این ستارگان کوچک که در شب تار، چراغ‌های کم‌نور آسمانی به نظر می‌آیند یا کهکشان و ستارگان سحابی -که مانند ابری به چشم دیده می‌شوند- هوشمندان بشر پس از قرن‌ها تکامل علم تا امروز با نیروی دانش خدادداد… توانسته است بفهمد که:

این چراغ‌های حسّی به حقیقت خورشیدهای رخشان بلکه هزاران هزار بار از خورشید عالم ما فروزان‌ترند و خورشید ما در آسمان، به جاذبه‌ی یکی از آن‌ها گرد او می‌گردد! و حدس و هوش و محیط فکرت بشر تا حدّی می‌رسد که خورشید ما را به این بزرگی، ذرّه‌ای پیش خورشیدهای دیگر عالم بشناسد و عالم‌های بی‌نهایت و زمین و خورشیدهای بی‌انتها -غیر زمین و منظومه‌ی خورشید ما- تصوّر کند.

و باز عالَمی که در فکر بلند و عقل نیرومند -نه در حسّ ضعیف- او می‌گنجد، که میلیون‌ها و هزار میلیون‌ها بلکه به قوّه‌ی هزار میلیون‌ها سال نوری بزرگ‌تر از عالم محسوس اوست؛ باز اقرار کند که پیش عالَم بی‌حدّ و نهایت هستی و مُلک بی‌انتهای سلطان وجود: ذات اقدس الهی، هیچ محسوس نشود و به قدر سیبی از این باغ به شمار نیاید! زیرا متناهی -هر قدر زیاد باشد- نسبتی با نامتناهی نتواند داشت.

منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۸۳