سبط رسول، شاه شهیدان کربلا[۱]

بنهاد چون قدم به بیابان کربلا،

 

با آن که بود آب جهان، مهر مادرش

لبتشنه جان سپرد به دامان کربلا

 

ناخورده آب، قطرهای از دجله و فرات

خونش چو آب ریخت به بستان کربلا

 

شاهی که بود جایگهش دامن نبی

عریانْ تن اوفتاد به میدان کربلا

 

پس دیوسیرتی ز پی خاتمی برید

انگشت نازنین سلیمان کربلا

 

لبتشنه سر برید ز تن، شمرش از قفا

خوش داشت پاس حُرمت مهمان کربلا

 

از کشتههای غرق به خون ز آل بوتراب

گردید لالهزار، گلستان کربلا

 

از تندباد حادثهی روزگار دون

خاموش گشت شمع شبستان کربلا

 

رفتند دلشکسته و گریان، شترسوار

از کوفه تا به شام، اسیران کربلا

 

از ضرب تازیانهی خصم لعین شدند

خاموش، بلبلان خوشالحان کربلا

 

دود از زمین به ذروهی عرش برین رسید

از آه آتشین یتیمان کربلا

 

در کربلا دمی ز نجف، یا علی! بیا

بنگر به خون تپیده ذبیحان کربلا

 

سیل سرشک دیدهی «ترکی» بعید نیست

گر بگذرد ز قبّهی ایوان کربلا[۲]


 

منابع: دیوان ترکی شیرازی، به عیّوق می‌رسد

[۱]. دیوان ترکی شیرازی، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹ (چاپ سنگی، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵).

[۲]. چاپ سنگی دیوان، فاقد بیت عقد است ولی در تصحیح اخیر، چنین ضبط است:

سیل سرشک دیده‌ی عالم فرو چکید     پشت فلک ز ماتم آل عبا خمید.