بیان مرحوم قمی در مورد مختار

مرحوم قمی در وقایع الایام می‌فرماید:

روایات در مورد مختار مختلف است ولی از مسلمات است که مختار فرح و شادی را به قلب امام سجاد علیه السلام وارد کرده است…[۱] [ادخال فرح به قلب امام یعنی نهایت رضایت امام معصوم و این با «صاحبها طاغوت» جمع نمی‌شود؟] بلکه شادی را به قلب اهل بیت علیهم السلام و بیوه زنان و یتیمان کربلا رساند. آنان که ۵ سال عزادار بودند و در این مدت، هیچ زنی از بنی هاشم حنا نبست و سرمه ای نکشید و آشپزخانه ای روشن نشد و این عزاداری ادامه داشت تا سر عبیدالله ملعون را دیدند و پس از مشاهده سر آن ملعون از عزا خارج شدند. [البته امام سجاد علیه السلام تا آخر عمرشان، عزادار بودند، ضمناً روایتی در وسائل دیدم[۲] که در طول این ۵ سال، امام سجاد، عهده دار غذای اهل بیت شدند و به آن‌ها گفتند که شما فقط عزاداری کنید و نگران غذا نباشید]، اضافه بر این، مختار خانه های اهل بیت را آباد کرد و به مظلومین کمک می‌کرد، خوشا به حال مختار.

 

بیان ذهبی در مورد مختار

ذهبی همان اول درمورد مختار می‌گوید: کذاب است. از بزرگان طایفه اش بود. نظریه پرداز و فصیح و شجاع و زیرک بود. او در دینش ضعیف بود. از پیامبر روایت شده است که در ثقیف، کذاب و کشنده ای است و کذاب، همین مختار است که ادعا کرد، وحی بر او نازل می‌شود و از غیب باخبر است. [۳]

مختار در مدینه بزرگ شد و از همان جوانی میل به بنی هاشم داشت [جزو هواداران بنی هاشم بود و از همان اول در خط امامت بود]در دوران اوج دیکتاتوری معاویه در بصره تبلیغ امام حسین علیه السلام را می‌کرد! عبیدالله بن زیاد از جریان مطلع شد پس دستگیرش کردند و صد ضربه شلاق به او زدند و لباسش را بیرون آوردند و بسوی طائف، تبعیدش کردند. [۴]

 

بیان تنقیح المقال در مورد مختار

آقای مامقانی با اینکه مقداری در مختار، تامل دارد و ایشان را جزو حسان نه ثقات می‌داند، می‌گوید:

شکی در شیعی بودن مختار وجود ندارد و این مسأله، مورد اتفاق شیعه و سنی است. و حق این است که گفته شود، مختار پیرو امام سجاد علیه السلام بود. پس خلاصه کلام این است که مختار شیعی است و کارها و قیامش، به اذن امام بوده است، گرچه وثاقتش، ثابت نیست.[۵] [ نمی‌گوید ثقه نیست. می‌گوید برای ما ثابت نیست، اینقدر ممدوح هست که جزو حسان باشد.]

کلام ابن نما در مورد مختار 

ابن نما می‌گوید: که بسیاری از علماء توفیق دقت بر معانی الفاظ را ندارند و سیر حرکتی آن‌ها از غفلت بسوی بیداری نمی‌باشد. پس اگر در اقوال ائمه طاهرین در مدح مختار تدبر نمایند، هرآینه می‌دانند که مختار از مجاهدینی است که خداوند آن‌ها را در کتابش، ستوده است و همچنین دعای امام سجاد علیه السلام برای مختار، دلیل روشن و برهان محکمی است که مختار جزء برگزیدگان است. و اگر مسیر مختار، ناحق بود و امام می‌دانست که او مشکل اعتقادی دارد، برای او دعا نمی‌کرد زیرا مستجاب نمی‌شد و دعای امام هم، بیهوده بود. در حالیکه امام منزه از چنین حالاتی می‌باشد. و ما بارها اقوال ائمه علیهم السلام را در جاهای مختلف کتاب نقل کردیم که مختار را مدح کرده و از مذمت او نهی می‌نمودند و این نقل قول‌ها برای صاحبان بصیرت کفایت می‌کند.همانا دشمنان مختار، برای او جوسازی کرده‌اند [ و دروغ هایی را به مختار از زبان ائمه نسبت داده اند][۶] تا قلوب شیعیان را از او دور سازند، همانگونه که دشمنان امیرالمومنین علیه السلام بر علیه او، جوسازی کرده و دروغ و تهمت های زیادی را به آن حضرت، نسبت دادند و بوسیله همین جعلیات، بسیاری از محبین وی به جهت دوری از حضرت و اطاعت نکردن او به هلاکت رسیدند. [۷]

