«… وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین المللی دمشق شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر می‌کردند که ما برای بازدیدی تشریفاتی و حضور در ضیافتی دو ساعته به سوریه آمده‌ایم!

برادرها، تمامی مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود می‌دانند و معتقدند که فقط شما می‌توانید آن‌ها را نجات دهید. الآن در لبنان مردم مدام می‌پرسند: کی می‌آیید؟ کی عمل می‌کنید؟! هر لبنانی را که می‌بینیم، اوّلین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستید؟ وقتی پاسخ مثبت می‌دهیم، بلافاصله می‌پرسند، پس کی به این جا می‌آیید؟!

عزیزان، ان‌شاء‌الله با به کار بردن تمامی امکاناتی که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتش‌بس‌ها نخواهیم داد. با افراد و کشورها تا آن زمانی که علیه کفر؛ – یعنی اسرائیل بجنگد ما نیز همراه و همکار خواهیم بود. اکنون برادران سوری‌مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکاری می‌کنیم و می‌جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامی را باید به جهان صادر کنیم.

این حرکت جدید ما نیز در منطقه، نه صرفاً به عنوان یک حضور سمبلیک و صوری است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پی دارد. با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‌مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست، بسم الله! و هر کس با ما نیست،خدا حافظ!

ما با ایمان‌مان می‌جنگیم؛ جندالله با ایمانش می‌جنگد. بگذار بوق‌های تبلیغاتی رسانه‌های صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده‌اید! ما ثابت می‌کنیم که خون ما، باعث خواهد شد که سرزمین‌های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.

… ما به یاری خدا، هر شهری را که توسط اسرائیلی‌ها محاصره شده ، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم! روزی را نزدیک خواهیم نمود که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله‌ی سلاح‌مان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.

باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ هم چون عقابان تیزپروازی که شب و روز برای‌شان معنا ندارد و باشد آن جایی هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‌ها، به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکاب به سلاح ایمان‌مان می‌جنگیم؛ نه به اتکای هواپیما، نه با موشک‌های سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‌افزارهای مادی‌مان؛ ان‌شاء‌الله.»[۱]

در هاله‌ای از غبار، ص ۱۷۴ و ۱۷۶٫


[۱]. به نقل از مجله‌ی امید انقلاب، شماره‌ی ۳۶، تیرماه ۱۳۶۱٫