- ثقلین - http://thaqalain.ir -
یک مشتری نبود به بازار کربلا[۱]
تا آمد از مدینه، خریدار کربلا
با همرهان خویش به وادی همّ و غم
انداخت بار قافلهسالار کربلا
این باغبان که بود؟ که از دست خویش کاشت
گلهای رنگ رنگ به گلزار کربلا
جنّ و ملک به صورت آدم شوند و پس
هر یک شوند داخل زوّار کربلا
گوید اگر کسی که بُوَد کربلا، بهشت
این نام نیک هست سزاوار کربلا
تا کربلا مقام حسین است تا قیام
باشد خدا، معین و نگهدار کربلا
عالم اگر خراب شود آخرالزّمان
خشتی نیفتد از سر دیوار کربلا
گردنکشان کوفی و شامی گذاشتند
زنجیر و غل به گردن بیمار کربلا
بستند اهل کوفه به روی حسین و آل
آبی که میگذشت در انهار کربلا
کردند ظلم و جور به حدّی که خواستند
اشرار شام و کوفه به اختیار کربلا
پس زینب حزینه به قانون شرح حال
از کربلا ز شاه نجف کرد این سؤال …
منابع: تذکرهی شعرای تخت فولاد اصفهان، دشت خرّم اصفهانی، به عیّوق میرسد
[۱]. دشت خرّم (دیوان میرزا عبّاسعلی اصفهانی)، ص ۷۷۲ ـ ۷۷۳٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%9b-%d8%ae%d8%b1%d9%91%d9%85-%d8%a7%d8%b5%d9%81%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.