در این زمینه مقاله خوبی نگارش شده که به جهت کامل بودن آن عینا خدمتتان ارائه می شود:
بی‌تردید اگر بخواهیم شاهد یک تربیت صحیح وایده‌آل و پربازده در جامعه اسلامی باشیم، ‌می‌بایست از شیوه‌ها و روش‌های تربیتی مناسب که مطابق با موازین و راهکار‌های عقلی و شرعی است، بهره‌جویی کنیم.


بهترین و کلیدی‌ترین شیوه‌های تربیتی را می‌توان در اقوال و افعال شایسته حضرات پیشوایان معصوم(ع) پی‌جویی کرد؛ زیرا آنان به عنوان بالاترین و برترین مربیان تربیتی بشر به حساب می‌ایند و تمامی مکاتب تربیتی عالم، از مکتب انسان‌گرایی اگوست کنت و مکتب تجربه‌گرایی جان دیوئی تا سایر مکاتب پوزتیویستی و …، چاره‌ای جز تسلیم و رهجویی از مکتب تربیتی اسلام و اهل بیت(ع) ندارند؛ چنان که قرآن کریم، همه را به پیروی کامل از آن بزرگواران فراخوانده است:)یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمًْ[۱](؛«از خدا و رسول و صاحبان امر خود پیروی کنید».

 


در این نوشتار سعی شده است تا شیوه‌‌های زیبای تربیت از منظر دهمین امام معصوم(ع) با توجه به سخنان و رفتار آن بزرگوار، تبیین شود. قبل از هر چیز ناچاریم نگاهی اجمالی به تربیت و مفهوم روش تربیتی کنیم.

 


تربیت


تربیت مصدر باب تفعیل و از ریشه ربو یا ربب است که به معنای رشد و نمو و پرورش دادن و غذا دادن و مانند آن به کار می‌رود. تربیت در اصطلاح، همان رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ همه نیرو‌ها و استعدادهای آدمی است و یا تربیت، ارائه نوعی زندگی است که با ساخت شخصیت انسان مطابق و مبتنی بر ارزش‌های معنوی باشد.[۲] مرحوم مطهری تربیت را این گونه تعریف می‌کند:
«تربیت عبارت است از به فعلیت در آوردن استعداد‌های درونی که در شیء موجود می‌باشد».[۳]

 


روش‌های تربیت


مراد از روش، راه و طریقه‌ای است که میان اصل و هدف قرار دارد و عمل تربیتی را منظم می‌کند و به هدف می‌رساند.[۴] خواجه نصیر الدین طوسی در روش تعلیم و تربیت چنین می‌گوید:
«اولاً، باید به طبیعت کودک پی‌برد و استعداد‌های او را کشف کرد و ثانیاً، از راه تکرار و تذکار متواتر، درس را ملکه او ساخت تا از آفت نسیان محفوظ بماند. هر گاه کودک از انجام وظایف دینی امتناع کرد و افعال قبیحه از او دیده شد و به دیگران زیان رساند، باید او را مؤاخذه کرد و بالأخره باید کودک را عادت به سختی داد».[۵]

 


شیوه‌های تربیتی امام هادی(ع)


۱ – ایجاد زمینه مساعد تربیتی

تربیت فرایندی است که شامل مراحل قبل و بعد از تولد کودک می‌شود و از دیدگاه امام هادی(ع)، چنانچه زمینه تربیتی مناسب فراهم شود، کودک سالمی متولّد می‌شود که توان و استعداد‌های فراوان و مطلوبی خواهد داشت و ریشه‌ آن در خانواده و پدر و مادر است. امام دهم(ع)، در خانه و محیطی چشم به جهان گشود که فضای آن آکنده از عطر دل انگیز دانش، معنویت، تقوا، اخلاص و بندگی خدا بود و هر لحظه و روزی که از زندگی او در دامان مادر پاکدامن و مهربان و مکتب سازنده و تربیتی پدر بزرگوارش ، امام جواد(ع)، می‌گذشت، دریچه‌ای از دانش و معرفت و کمالات نفسانی بر رویش باز می‌شد و فضای خانه‌اش همیشه پر از نور و معنویت بود. احمد بن محمد بن عیسی به نقل از پدرش چنین می‌گوید:


«هنگامی که امام جواد(ع) قصد داشتند از مدینه به عراق بروند، امام هادی(ع) را در دامنشان قرار دادند و فرمودند: دوست داری کدام یک از سوغات‌های عراق را برای تو هدیه آورم؟ امام هادی(ع) فرمودند: شمشیری که به سان شعله آتش باشد (که کنایه از روحیه دلاوری و شجاعت است. سپس امام جواد(ع) خطاب به فرزند دیگرش موسِِی فرمود: تو چه سوغاتی دوست داری؟ گفت فرش اتاق. امام جواد فرمودند: ابوالحسن به من شباهت پیدا کرده است و موسی به مادرش شباهت دارد».[۶]

 


این مطلب به خوبی نشانه آن است که خانواده به ویژه پدر و مادر زمینه‌سازی اولیه را برای تربیت صحیح بر عهده دارند. امام هادی(ع)، نقش مادر را در تربیت صحیح فرزند ، بسیار مهم می‌دانند و یکی از زمینه‌های تربیت صحیح را، خانواده شایسته معرفی کنند؛ چنان که از علی بن مهزیار روایت شده است که آن حضرت در وصف مادر بزرگوارشان، چنین می‌فرمایند:
«روی محمد بن الفرج و علی بن مهزیار عن الهادی(ع): انّه قال: اُمّی عَارفَه بِحَقی و هِی مِنْ اَهلِ الجَنه لایقْرَبُها شَیطانُ ماردٌ و لاینالُها کَیدُ جَبارٍ عِنیدَ وَ هِی مَکلؤه و بِعَینِ الله اَلَتی لاتَنامُ ولا تَتَفلَّتُ عَنْ اُمّهاتِ الصِّدِیقین و الصالِحین[۷]؛ مادرم، به حق من عارف و اهل بهشت بود، شیطان سرکش به او نزدیک نمی‌شد و مکر ستمگر لجوج به او نمی‌رسید، در پناه چشم همیشه بیدار خدا بوده و در ردیف مادران انسان‌های صدیق و صالح قرار داشت».

 


۲ – داشتن الگو و سرمشق مناسب


از منظر امام هادی(ع)، وقتی کودک متولد می‌شود، استعداد فطری و آمادگی ذاتی برای یادگیری و تربیت را دارد و می‌بایست یک الگوی تربیتی صحیح را برای او ایجاد کرد تا از مشاهده رفتار آنان، به ویژه از والدین، الگو گیرد و از آنان تبعیت کند و اگر چنین الگویی فرا روی فرزند نباشد، مسلماً تربیت او دچار انحراف خواهد شد. امام هادی(ع) در مرحله اول، قرآن و اهل بیت(ع) را به عنوان بالاترین الگوی تربیتی معرفی می‌کند و چنین می‌فرماید:
«… فَاوَّلَ خیر یعَرفُ تَحقیقه مِنَ الکِتابَ و تَصدیقه و التماسِ شَهادته علیه خبرٌ وَرَدَ عَنْ رسول الله(ص) وَ وُجِدَ بموافِقَه الکتاب و تَصدیقَهِ بَحیثُ لا تخالفه أقاویلهم حیثُ قال(ص): انّی مُخلِفُ فیکُم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لَن تضلّوا ما تمسّکتم بهما و اَنَّهُما لَنْ یفتِرقا حَتَّی یردا عَلَی الحوض؛ فلَمَا وَجْدنا شواهد هذا الحدیثَ فی کتاب الله نَصاً مِثلَ قوله جلَّ و َعَزَّ )اِنَّما ولیکُم الله وَ رَسُوله و الَّذینَ امَنوُا الذینَ یقیمون الصلاه و یؤتونَ الزکاه و هُم راکِعونَ وَ من یتَوَلَ الله و رَسوُلَه وَ الذینَ آمنوا فِاِنَّ حزب الله هُم الغالبونَ ….(؛[۸] نخستین خبری که حقانیت و صدق آن از قرآن به دست می‌اید و می‌توان کتاب خدا را بر آن گواه گرفت، حدیثی است که بر طبق کتاب خدا و پیامبر(ص) نقل شده است و اختلاف کلمه‌ای در آن نیست که فرمود: من در میان شما دو چیز گران بها می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم را که هر گاه به آن تمسّک جویید، گمراه نمی‌شوید و این دو هیچ گاه از هم جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، و ما چون شواهد صدق این حدیث را به صراحت در قرآن می‌یابیم که می‌فرماید: ولی و صاحب اختیار شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردند ؛ همان کسانی که نماز را به پا می‌دارند و زکات را در حال رکوع می‌پردازند و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که به او ایمان آوردند(اهل بیت(ع) را ولی خود بگیرد، پیروز است؛ زیرا حزب خدا پیروز و سعادتمند است».

