امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی

خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی

 

با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است

در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی…

 

نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند

داغ‌هایی کز مدینه بر جگر دارد علی

 

بازتاب خاطرات آشیانی سوخته‌ست

گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی…

 

لاله‌زار سینۀ او چون نسوزد از فراق

وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی…

 

بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند

تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی

 

با نگاهی می‌نوازد عاشقان خسته را

با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی