«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

وجود مبارک امام زین العابدین سیّدالسّاجدین علیه السلام در ورود به ماه مبارک رمضان دعایی را ایراد فرمودند که مشحون از معارف است و یک بخشی از آن معرّفیِ ماه مبارک رمضان است، بخشِ دیگرِ آن مراقباتِ ماه مبارک رمضان است.

در بخش اول وجود مبارک امام سجّاد به محضر خدای متعال اینطور عرضه می‌دارند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ، وَ شَهْرَ الْقِیَامِ»[۲]، ماه مبارک رمضان «شهر صیام» است، ماهِ روزه است، و ماهِ اسلام است، و ماهِ طهور است، و ماهِ تمحیص و پالایش و تزکیه است، و ماهِ قیام است.

«کلاس تسلیم» در ماه مبارک رمضان

در مسئله‌ی اینکه ماه مبارک رمضان «کلاس تسلیم» است، خدای متعال این ماه را ماهِ میهمانیِ خود قرار داده است و در این ماه پذیراییِ ویژه‌ای از بندگانی که قدم در سفره و مائده‌ی الهی نهاده‌اند و تشرّف پیدا کرده‌اند که میزبانِ آن‌ها خدای متعال باشد…

نوعاً در میهمانی‌ها سفره‌ای تدارک می‌بینند، از نظرِ خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها هرچه این سفره پُررنگ‌تر باشد میهمانی دایرتر به حساب می‌آید، اما میهمانیِ خدای متعال میهمانیِ ویژه‌ای است، میهمانی است که روحِ انسان را، جانِ انسان را مُنقاد و تسلیم می‌کند، خدای متعال در میهمانیِ خود ترکِ التذاذاتِ دنیایی را منظور فرموده است؛ در میهمانی‌های ظاهری می‌گویند غذا بخورید، غذاهای مختلف و متعدد به خوردِ طرف می‌دهند، اما در ماه مبارک رمضان خدای متعال ریاضت‌های مختلف را بعنوانِ پذیرایی قرار داده است.

آنچه که خوراکِ جسم است، در بسیاری از موارد بی‌توجّهی به روح است، به جان هست؛ دل خانه‌ی خدای متعال است، و آنچه ترکِ التذاذاتِ شهوانی و هواهای نفسانی است، خودِ ترکِ آن یک کاری است که در اسلام به آن ترک هم «صبر» گفته می‌شود و هم از آن بعنوان «کَفّ نفس» یاد می‌شود.

آنچه را که انسان با طبعِ حیوانیِ خود به آن میل و گرایش دارد و در انسان کشش و جاذبه ایجاد می‌شود و احساسِ تمایل می‌کند، این تقویتِ بُعدِ حیوانیِ اوست، انسان جسم دارد، هوا دارد، هوس دارد، غرایز دارد، غضب دارد، اما این‌ها ابزارِ تکاملِ بشر است، اگر در اختیارِ دینِ انسان، در اختیارِ عقلِ انسان قرار گرفت انسان این‌ها را تسلیمِ خود کرده است، آنجا که لازم است و خدای متعال راضی است به مقداری که خدای متعال را خشنود می‌کند از این‌ها بهره می‌گیرد.

این غرایز و تمایلات و طبعِ حیوانی و هواهای ما مرکبِ ما هستند، خدای متعال کَرَم کرده است، به ما یک مرکبی داده است که جان و روحِ ما در مسیرِ دین از آن استفاده کند، لذا اگر ما مرکب را تسلیمِ خودمان کردیم به هر کجا که ما می‌خواهیم می‌رود و ما او را با خودمان می‌بریم، اما اگر او ما را تسلیمِ خود کرد ما را به سوی آتشِ جهنّم و غضبِ خدای متعال می‌برد.

نتیجه‌ی تسلیم بودن مقابلِ خدای متعال

در قرآن کریم دارد که «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى»[۳]، کسی که از مقامِ حق بترسد، از مقامِ عدلِ خدای متعال، از مقامِ غضبِ خدای متعال، از مقامِ خشمِ خدای متعال نگران باشد و این نگرانی او را به «کَفّ نفس» وادار کند، به دنبالِ آنچه که دوست دارد نرود، یعنی به دنبالِ خواسته‌ی دلِ خود نرود، بلکه دل را تسلیمِ دینِ خود کند، یعنی دلِ او در اختیارِ دینِ او باشد، دلِ او در اختیارِ امامِ زمانِ او باشد، خدای متعال در دلِ او باشد، دلِ او حرمِ خدای متعال باشد، حریمِ خدای متعال باشد، دل حرمِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام باشد، دل حرمِ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار بگیرد و آن‌ها همه‌کاره‌ی دل باشند، «فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى»، کسی که هوا و هوس و دل و جانِ خود را تسلیمِ دین و اولیاء دین بکند «فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى»، خدای متعال با تأکید و تضمینی می‌فرماید که جنّت پناهگاهِ او خواهد بود، البته خودِ این «الجنّه» هم نکاتی دارد، کسی که تسلیم باشد، کسی که خود را تفویض کند و در اختیارِ خدای متعال و دینِ خدا قرار بگیرد، این از جنّاتی که در آن کثرت هست برتر است، این به جنّتِ وحدت و توحید نائل می‌شود، این شخص در جمالِ الهی ذوب می‌شود و از آنچه که صفاتِ اولیاء الهی هست بهره می‌گیرد، «فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى».

اما اگر کسی مطیعِ نفس بود و نفسِ او تسلیم نبود و طاغی و یاغی بود و نفسِ او سرکش بود و هر طور که دوست داشت عمل می‌کرد گرفتارِ عذابِ الهی می‌شود.

ریشه‌ی فساد در زندگیِ بشر

در حدیثی از وجود نازنین خاتم انبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم داریم که فرمودند: «ثَلاَثٌ مُهْلِکَاتٌ»[۴] سه چیز انسان را هلاک می‌کند، موجبِ نابودی و سقوطِ بشر می‌شود.

«شُحٌّ مُطَاعٌ»؛ یکی از آن اموری که انسان را نابود می‌کند طمعی است که این طمع انسان را در اختیارِ خود قرار بدهد.

خیلی‌ها طمع دارند، ولی از طمعِ خود اطاعت نمی‌کنند و تسلیم نیستند، کسی که تابعِ طمعِ خود هست سقوط می‌کند و سعود نمی‌کند، «شُحٌّ مُطَاعٌ»، باید حرص و طمع را کنترل کرد و در اختیار گرفت.

دوم: «هَوًى مُتَّبَعٌ» هوای نفس و شهوات و تمایلات؛ اگر از این‌ها تبعیّت بشود انسان را هلاک و نابود می‌کنند و به جهنّم می‌اندازد.

خیلی‌ها هوا و هوس دارند اما دندان روی جگر می‌گذارند و چشم‌پوشی می‌کنند و به دنبالِ آن نمی‌روند، می‌دانند مسیرِ هوا مسیرِ شیبدار و لیز و لغزنده است، اگر انسان خود را تسلیمِ این راه کند کنترل ندارد و با سر در قعر جهنّم می‌افتد، «هَوًى مُتَّبَعٌ».

سوم: «إِعْجَابُ اَلْمَرْءِ بِنَفْسِهِ» انسانی که از خود راضی است، انسانِ خودخواه، انسانِ خودبین، انسانِ خودپرست.

این سه عامل ریشه‌ی فساد در زندگیِ بشر است، حرص است و هوای نفس است و خودبینی.

امان از این «خود» که پدرِ بشر را درآورده است.