 


امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره، ائمه معصوم را به عنوان بهترین سرمشق‌های انسان‌های هدایت‌جو می‌داند و چنین می‌فرماید:
«السلام علی ائمه الهدی و مصابیح الدجی و اعلام التُّقُی و ذَوی النُّهی و اولی الحجی و کَهف الوری و وَرثَه الانبیاء و المَثَل الاعَلی و الدَعوَهَ الحسنی و حجج الله علی اهل الدنیا و الاخره و الاولی…؛[۹]سلام بر پیشوایان هدایت و چراغ‌های ظلمت و نشانه‌های پرهیزکاری و صاحبان خرد و دارندگان عقل و پناه مردم و وارثان انبیا و نمونه و سرمشق برتر و دعوت کنندگان نیکو و محبت‌های خدا بر اهل دنیا و آخرت و سرای نخستین».

 


امام هادی(ع) سرپیچی از الگوهای هدایت و نداشتن سرمشق جامع را موجب هلاکت و نابودی انسان معرفی می‌کند و چنین می‌فرماید:
«من اتاکم نجی ..وَ مَن یأتِکم هَلَکَ وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَکُم و فاز مَنْ تَمسَّکَ بِکُم…؛[۱۰] هر کس به سوی شما اهل بیت(ع) بیاید، نجات می‌یابد، هر کس از شما دوری کند، هلاک می‌شود…، و هر کس از شما جدا شود به ضلالت سوق داده شود، هر کس به شیوه و راه شما تمسّک جوید، به فلاح و رستگاری می‌رسد».

 


۳ – روش تمرین، تکرار و عادت دادن عملی


از شیوه‌های دیگر تربیتی امام هادی(ع) این بود که آن حضرت سعی می‌کرد افراد را به رفتار پسندیده، ایجاد نظم و انضباط در زندگی تسلط بر نفس عادت دهد و با اجرای برنامه‌های مستمر همراه با تمرین و تکرار، رفتار‌های شایسته را به صورت ملکه در راه و رسم زندگی فردی و اجتماعی افراد به منصه ظهور درآورد. به تعبیر دیگر، امام هادی(ع)، با تکرار کارهای شایسته همچون: نماز، روزه، صدقه، امر به معروف و نهی از منکر و… ، قصد داشت چنین کردارهایی را جزء لاینفک زندگی افراد جامعه، قرار دهد؛ چنان که در مورد این شیوه تربیت آن حضرت چنین می‌خوانیم:
«عن علی بن ابراهیم عن یحیی بن عبدالرحمن بن خاقان قال رایتَ اباالحسن الثالث(ع) سَجَدَ سَجده الشُکر، فاَفتَرَش ذِراعیه فالصَقَ جُؤجُؤه و بَطُنه بالارض فَسألَتُه عَنَ ذلک فقال(ع) کَذا نُحِبُّ…؛[۱۱] یحیی بن عبدالرحمن می‌گوید: امام هادی(ع) را دیدم که سجده شکر انجام می‌داد و دو ساعد دست خود را پهن کرده و سینه و شکم خود را به زمین چسبانده بود. در این باره از او سؤال کردم، فرمود: این گونه دوست داریم».

 


امام هادی(ع)، برای تربیت صحیح، افراد را به تکرار و مداومت بر اعمال خوب تشویق می‌کردند؛ چنان که در روایتی چنین آمده است که:
«عن محمد بن ریان قال: کتَبتُ الی اباالحسن الثالث(ع) ، اسألُه اِنْ یعلِمَنی دعاءً لِلشدائِدِ والنوازلُ و المهمّات و قضاء حوائج الدُنیا و الاخره و اَن یخُصَّنی کما خَصَّ آباءَهُ موالیهم . فَکَتَب اِلی الزم الاستغفارَ…؛[۱۲] محمد بن ریان می‌گوید: به امام هادی(ع) نامه نوشتم و از او خواستم که برای سختی‌ها و حوادث و حوایج مهم و برآوردن حاجات دنیا و آخرت، دعایی به من بیاموزد؛ همان گونه که پدران بزرگوار او به شیعیان خود می‌آموختند. امام در پاسخ نوشت: ملازم استغفار باش و بر آن مداومت کن».