 

بیان علامه امینی در مورد شخصیت مختار      

علامه امینی در کتاب شریف الغدیر در مورد مختار می‌فرماید:

کسی که نگاه ژرف و دقیقی به تاریخ و حدیث و علم رجال بیندازد، می‌فهمد که مختار سرآمد مردان مومن و مخلص است و قیام با کرامتش برای اقامه عدل با ریشه کن کردن ملحدین و دفع ظلم امویین، همراه بود. مذهب مختار، کیسانی نبود [ مذهب کیسانی بعد از رحلت محمد حنفیه، مطرح شد و مختار قبل از محمد حنفیه، به شهادت رسید] و هر تهمت و نسبت قبیحی به مختار از حقیقت دور است. به همین جهت، ائمه معصومین امامان سجاد و باقر و صادق علیهم السلام او را مدح نموده‌اند و بیشتر از همه، امام باقر علیه السلام، او را ستوده است. مختار و قیام او همیشه نزد ائمه علیهم السلام، قابل تقدیر بود.

علمای ما هم، مختار را بزرگ دانسته و او را مدح نموده اند: که از جمله: ابن طاووس در رجالش و[۸]

و بزرگان ما مثل شهید اول، برای مختار زیارت نامه نوشته‌اند که بوسیله آن زیارت می‌شود. زیارتنامه اش حکایت از اخلاص و ولایتمداری ایشان است. او محبت ائمه طاهرین را در قلب داشته است و جان خودش را در راه رضایت ائمه طاهرین و نصرت و خونخواهی آن ها، نثار کرده است.

زیارت مختار در کتاب مراد المرید که ترجمه مزار شهید شیخ علیّ بن حسین حائری است، آمده است و مولف کتاب نظام الاقوال، آن را تصحیح نموده است. لذا از این موارد بر می‌آید که قبر مختار در زمان های گذشته هم، از مزار های مشهور نزد شیعه بوده و بر قبرش قبّه معروفی بوده است، همانگونه که ابن بطوطه هم، آن را نقل کرده است.

به تحقیق برای تدوین اخبار مختار و سیره و فتوحات و اعتقادات و اعمال او، جماعتی از بزرگان در این مورد کتاب نوشته‌اند.[۹]

علامه امینی، نام ۲۱ نفر از بزرگان را به همراه تألیفات شان، ذکر می‌کند که آخرین آن‌ها مرحوم آوردبادی می‌باشد.[۱۰]

آیت الله طبسی می فرمایند: چرا بعضی نسبت به مختار دید خوبی ندارند. آیا مسلمان باید یک گوشه بنشیند و دست روی دست بگذارد مثل خواجه ریبع و به امیرالمومنین علیه السلام بگوید من نمی‌فهمم جنگهای تو برای چیست، لذا مرا به مرز بفرست و یا داخل قبر به چله بنشیند و وقتی بشنود امام حسین علیه السلام شهید شده است، بگوید: لعن الله قاتله و بعد پشیمان بشود! این می‌شود زاهد! اما اگر شخصی، در دهان شیر برود و جگرش را بیرون بکشد و دمار از روزگار ظالمین درآورد، آدم خوبی نیست! من نمی‌دانم بعضی طبق چه ضابطه ای حکم می‌کنند؟!

 

بیان مخالفین نسبت به مختار

آیت الله طبسی: به نظر بنده با مراجعه به کتب مخالفین و دگراندیشان و همچنین تعبیرات ناشایست و مواضع تندی که در برابر مختار مطرح شده است، می توان گفت که چنین مواضعی، یکی از دلایل اعتبار مختار نزد ما است. طبق تتبعی که من داشتم، ندیدم که حتی یکی از دگراندیشان، سخنی از او به میان بیاورد و الفاظ رکیک و حملات شدید، پسوند حرفهایش نشود. از این‌ها می‌توان فهمید که او مورد تهمت جریان اموی مورد تأیید اهل بیت بوده است. این نکته را مرحوم ابن نما در کتاب خودشان، متذکر شده‌اند. حملات تبلیغی، برای این است که سیاه نمایی کنند و چهره او را مشوش نشان دهند. آقای ابن نما حملات طرف مقابل را به تبلیغات و جوسازی امویین علیه امیرالمومنین علیه السلام، تشبیه می‌کند. این مسأله، یک جریان است و من در شگفتم که چرا برخی آگاه نیستند.

استاد بزرگوارم، حضرت آیت الله وحید خراسانی در بحث اصول که آیا نهی در عبادت مفسد هست یا نه- بحث صوم عاشورا [۱۱]را مطرح کردند و فرمودند که هریک از کتاب های حدیث و فقه آن‌ها را باز کردیم، دیدیم صوم عاشورا، شعار اینها شده است. از خود همین استفاده می‌کنیم که این مسئله ای است که مورد تایید ما نمی‌باشد. حالا شما هم بیایید نسبت به مختار تحقیق کنید. هرکس از مخالفین، سخنی از مختار بر زبان جاری می‌کند، در همان سطر اول به او توهین می‌کند و تا پایان دست بردار نیست. فریادی که باید سر قاتلین امام حسین بکشند سر مختار منتقم می‌کشند، گویا که مختار قاتل است. نگاه کنید که در مورد شمر چگونه او را تبرئه می‌کنند و یا نسبت به عمر سعد می‌گویند: ثقه! حرف این است که مختار در خط آنها نبوده چون سه تا خط که نیست. دو خط است: حزب الله است و حزب الشیطان. مختار جزو معصومین نیست ولی شخصیت مورد تاییدی است. من هر وقت کنار مزار مختار شهید می‌روم به او می‌گویم: دست مریزاد و احسنت. ولی گله ام این است که چرا کمی احتیاط کردی. باید همه این‌ها را درو می‌کردی چنین بیانی از روی تعصب نیست و استدلال دارد.

 

مختار در کلام دگر اندیشان

راجع به قیام مختار مطالبی در کتب دگراندیشان هست که حکایت از عمق اعتقاد و ولایتمداری مختار دارد. در زمانی که حاکمیت و حکومتی قوی است، مخالفین، سعی می‌کنند که با حکومت روبرو نشده و یا با حکومت کنار بیایند. ولی نکاتی را در تواریخ می‌بینیم که مختار تصریح می‌کند که من انتقام خون امام حسین علیه السلام را می‌گیرم و بهایش هر چه باشد، می‌پردازیم.

 

بیان طبری در مورد مختار

طبری نقل می‌کند: زمانی که مختار در حبس ابن زبیر بود، کراراً این جمله را می‌گفت: به خداوند دریاها، هر گردنکشی را می‌کشم تا پایه های دین را اقامه نمایم و جمعیت نابسامان مسلمانان را سامان دهم و همچنین، دل داغدیده مومنین را شفا بخشم و انتقام خون انبیاء را بگیرم و پس از این، باکی از مردن ندارم. [۱۲]

طبری در جایی دیگر از تاریخ خود در مورد مختار می‌گوید:

مختار به جمعی از قاتلان امام حسین علیه السلام که دستگیر شده بودند، فرمود: شما کسی را کشتید که خداوند در نماز به شما، دستور داده، بر او صلوات بفرستید. [ در نماز هم می‌گویید اللهم صل علی محمد و آل محمد؟ آل محمد کیانند؟] وقتی خبر کشته شدن عمرسعد و پسرش را به مختار خبر دادند. فرمود: این دو، برابری با حسین و فرزندش علی علیهما السلام نمی‌کند. به خدا قسم: اگر سه چهارم قریش را می‌کشتم با بند انگشت امام حسین علیه السلام، برابری نمی‌کرد.[۱۳]

[ این حرفها مربوط به زمان اقتدار امویین است که حتی امام معصوم هم، موضع تقیه را انتخاب می‌کند در چنین موقعیتی، چنین موضعگیری، حکایت از منتهای شجاعت و از آن مهم تر منتهای ولایتمداری اوست.]

 

وقتی که مخالفین اراده برکناری مختار را کردند، شبث [آیت الله طبسی: تاریخ شبث را نگاه کنید، در هر ساعتی یک رنگ بود، زمانی با مدعیان پیامبری همراه شد و سپس علیه شان قیام کرد. مدتی با ابن زیاد مخالف بود ولی دوباره با او همدست شد. زمانی هم با مختار بود ولی پس از مدتی، مقابل او قرار گرفت] بلند شد و گفت علت مخالفت من با او این است که مختار با سلفی‌ها مشکل دارد و از سلف ما تبری می‌جوید.[۱۴]

 

آیت الله طبسی: چرا بعضی در وثاقت مختار شک می‌کنند؟ خدا رحمت کند مرحوم مامقانی را که بسیار به مذهب خدمت کرد ولی من از ایشان نمی‌پذیرم که فرمودند: مختار حَسَن است بلکه مختار ثقه است. طبری و دیگران نقل می‌کنند که وقتی امام حسین علیه السلام مسلم را به کوفه فرستاد، فرمود به منزل اوثق الناس وارد شو و مسلم وارد خانه مختار شد. این زوایا را باید مطالعه و دقت کرد.

 

و اما ادامه کلام طبری:

مسلم بن عقیل[۱۵] در اول ورود به کوفه بر مختار وارد شد. پس مردم را برای بیعت دعوت نمود و بسوی روستاهای اطراف جهت اخذ بیعت رهسپار شد. مسلم بین خود و مختار، قراری برای قیام گذاشتند ولی مسلم قبل از موعد مقرر، دست به قیام زد زیرا ابن زیاد، هانی[۱۶] را دستگیر کرد. لذا وقتی مختار در موعد معین شده برگشت، مسلم کشته شده بود و مختار هم بدستور ابن زیاد دستگیر و زندان شد.

طبری می‌گوید که ابن زیاد رو به مختار کرد و گفت: تو نیروها را برای یاری مسلم ابن عقیل بسیج کردی؟ مختار گفت: من چنین کاری نکردم، ولی آمدم و زیر پرچم عمرو بن حریث قرار گرفتم. [مگر شما پرچم امان برپا نکردید؟] عمرو هم تصدیق کرد. ابن زیاد با چوب به سر و صورت مختار زد که چشمش پاره شد. بعد گفت همین سزاوار توست، و اگر این مامور نمی‌گفت که با او بودی به خدا قسم؛ همین الان تو را می‌کشتم. سپس او را زندانی کرد و تا شهادت امام حسین علیه السلام در زندان بود.

ابن عرق وابستۀ ثقیف گوید: به مختار گفتم، چشمت چه شده است؟ گفت: «حرام زاده با چوب به چشم من زد و چنین شد که مى‌بینى.» سپس گفت: «خدا مرا بکشد اگر انگشتان و رگها و اعضایش را قطعه قطعه نکنم.» گوید: از گفتار وى در شگفت شدم و گفتم: «از کجا چنین دانسته‌اى؟ گفت: «همین است که مى‌گویم به یاد داشته باش تا درستى آن را ببینى.» بعد می‌گوید یادت باشد اگر شنیدی من قیام کردم به مردم بگو که انگیزه ام طلب خونخواهی مظلوم و شهید کربلا، سید مسلمین و فرزند سید مسلمین است. قسم به پروردگار که به قصاص قتل وى، به تعداد کسانى که به عوض خون یحیى بن زکریا کشته شدند، خواهم کشت.» گوید: گفتم: «سبحان اللّه، این اعجوبه‌ایست با قصۀ قدیم [در قضیه حضرت یحیی هفتاد هزار خون ریخته شد تا این خون از جوشش ایستاد. مگر در قضیه ی مختار چند نفر کشته شدند؟ ۲۴ هزار نفر، در صورتیکه قسم خورده بود هفتاد هزار نفر را بکشد. هنوز طلبکار بود. اهل شام، بعد از جنگ صفین که ۹۲ هزار نفرشان به هلاکت رسیده بودند در هیچ حادثه ای مثل قیام مختار تحقیر و ذلیل نشدند. خود ابن زیاد فرماندهی می‌کرد، هنگامی که مختار او را کشت، با دمپایی روی سرش رفت و بعد دمپایی خود را شست و گفت نجس شد، زیرا روی سر این ناصبی رفت.] ابن عرق می‌گوید: به خدا نمردم تا اینکه هر آنچه را گفته بود، دیدم که اتفاق افتاد. آری او هر چه را تمنا می‌کرد به آن دست می‌یافت.

ابن عرق گوید: این حدیث را با حجاج بن یوسف بگفتم، خندید و به من گفت، مختار مى‌گفت: «کسى که دنبالۀ خویش را به دجله یا اطراف آن، بکشد، بانگ واویلا زند». به حجاج گفتم: «آیا این چیزها را مى‌ساخت و به تخمین مى‌گفت یا از علمى بود که به او داده شده بود؟» گفت: «به خدا آنچه را مى‌پرسى نمى‌دانم ولى چه مردى بود به دیندارى و جنگ افروزى و کوفتن دشمنان». [۱۷]

در ذیل این بیان، پاورقی عبارتی دارند که این است:

حجاج می‌دانست، کسی که به مختار خبر داده است علی ابن ابیطالب علیه السلام است. ولی اقرار نمی‌کرد چون حجاج بنای تعریف از امیرالمومنین علیه السلام را نداشت. ولی با وجود اینکه ناصبی بود از مختار ولایتمدار تعریف کرد چون هردو از یک خاندان بودند و دشمن مشترکی مانند ابن زبیر داشتند.

 

آیت الله طبسی: این جملات را شخص متعصبی مثل طبری نقل می‌کند، گویا نتوانسته این‌ها را قیچی و سانسور کند. قیام مختار در کوفه، در مقابل حکومتی که شرق و غرب عالم در دستش است، آیا می‌تواند انگیزه دنیایی داشته باشد؟ به چه دلیل، مختار را رد می‌کنیم؟ آیا به خاطر یک روایت که می‌گوید: هر پرچمی قبل از قیام، طاغوت است، این همه روایت را که راجع به مختار و زید شهید و شهید فخ و داریم [به خاطر یک روایت] رد می‌نماییم؟ چرا در یک روایت تامل نمی‌کنیم و یا آن را توجیه نمی‌کنیم؟ [۱۸]

 

بلاذری [ندیم متوکل عباسی] در انساب الاشراف می‌گوید:

از ابن عباس نقل شده است که نام مختار پیش او به میان آمد، گفت: ملائکه باید بر او درود بفرستند. [۱۹]

  


[۱]قمی، وقایع الایام، ص ۴۰

[۲]المحاسن، ۲، ۴۲۰، ب۲۵، ص۱۵۹٫ الاطعام فی المآتم ـ وسائل الشیعه، ۳: ۲۳۸، الحدائق الناضره، ۴: ۱۶۰، صوم عاشورا، ص۱۴۹

[۳]ذهبی، سیر اعلام النبلاء،ج۳،ص ۵۳۹

[۴]ذهبی، سیر اعلام النبلاء،ج۳،ص ۵۴۴

[۵]مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۰۶، چاپ سنگی.

[۶]دشمنان گاهی به زبان ائمه، حدیث جعل می‌کردند. اگر از بحث دور نمی‌شدم دهها نمونه را می‌آوردم.همین روایت میمون ابن عبدالله (بحارالانوار،ج۴۷،۳۵۴)برای نمونه کفایت می کند. گروهی خدمت امام صادق رسیدند و گفتند که احادیثی از جعفر بن محمد شنیده ایم [ که همه آن‌ها دروغ بود و امام آن را نفرموده بود] حضرت صادق فرمود: اگر آن مردى که از او حدیث نقل میکنى خودش را ببینى بتو بگوید این حدیثها که از من نقل کرده‏اند دروغ است و من از آن حدیثها خبر ندارم و بکسى چنین نگفته‏ام آیا او را تصدیق میکنى؟ گفت: نه فرمود: چرا؟ گفت: زیرا اشخاصى این حدیثها را از قول او نقل کرده‏اند که اگر شهادت بدهند به آزادى مردى از بردگى و بندگى، قبول مى‏شود (روایت را ببینید)

