- ثقلین - http://thaqalain.ir -
مگر، ای عزیز مادر! که نموده میهمانت؟
که چنین به کنج مطبخ، شده منزل و مکانت
مگر این حدیث طور است که ظاهر از تنور است؟
که جهان منوّر آمد ز تجلّی عیانت
برِ اهل حق معزّز بُوَد احترام مهمان
ز چه رو تو را گرامی، ننموده میزبانت؟
مگر آن که خولی دون نشناختت؟ عزیزم!
که چنین نموده، ای مه! ز ستارهها نهانت؟
مگر آن که ز آب دیده ز رخت غبار شویم
که گهرفشانیام از لب لعل دُرفشانت
مگر، ای غریب مادر! چه شده سپاه و لشکر؟
چه شدند همرهانت؟ به کجاست یاورانت؟
ز چه خشک گشته؟ مادر! لب لعل نازنینت
مگر این که تشنه کشتند ز کینه دشمنانت؟
ز چه زیر خون سفید است محاسن نکویت؟
مگرت فسرده خاطر، غم مرگ نوجوانت؟
غم غربت تو، ای سر! نرود ز یاد «آذر»
به خدا! که داغت آتش زده قلب دوستانت
نه عجب بُوَد ز کوفه، اگر انقلاب دارد
که به ارتفاع یک نی، رخ آفتاب دارد
عجب این بُوَد که چون مه، رخ شمس عالمآرا
ز غبار و خاک صحرا، به رخش حجاب دارد
همه گوشها به فرمان، پی استماع از جان
که حسین عزیز زهرا، به شما خطاب دارد
نگرید روی خوبش، نزنید سنگ و چوبش
لب قاریان قرآن، نه چنین جواب دارد
سر نی سر برادر، نگران به سوی خواهر
ولی از جراحت و خون، به جبین، نقاب دارد
ز چه نشکند به محمل، سر زینب غمیندل؟
که به نیزه بیند آن سر که ز خون، خضاب دارد
ز چه ره تو، ای برادر! شدهای جدا ز خواهر؟
بنگر که بی تو زینب، غم بیحساب دارد
تو نمودهای جدایی، شده روز بینوایی
هله! زینب از فراقت، بصر پرآب دارد
بفشان ز دیده، «آذر»! شب و روز لؤلؤ تر
که گرانبهایی این دُر، به صف حساب دارد
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%9b-%d8%a2%d8%b0%d8%b1-%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86%db%8c/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.