 


یا در مورد تربیت عملی آن حضرت چنین آمده است که:«کافور خادم می‌گوید: امام هادی(ع) به من فرمود: فلان سطل را در فلان جا قرار بده تا با آن برای نماز وضو بگیرم و مرا از پی کاری فرستاد و فرمود: چون برگشتی این کار را انجام بده تا چون برای نماز برخاستم، آماده باشد، ولی من فراموش کردم. شب سردی بود، امام با ناراحتی مرا صدا زد، با خود گفتم: انالله، چگونه بگویم فراموش کردم… . با ترس خدمت حضرت رسیدم، فرمودند: تو مگر عادت مرا نمی‌دانی که من جز با آب سرد وضو نمی‌گیرم؟ اما تو آب را برایم گرم کرده‌ای و در سطل ریخته‌ای. عرض کردم: سرورم! سوگند به خدا، نه سطل را آنجا گذاشتم و نه آب را. حضرت فرمودند: الحمدلله. سوگند به خدا، ما نه آسان گرفتنی را ترک کرده‌ایم و نه هدیه‌ای را پس داده‌ایم. سپاس خدا را که ما را از بندگان مطیع خود قرار داد و برای کمک به بندگانش، توفیق عطا کرد…».[۱۳]

 


۴ – روش موعظه و نصیحت


چون که انسان فراموشکار است و گاهی از نتیجه و حاصل کار‌ها غافل می‌شود، باید با موعظه و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، او را متذکر وظایف خود کرد و و به او هشدار داد که نتیجه عمل او چه خواهد شد و این یکی از شیوه‌های تربیتی امام هادی(ع) برای تربیت افراد بود. آن حضرت همیشه افراد جامعه را با بیان نورانی و الهی خویش موعظه و نصیحت می‌فرمود و آنان را متحوّل و متذکّر می‌ساخت؛ چنان که در روایت آمده است:
«بریحه عباسی، پیشنماز دستگاه خلافت در مکه و مدینه، در حضور متوکل عباسی، از شخصیت امام هادی(ع) و خطر او در میان شیعیان به شدت انتقاد کرد و از خلیفه خواست که او را از مدینه تبعید سازند و همین گونه هم شد. هنگامی که امام هادی(ع) را از مدینه به سمت سامرا می‌بردند، بریحه با امام همراه بود و به حضرت چنین گفت: تو خود می‌دانی که عامل تبعید تو (به سامرا) من بودم. با سوگند‌های محکم و استوار قسم می‌خورم که اگر شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می‌زنم و بردگان و خدمتکارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزرعه‌های تو را کور خواهم کرد و بدان که این کار‌ها را می‌کنم. امام هادی(ع) متوجه او شد و در مقام موعظه و نصیحت به او چنین فرمود: نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت تو را که بر خدا عرضه کردم، نزد بندگانش نخواهم برد. بریحه چون این سخنان حکیمانه و موعظه‌آمیز امام را شنید، به دامان حضرت افتاد و با تضرع و انابه تقاضای بخشودن کرد. امام نیز در جواب فرمود تو را بخشیدم».[۱۴]

 


۵ – روش قصه و داستان گویی


تاریخ و سرگذشت گذشتگان و امت های سابق و به ویژه انبیای الهی، در واقع طریقه زندگی و روش صحیح آن را بیان می کند. امام هادی با نقل داستان ها و سرگذشت امت ها و پیامبران الهی می کوشید تا به انسان ها بفهماند که چه کاری درست و چه رفتاری ناپسند است و توجه دهد که کدام یک از امت های پیشین، راه حق و درستی را به نیک بختی طی کردند و کدام یک در اثر گناه و سرپیچی از دستورهای فرستادگان الهی، دچار عذاب و عقوبت الهی شدند و این روش خود وسیله عبرت و آگاهی انسان است.

 

داستان و قصّه اثر تربیتی عجیبی روی کودکان و افراد می گذارد و روح انسان به گونه ای است که به خوبی داستان را می پسندد و از آن تأثیر می پذیرد. امام هادی مانند قرآن کریم از این شیوه تربیتی استفاده فراوان می کرد. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از امام هادی نقل می کند که حضرت فرمود:
«اِنما اتخَذَ الله عَزََّوَجَلَ اِبراهیمَ خلیلاً لِکَثرهِ صلاته علی محمد وَ اَهلَ بیته:…؛[۱۵] همانا خداوند سبحان، ابراهیم را خلیل خود گرفت؛ زیرا بر محمد و آل او بسیار صلوات می فرستاد.»

