اینکه بیشتر سادات با ایمان از دنیا مىروند ـ به فرض صحت ـ منافاتى با عدالت خداوند ندارد؛ زیرا مقتضاى عدالت خداوند، آن است که حق هر کس را با توجّه به قابلیتها، اعمال، نیات و گفتار او، به وى عنایت فرماید. سادات نیز همچون انسانهاى دیگر، در عین مختار بودن و قرار داشتن در معرض انواع آلودگىها، لغزشها و ضلالتها؛ اگر به راه حق رفته، خود را از گمراهى و انحراف محافظت کنند، به دلیل نظام حاکم بر جهان هستى ـ که در پرتو عدالت خداوند سامان یافته است ـ با ایمان از دنیا مىروند.

 از سوى دیگر، از حیث ژنتیکى و عامل وراثتى، سادات به ائمه (علیهمالسلام) مىرسند. این زمینه، حداکثر ممکن است بستر مناسبترى را براى هدایت و مؤمن شدن فراهم سازد؛ ولى این تنها یک عامل از عوامل گوناگونى است که براى بار یافتن به «ایمان»، لازم و ضرورى است و عامل تامه و تنها علت نیست. به همین جهت مىبینیم برخى از سادات ـ به رغم چنین ویژگى ـ از راه هدایت و صراط مستقیم بازماندهاند؛ چرا که آنان راه باطل را برگزیده و با اعمال زشت و قبیح خود، مسیر ضلالت را پیمودهاند. مقتضاى عدالت خداوند، آن است که اگر انسانى با اختیار، انتخاب و گزینش خود، راه حق را برگزید و در آن قدم نهاد و براى تکامل خود تلاش کرد؛ این نتیجه را مترتب ساخته و توفیق با ایمان از دنیا رفتن را به او عنایت فرماید. بیشتر سادات نیز، به رغم عامل ژنتیکى، با اراده واختیار و آگاهى، راه مستقیم را برگزیدهاند و خداوند به اقتضاى عدالت خود، این نتیجه مبارک را به آنان عنایت فرموده است.

از طرف دیگر، مقتضاى عدالت خداوند آن است که اگر بشرى، با اختیار و اراده خود راه ضلالت را برگزید و در آن قدم نهاد و براى آن تلاش کرد؛ این نتیجه را مترتب ساخته که آن شخص بدون ایمان از دنیا برود. از این رو برخى از سادات، با علم و گزینش خود، راه باطل را برگزیدند و خداوند به اقتضاى عدالت خود، این نتیجه نامیمون و نامبارک را بر انتخاب و حرکتشان مترتب ساخته است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون خداشناسی/ مؤلف:محمدرضا کاشفی

دفتر نشر معارف