photo_2017-09-10_10-42-21

مرکز دلها

کربلا مرکز دلهای کباب است هنوز[۱]

گوییا بهر حرم، قحطی آب است هنوز

 

شیعه در سوگ جگرگوشهی زهرا و علی

چشمش از اشک روان، رشک سحاب است هنوز

 

تن صد پارهی شاه شهدا، یا الله!

بی سر اندر دل آن پاکْتراب است هنوز

 

گویی عبّاس علمدار ز نهر علقم

به سوی خیمهی طفلان به شتاب است هنوز

 

خوب با دیدهی دل، سوی حرم گر نگری

سر اکبر به سر زانوی باب است هنوز

 

به روی سینهی بابا، به دل مهد تراب

اصغر آن کودک بی شیر به خواب است هنوز

 

ظلم و بیداد فزون گشته به عالم امّا

چهرهی حضرت مهدی به نقاب است هنوز

 

ز غم پهلوی بشکستهی زهرا شب و روز

جاری از دیدهی مهدیش گلاب است هنوز

 

گفت «محرم» به بقیع، اشکفشان، دلنگران:

ای خدا! قبر حسن از چه خراب است هنوز؟


[۱]. شاعر مشهور ادبیّات عاشورایی استاد محمّدجواد غفورزاده «شفق» که از دوستان «محرم» بوده، غزلی در این وزن و با این ردیف و قافیه دارند که به بهانه‌ی این دوستی به چند بیتی از آن اشاره می‌شود:

کربلا چون دل ما در تب و تاب است هنوز

مگر این دشت بلا، تشنه‌ی آب است هنوز؟

دامن از سایه کشیده است پس از عاشورا

چشم خورشید به دنبال رباب است هنوز

نرم و آهسته بیایید که یک غنچه‌ی ناز

«از صدای سخن عشق» به خواب است هنوز

روح موّاج اباالفضل هم از شطّ فرات

به سوی خیمه‌ی گل‌ها به شتاب است هنوز

سلام بر حسین، ص ۱۶۸٫