 


و یا در روایت دیگر چنین آمده است که:
« عن أیوب نوح قال قال لی ابوالحسن العسکری وَ انا واقِفٌ بَینَ یدیهِ بالمدینه ابتداءً مِن غیر مسألَه: یا اَیوبُ، انّهَ ما نَبّأَ الله مِنْ نَبی الاّ بَعدِ اَنْ یاخُذَ علیه ثلاث خِصالِ: شَهادهُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ وَ خلعُ الأندادِ مِن دُونِ اللهِ و اَنَّ لله اَلمشیئهَ یقدِّمُ مایشاءُ وَ یؤخِّرَ مایشاءُ اما انّه اذا جَرَی الاختلافُ بَینهم لَمْ یزَلَ الاختلافُ بینهم إلی أن یقوُمَ صاحبُ هذا الامر…؛[۱۶] ایوب بن نوح می گوید: در مدینه در محضر امام هادی ایستاده بودم. او ابتدا بدون هیچ پرسشی از جانب من فرمود: ای ایوب! خدا هیچ پیامبری را پیامبر نگرداند، مگر آنکه از او بر سه ویژگی پیمان گرفت: گواهی دادن بر اینکه هیچ معبود بحقّی جز خدا نیست، و نفی شریک و همانند که جز خداست، و اینکه مشیت از آن خداست، هر چه بخواهد، پیش می اندازد یا مؤخر می کند. آگاه باش! چون دودستگی میان این مردم افتاد، دیگر این (اختلاف) پیوسته وجود دارد تا صاحب این امر (حضرت مهدی عج) ظهور کند».

 


امام هادی برای متذکّر ساختن افراد، داستان نجوای حضرت موسی را با خدا بیان می فرماید:«چون خدای سبحان با موسی بن عمران سخن گفت، موسی پرسید: خدایا! پاداش کسی که بر رسالت پیامبری و کلیم بودن من گواهی دهد، چیست؟ خدا فرمود: ای موسی! فرشتگان من نزدش آیند و به بهشت بشارت دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در پیشگاهت به نماز ایستد چیست؟ فرمود: ای موسی! من در رکوع و سجود و قیام و قعودش بر فرشتگان مباهات کنم و هر که را بر فرشتگان مباهات کنم، کیفر نمی دهم.
موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که برای رضای تو بینوایی را خوراک دهد، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت که همه حاضرند، فرمان دهم او را آزاد شده آتش قرار دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که صله رحم کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! اجلش را عقب می افکنم و جان دادنش را آسان کنم و فرشتگان بهشت ندایش کنند: به سوی ما بیا و از هر دری خواهی وارد شو. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که مردم را آزار ندهد و به آنان خیر رساند، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت، سایه عرش خود را بر او می افکنم و در پناه خود قرارش می دهم. موسی گفت: خدایا! پاداش کسی که در راه تو بر آزار مردم صبر کند، چیست؟ فرمود: ای موسی! از هول و هراس قیامت، نجاتش می دهم….».[۱۷]

 


۶ – روش دعا و نیایش

از شیوه های زیبای تربیتی امام هادی ، استفاده از ابزار دعا و راز و نیاز و آموزش آن به افراد برای هدایت آنان بود. دعا و نیایش را می توان گرایش روح آدمی به مبدأ هستی دانست که به صورت تضرّع یا درخواست کمک یا کشف شهود عارفانه بروز می کند. نیایش یک حالت عرفانی است که در آن وجود آدمی مجذوب خداوند می شود و امام هادی از این شیوه تربیتی برای اتصال و عروج انسان ها به سوی آستانه ربوبیت، بهره می جستند. نقل است که امام هادی شب هنگام، به سوی پروردگارشان روی می آوردند و شب را با حالت خشوع و خضوع به پایان می رساندند و بین پیشانی نورانی اش و زمین جز سنگریزه و خاک حائلی نبود و پیوسته این دعا را تکرار می کردند:
« الهی مُسیء قد وَرَدَ، و فقیرٌ قد قَصَدَ، لا تُخیبْ مسعاه و ارحَمهُ و اغفرلَه خَطاهُ…؛[۱۸] بار الها! گنهکاری بر تو وارد شده است و تهیدستی به سوی تو روی آورده است. تلاش او را بدون نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزش او درگذر».

