شهید حقیقی را دقیق‌تر از پیش می‌خواند؛ و این ابتدای جدا شدن راه من و او بود. من افتادم دنبال کارهای فنّی و او سفت و سخت چسبید به دانشگاه. هر از چندی که درس‌های دانشگاه اجازه‌ می‌داد، می‌آمد شیراز و از اهواز و دانشگاه «جندی شاپور» برایمان تعریف می‌کرد.

سال ۱۳۵۰ مهندسی کشاورزی‌اش را گرفت. ما که زیاد سر در نمی‌آوردیم، ولی همین قدر می‌دانستم در حرفه‌اش نمونه هست. الآن شما وقتی جاده‌ی تهران کرج می‌روید، تابلوی بزرگی هست به نام این شهید که اساساً طرح توسعه‌ی درخت‌های آن‌جا کار خودش بوده.  بعدها هم برای دفاع از دین، همه چیزش را رها کرد و عازم جبهه شد و به مقام رفیع شهادت رسید.


منبع: کتاب «رسم خوبان ۲۷- آگاهی و دانش»؛ شهید عباس بهجت حقیقی، ص ۳۴٫/ صبح پر کشیده، ص ۲۴٫