شجاع‌ترین مردم

ماه مبارک رمضان علاجِ این بیماری‌هاست، «شهر الاسلام» است، در این ماه ما نفس را بر سرِ جای خود می‌نشانیم، ما هوا و هوس را تسلیمِ دینِ خود می‌کنیم، ما خودخواهی و خودبینی را زیرِ پای خود لِه می‌کنیم، این دشمن است، نفسِ أمّاره… «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ»، انسان در زندگی زیاد «دشمن» دارد، و دشمن‌شناسی هم یکی از وظایفی قطعیِ قرآنی و عقلانیِ بشر هست، بیش از نهصد آیه در قرآن کریم مربوط به برائت از دشمنان است، انسان دشمن را بشناسد، فریبِ دشمن را بداند و خود را از شرّ دشمن در امان بدارد و دشمنِ خود را نابود کند، در میانِ دشمنانی که… انسان «حسود» دارد، انسان دشمنانی دارد که بخاطرِ دینداری با انسان دشمن هستند، در اثرِ تضاد در منافع با انسان دشمن هستند، انسان به یک کسی لبخند نزده است و او با انسان دشمن شده است، فراوان به دنبالِ بهانه هستند که با انسان بد بشوند، هر کسی در زندگی دشمنانی دارد، اما در میانِ دشمنانی که از استکبارِ عالمی امّ الفساد غرب امریکا گرفته است تا یهودِ ریشه‌دار در عناد با اسلام و این صهیونیست‌های ظالمِ کودک‌کُش و غاصب تا منافق و نفوذیِ داخلی، همه‌ی این‌ها دشمنِ انسان هستند، ولی هیچیک خطرناک‌تر از «نفس أمّاره» نیست، «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ».

لذا در میانِ افرادِ شجاع و سلحشوری که در برابرِ دشمن قیام می‌کنند و اهلِ نبرد و مصاف هستند، فرمودند: «أشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ»[۵]، شجاع‌ترین انسان‌ها آن کسی نیست که داعش را بر سرِ جای خود نشانده است، آن کسی نیست که پهبادِ امریکا یا پایگاهِ امریکا را زده است، او خیلی بزرگ است، او کارِ خیلی عظیم و باارزشی کرده است، اما کاری باارزش‌تر از آن کار وجود دارد و آن این است که انسان نفسِ خود را رام کند، نفسِ خود را متقاعد کند، نفسِ خود را قانع و تسلیم کند.

همه‌ی کارها را برای خدای متعال انجام دهیم

از این جهت امام زین العابدین علیه السلام «شهر الرمضان» را «شهرالاسلام» نامیده‌اند.

حال ما که میهمانِ خدای متعال هستیم و میزبانِ ما ذاتِ خالقِ متعال است، بیایید توجّه داشته باشیم، در این ماه، در هیچ موردی مطیعِ نفسِ خود نباشیم، وقتی می‌خواهید افطار کنید از این باب نباشد که ساعت‌ها گرسنگی کشیده‌اید بلکه از این باب باشد که خودِ «افطار» جزوِ مستحبّات است، خدای متعال این کار را دوست دارد، افطار را برای جلبِ رضای خدای متعال کنید، یکی از بابِ استحبابِ آن و دوم هم «قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی»[۶]، اگر این انرژی بدن تأمین نشود «مرکب» ضعیف است و نمی‌تواند برای ما پرواز داشته باشد، می‌خواهیم به آن انرژی بدهیم تا از آن استفاده کنیم تا ما را به مقصد که رضای خدای متعال است برساند.

در سحر هم همینطور باشیم، «سحر خوردن» جزوِ مستحبّات است، جزوِ سنّت‌هاست که باید رعایت کرد، آنجا هم همینطور.

اگر به کسی لبخند می‌زنید برای رضای خدای متعال لبخند بزنید، اگر به کسی اخم می‌کنیم ابتدا ببینیم آیا خدای متعال راضی است یا نه؟ اگر خدای متعال راضی بود برای رضای خدای متعال اخم کنیم، سکوتِ ما برای خدای متعال باشد، گفتارمان برای خدای متعال باشد، فریادمان برای خدای متعال باشد، حرکات و سکناتِ ما با رضای خدای متعال هماهنگ باشد.