 

 


امام هادی همواره به دوستان خویش سفارش می کرد که از دعا و نیایش غفلت نکنند؛ زیرا دعا و نیایش آثار عجیبی در سعادت دنیوی و اخروی انسان دارد و بدین گونه آنان را با خدا آشنا می ساخت. اسحاق بن ابراهیم می گوید: روزی که در خدمت امام هادی بودم، یکی از برادران ایمانی چنین عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! به خانواده من این درد ملعون بسیار روی می آورد؟! حضرت فرمود: کدام درد؟ عرض کرد: دردسر. حضرت هادی فرمودند: یک کاسه آب بردار و بر آن این آیه شریفه را بخوان:) وَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْ ءٍ حَیّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ(؛ سپس آن را بیاشام که به خواست خدای سبحان زیان نخواهی دید».[۱۹]


راوندی چنین نقل می کند که برخی از افراد به امام هادی نامه نوشتند و از صرعی که کودک را می گرفت، به حضرت شکایت کردند. امام هادی فرمودند:
«اُکتُب فی وَرَقٌ وَعَلِّقهُ علیهِ، فَفَعَلَ، فَعُوفی بإذن الله و المکتوب هذا: بسم الله العلی العظیم الحلیم الکریم القدیم، الذَی لایزولُ أَََعوذُ بِعِزَّه الحَی الَّذی لا یمُوتُ مِن شَرِّ کُلِ حَی یموتُ؛[۲۰] این دعا را در ورقی بنویس و بر او آویزان کن. او انجام داد و فرزندش به خواست خدا شفا یافت و دعا این است: به نام خداوند والا مقام و بزرگ، بردبار و بخشنده و ازلی؛ آن که همیشه هست. پنام می برم به عزتمندی خداوند زنده ای که نمی میرد، از شر هر زنده ای که می میرد».

 


علی بن محمد صیمری می گوید: با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج کردم. او را آن چنان دوست داشتم که بی نظیر بود. او فرزندی برایم نیاورد. خدمت امام هادی رسیدم و از نازابودن او شکوه کردم. امام هادی تبسمی کرد و فرمود: انگشتری که نگین آن فیروزه باشد، بگیر و بر آن چنین بنویس:) رَبّ ِ لا تَذَرْنی فَرْدًا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ(؛ «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی» می گوید: من به این دستور عمل کردم، یک سال نشده بود که خداوند پسری به من داد».[۲۱]

 

 

منبع:پرسمان



پی‏نوشت‏ها:
[۱] . نساء / ۵۹٫

[۲] . ر.ک: مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، ص۲۵۸٫

[۳] . تعلیم و تربیت اسلامی، شهید مطهری، ص۳۳٫

[۴] . اصول و روش‌های تربیت در اسلام، سید احمد احمدی، نشر جهاد دانشگاهی، ص۱۴۹٫

[۵] . تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق، ص۱۳۹ و۱۶۶٫

[۶] . بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۲۳٫

[۷] . دلائل الامامه، ص۴۱۰، ح۳۶۹٫

[۸] . بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۰٫

[۹] . مفاتیح الجنان، دعای جامعه کبیره.

[۱۰] . همان.

[۱۱] . الاستبصار، ج۱،ص۳۴۷٫

[۱۲] . بحارالانوار، ج۹۳،ص۲۸۳٫

[۱۳] .همان، ج۵۰، ص۱۲۶، ح۴٫

[۱۴] . ر.ک: اثبات الوصیه، مسعودی، ص ۱۹۶ و ۱۹۷ و۴۵۴٫

[۱۵] علل الشرائع، ج۳۴،ح۳؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۴،ح۹٫

[۱۶] بحارالانوار، ج۴٫ ص۱۱۸،ح۵۱٫

[۱۷] همان، ج۹۶،ص۳۸۳،ح۴۶٫

[۱۸] تاریخ دوران امام هادی، علی رفیعی، ص۱۸ و نقل ائمتنا، ج۲، ص۲۵۷٫

[۱۹] بحارالانوار، ج۹۵، ص۵۱، ح۷٫

[۲۰] همان، ص۱۵۱،ح۱۲٫

[۲۱] همان، ج۹۵، ص۳۴۳، ح۱٫

برای مطالعه بیشتر رک:مجله:فرهنگ کوثر-پاییز ۱۳۸۶، شماره ۷۱