خدا (ص) نیز این تقاضا را داشتند ولی رسول خدا (ص) به عایشه، اذن فرمود و به خانه‌ای که عایشه در آن ساکن بود، منتقل گردید و بیماری حضرت در آن خانه، ادامه یافت و سنگین شد.

 

 

قال المفید:

ثُمَّ إِنَّهُ (ص) عَقَدَ لِأُسَامَهَ بْنِ زَیْدِ بْنِ حَارِثَهَ الْإِمْرَهَ وَ نَدَبَهُ أَنْ یَخْرُجَ بِجُمْهُورِ الْأُمَّهِ إِلَى حَیْثُ أُصِیبَ أَبُوهُ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ وَ اجْتَمَعَ رَأْیُهُ (ص) عَلَى إِخْرَاجِ جَمَاعَهٍ مِنْ مُقَدِّمِی الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فِی‏ مُعَسْکَرِهِ حَتَّى لَا یَبْقَى فِی الْمَدِینَهِ عِنْدَ وَفَاتِهِ ص مَنْ یَخْتَلِفُ فِی الرِّئَاسَهِ وَ یَطْمَعُ فِی التَّقَدُّمِ عَلَى النَّاسِ بِالْإِمَارَهِ وَ یَسْتَتِبُّ الْأَمْرُ لِمَنِ اسْتَخْلَفَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا یُنَازِعُهُ فِی حَقِّهِ مُنَازِعٌ فَعَقَدَ لَهُ الْإِمْرَهَ عَلَى مَا ذَکَرْنَاهُ وَ جَدَّ (ص)  فِی إِخْرَاجِهِمْ فَأَمَرَ أُسَامَهَ بِالْبُرُوزِ عَنِ الْمَدِینَهِ بِمُعَسْکَرِهِ إِلَى الْجُرْفِ وَ حَثَّ النَّاسَ عَلَى الْخُرُوجِ إِلَیْهِ وَ الْمَسِیرِ مَعَهُ وَ حَذَّرَهُمْ مِنَ التَّلَوُّمِ وَ الْإِبْطَاءِ عَنْهُ

فَبَیْنَا هُوَ فِی ذَلِکَ إِذْ عَرَضَتْ لَهُ الشَّکَاهُ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا، فَلَمَّا أَحَسَّ بِالْمَرَضِ الَّذِی عَرَاهُ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ (ع) وَ اتَّبَعَهُ جَمَاعَهٌ مِنَ النَّاسِ وَ تَوَجَّهَ إِلَى الْبَقِیعِ فَقَالَ لِمَنْ تَبِعَهُ: إِنَّی قَدْ أُمِرْتُ بِالاسْتِغْفَارِ لِأَهْلِ الْبَقِیعِ، فَانْطَلَقُوا مَعَهُ حَتَّى وَقَفَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْقُبُورِ لِیَهْنِئْکُمْ مَا أَصْبَحْتُمْ فِیهِ، مِمَّا فِیهِ النَّاسُ، أَقْبَلَتِ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ یَتْبَعُ أَوَّلَهَا آخِرُهَا، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ لِأَهْلِ الْبَقِیعِ طَوِیلًا وَ أَقْبَلَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ لَهُ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ (ع) کَانَ یَعْرِضُ عَلَیَّ الْقُرْآنَ کُلَّ سَنَهٍ مَرَّهً وَ قَدْ عَرَضَهُ عَلَیَّ الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَ لَا أَرَاهُ إِلَّا لِحُضُورِ أَجَلِی.[۱]

و اضاف المفید

ثُمَّ قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنِّی خُیِّرْتُ بَیْنَ خَزَائِنِ الدُّنْیَا وَ الْخُلُودِ فِیهَا أَوِ الْجَنَّهِ؛ فَاخْتَرْتُ لِقَاءَ رَبِّی وَ الْجَنَّهَ، فَإِذَا أَنَا مِتُّ فَاغْسِلْنِی وَ اسْتُرْ عَوْرَتِی؛‏ فَإِنَّهُ لَا یَرَاهَا أَحَدٌ إِلَّا أُکْمِهَ، ثُمَّ عَادَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَمَکَثَ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ مَوْعُوکاً؛ ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مَعْصُوبَ الرَّأْسِ مُعْتَمِداً عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِیُمْنَى یَدَیْهِ وَ عَلَى الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ بِالْیَدِ الْأُخْرَى حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَیْهِ؛ ثُمَّ قَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ حَانَ مِنِّی خُفُوفٌ مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِکُمْ؛ فَمَنْ کَانَ لَهُ عِنْدِی عِدَهٌ فَلْیَأْتِنِی أُعْطِهِ إِیَّاهَا، وَ مَنْ کَانَ لَهُ عَلَیَّ دَیْنٌ فَلْیُخْبِرْنِی بِهِ. مَعَاشِرَ النَّاسِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ شَیْ‏ءٌ یُعْطِیهِ بِهِ خَیْراً أَوْ یَصْرِفُ بِهِ عَنْهُ شَرّاً إِلَّا الْعَمَلُ.

 أَیُّهَا النَّاسُ لَا یَدَّعِی مُدَّعٍ، وَ لَا یَتَمَنَّى مُتَمَنٍّ؛ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَا یُنْجِی إِلَّا عَمَلٌ مَعَ رَحْمَهٍ وَ لَوْ عَصَیْتُ لَهَوَیْتُ، اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ؟ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى بِالنَّاسِ صَلَاهً خَفِیفَهً وَ دَخَلَ بَیْتَهُ، وَ کَانَ إِذْ ذَاکَ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا فَأَقَامَ بِهِ یَوْماً أَوْ یَوْمَیْنِ.

فَجَاءَتْ عَائِشَهُ إِلَیْهَا تَسْأَلُهَا أَنْ تَنْقُلَهُ إِلَى بَیْتِهَا لِتَتَوَلَّى تَعْلِیلَهُ! وَ سَأَلَتْ أَزْوَاجَ النَّبِیِّ (ص) فِی ذَلِکَ فَأَذِنَّ لَهَا فَانْتَقَلَ (ص) إِلَى الْبَیْتِ الَّذِی أَسْکَنَهُ عَائِشَهُ، وَ اسْتَمَرَّ بِهِ الْمَرَضُ أَیَّاماً وَ ثَقُلَ.[۲]

 

 


[۱] . الارشاد: ۹۶، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید ۱۰: ۱۸۳مع اختلاف فی الالفاظ و اختصار.

[۲] . الارشاد ۹۷، اعلام الوری: ۸۲ مع اختلاف فی الالفاظ، البحار ۲۲: ۴۶۵ ح ۱۹ نقلاً عنهما.