راز و نیاز با خدای متعال

اگر این شد ما یک عنصرِ سرسپرده‌ی به خدای متعال هستیم، تسلیمِ حق‌تعالی هستیم، چیزی بجز پسندِ او پسندِ ما نیست، ما کسی هستیم که اگر خدای متعال به ما بلا بدهد اعلانِ نارضایتی نمی‌کنیم، می‌گوییم:

در بلا هم می‌چشم لذّاتِ او        ماتِ اویم، ماتِ اویم، ماتِ او

خدایا! در این ماه دلبری می‌کنی، ماه ماهِ تجلّیِ جمالِ توست، بعضی از دل‌ها را خودِ تو عاشق می‌کنی

تا که از جانب معشوق نباشد کششی        کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

دل‌ها به دستِ توست، چه می‌شود به ما هم یک جذبه‌ای عنایت بفرمایی؟! ما را هم مجذوبِ جمالِ خودت کنی، ما را هم مرعوبِ جلالِ خودت کنی، از خودمان به تو پناهنده بشویم، «لاَ مَفَرَّ مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ»[۷]، خدایا! در این ماه به ما هم پناه بده، ما را تحویل بگیر، دلِ ما را با نگاهِ خودت نوازش کن، بیماری‌های دلِ ما را معالجه کن، رذائلِ اخلاقی و گناهان دلِ ما را خراب کرده است، خانه‌ی تو را خراب کردیم، ما خانه‌خراب هستیم، ماه ماهی است که تو دل‌های میهمانانی که دل به تو داده باشند را آباد می‌کنی و از دلِ آن‌ها پذیرایی می‌کنی.

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام

صلی الله علیک یا اباعبدالله

ماه مبارک رمضان ماهِ تسلیم است، ماهِ رضاست، ماهِ گذشت از محبوب‌هاست، انسانِ گرسنه غذا را دوست دارد اما بخاطرِ خدای متعال از غذا صرف نظر می‌کند، جوانی است که تازه ازدواج کرده است و دوست دارد با همسرِ خود باشد اما روز ماه رمضان آمیزش با همسر حرام است و او برای رضای خدای متعال دست از پا خطا نمی‌کند، از هر چیزی که لذّتِ جسمی است می‌گذرد، و چون می‌گذرد به خدای متعال می‌رسد.

اگر انسان این زنجیرهای حُب را از پر و بالِ قلبِ خود باز کند قلب پرواز می‌کند، باید این بندها را در این ماه مبارک رمضان با گرمیِ محبّت ذوب کرد و فقط یک دلبر باشد و آن هم خدای متعال است.

و این را باید از حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام یاد بگیریم؛ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام از هرچه که داشتند گذشتند، هرچه داشتند تسلیمِ خدای متعال کردند، در میانِ ایثارهایی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کرده‌اند، بالاترین ایثار هدیه‌ی شش‌ماه‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بود، در این داغ‌هایی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برای خدای متعال تحمّل کردند هیچ کجا نداریم که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام از آسمان مورد خطاب قرار گرفته باشند، اما وقتی حضرت علی اصغر علیه السلام را به میدان آوردند… حضرت علی اصغر علیه السلام آخرین ذخیره‌ی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بودند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همه‌کَسِ خود را داده بودند، فقط یک شش‌ماهه مانده بود، وقتی حضرت علی اصغر علیه السلام را به میدان آوردند صحنه‌ی خیلی جانسوزی بود، اوجِ قساوتِ بی‌ولایت‌ها و بی‌دین‌ها را نشان می‌دهد، کسی که دین ندارد هیچ چیزی ندارد، این بچّه نا نداشت، از شدّتِ عطش بال بال می‌زدند و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به مردم نشان دادند، گفتار نبود، تماشا بود، فرمودند: «اما ترونه کیف یتلظی عطشا»، آیا نمی‌بینید فرزندم در حالِ تلظّی کردن است؟ «تلظّی» بال زدنِ ماهی است، وقتی ماهی را از آب بیرون می‌آورند دو نمود دارد، یکی اینکه دهانِ خود را باز و بسته می‌کند، دوم اینکه بال می‌زند…