[۷]مجلسی، بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص: ۳۸۷

[۸]«و قد أکبره و نزّهَهُ العلماء الأعلام منهم ۱: سیِّدنا جمال الدین بن طاووس فی رجاله، و آیه اللَّه العلّامه فی الخلاصه، و ابن داود فی الرجال، و الفقیه ابن نما فیما أفرد فیه من رسالته المسماه بذَوب النضار، و المحقِّق الأردبیلی فی حدیقه الشیعه، و صاحب المعالم فی التحریر الطاووسی، و القاضی نور اللَّه المرعشی فی المجالس. و قد دافع عنه الشیخ أبو علیّ فی منتهى المقال، و غیرهم»

[۹]و لقد تصدّى لتدوین أخبار المختار و سیرته و فتوحه و معتقداته و أعماله جماعهٌ من الأعلام، فمنهم: ۱أبو مخنف لوط بن یحیى الأَزدی: المتوفّى (١۵٧)، له کتاب أخذ الثار فی المختار…. ٢١الشیخ میرزا محمد علیّ الأوردبادی له سبی. امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۸۸

[۱۰]خدا رحمت کند مرحوم اوردبادی، چه مرد بزرگواری بود. اصلا اهل هوا نبود و با خدا معامله کرده بود. زندگی اش را وقف اهل بیت کرده بود کتاب را تحقیق و ویرایش کرد ولی، حاضر نبود اسمش، پشت کتاب بخورد. در کتابش ۶۰ بیت در رابطه با مختار شهید امده است.

[۱۱]نظر حقیر این است که روزه گرفتن در روز عاشورا، خلاف شرع است.

[۱۲]أما و ربّ البحار! لأقتلنّ کلّ جبّار حتّى إذا أقمت عمود الدین و رأبت شعب صدع المسلمین و شفیت غلیل صدور المؤمنین و أدرکت بثأر النبیّین لم یکبر علیّ زوال الدنیا و لم أحفل بالموت إذا أتى. طبری، تاریخ طبری، ج۵ ص ۵۸۱

[۱۳]«و قال لجمع من قتلته: قتلتم من امرتم بالصلاه علیه فی الصلاه؟ ! و لمّا قتل عمر بن سعد و ابنه حفصا قال: هذا بالحسین و هذا بعلیّ بن الحسین و لا سواء، و اللّه! لو قتلت ثلاثه أرباع قریش ما وفوا أنمله من أنامله. طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص ۶۱۵۷  

[۱۴]طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص ۴۴

[۱۵]حضرت مسلم فوق وثاقت است. بعضی حرفهایی که نسبت به ایشان داده می شود، بوی اموی می‌دهد. دوست ندارم از بعض خطبای عزیز بشنوم این حرفها را، که مثلا در راه گم شدند و راهنما از تشنگی مرد و حضرت مسلم به امام نامه نوشت که این راه شوم است، اجازه بدهید برگردم و امام جواب داد که ضعیف النفس هستی و این حرفها اینها از امویین است. این‌ها را نقل نکنید.

[۱۶]کمتر از هانی حرف به میان می‌آید در حالیکه جزء بزرگان است و مظلوم از دنیا رفت. ۶ اشکال به ایشان وارد کردند که من همه را جواب دادم.

[۱۷]طبری، تاریخ طبری، ج۵، صص ۵۷۱ -۵۷۳

[۱۸]روایتی در کتاب بخاری هست که می‌گوید: حضرت ابراهیم سه تا دروغ گفته است! مگر می‌شود که ابراهیم اولوالعزم هم، دروغ بگوید؟ می‌گوید: ولی روایت صحیح است! گویا تکذیب راوی برای شان، خیلی آسانتر از تکذیب پیامبر است. اینجا هم همین است. این همه روایت را به جهت یک روایت، کنار می‌زنند؟

[۱۹]قد روی عن ابن عبّاس: أنّه ذکر عنده المختار، فقال: صلّى علیه الکرام الکاتبون. بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۴۶