این شش‌ماه بال می‌زد و از شدّتِ عطش گویا زبانِ خود را داخلِ دهانِ خود می‌چرخاند و به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نشان می‌داد… اما به جای آب… «فَرَماهُ حَرمَلَه»… ان شاء الله خدای متعال حرمله را لعنت کند، چه جراحتی در دل‌ها گذاشت، گلوی نازک شش ماهه را نشان گرفت… اما وقتی سرِ این طفل افتاد از آسمان ندا آمد «دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ»[۸]، حسین جان! فرزندِ خودت را به ما بده…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

یا بقیّه الله یا صاحب الزّمان اُنظُر إلَینا

الا لعنت الله علی القوم الظّالِمین

دعا

أستَغفِرُ الله الّذی لا إله الا هُوَ الحَیُّ القَیّوم ذوالجَلالِ وَالإکرَام وَ أتوبُ إلَیه

إلَهَنا یَا حَمیدُ بِحَقّ مُحَمَّد، یَا عَالیُ بِحَقّ عَلی، یَا فَاطِرُ بِحَقّ فَاطِمَه، یَا مُحسِنُ بِحَقّ الحَسَن، یَا قَدیمَ الإحسَان بِحَقّ الحُسَین، بِمَولَانا بابَ الحَوائِجِ الی الله عَلیٍ أصغَرِ الرَضیعِ الذَبیح الشَّهید یا الله… یا أرحَمَ الرّاحِمِین وَ یَا إلَهَ العَاصِین…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! روحِ رضا و تسلیم در فراز و نشیبِ زندگی را به ما روزی بفرما.

خدایا! سایه پُر برکتِ امام زمان ارواحنا فداه را بر سرِ ما مستدام بفرما و حکومتِ جهانیِ ایشان را مستقر و توفیقِ درکِ ظهور و خدمت در حکومتِ آن بزرگوار را نصیبِ ما بگردان.

خدایا! پایانِ این سختی‌های ویروسی را ظهورِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! نایبِ امام زمان ارواحنا فداه، مرجعِ عالیقدر و رهبرِ نورانی‌مان را از آفات و بلیّات محافظت بفرما و با تأییداتِ خاصِ خودت بر همه‌ی مشکلات و موانعِ راهِ ظهور پیروز بفرما و پرچمِ انقلاب را با دستِ ایشان به دستِ مبارک صاحبِ اصلیِ آن مولا و آقا و جانمان امام زمان ارواحنا فداه منتقل بفرما.

خدایا! نسلِ جوان، جوان‌های مورد نظر را اهل نجات قرار بده و به سامان برسان.

خدایا! جوان‌ها را از سرگردانی نجات بده.

خدایا! پدران و مادرانی را که گرفتارِ بهم ریختگیِ جوان‌های خود هستند را با سامانِ جوان‌های‌شان آرامشی به آن‌ها روزی بفرما.

خدایا! زندگیِ خانوادگی را برای همه‌ی شیعیان و مؤمنین شیرین قرار بده.

خدایا! ناسازگاری‌ها را تبدیل به انس و صفا و گذشت و عفو بفرما.

خدایا! حوائجِ همه‌ی حاجتمندان و منظورین از دوستان و آشنایان‌مان روا بفرما.

خدایا! دردِ همه‌ی دردمندان، خصوصاً بیمارانی که به این مریضی مبتلا شده‌اند و دو سیّد مورد نظرِ ما را دوا بفرما.

خدایا! تا هستیم ما را با دین، با عافیت، با قدرت، با خدمت قرین بفرما.

خدایا! تا هستیم نعمت‌های خودت را از ما نگیر.

خدایا! مرگِ ما را راحتیِ ما و میهمانیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام قرار بده.

خدایا! حُسنِ عاقبت برای خودمان و همه‌ی مؤمنین و همه‌ی عزیزان و محبوب‌ها و فرزندانِ ما نصیب بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] دعای ۴۴ صحیفه سجّادیّه

[۳] سوره مبارکه نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱

[۴] الخصال، جلد ۲، صفحه ۸۴ (أَنَّهُ قَالَ فِی وَصِیَّتِهِ لَهُ یَا عَلِیُّ ثَلاَثٌ دَرَجَاتٌ وَ ثَلاَثٌ کَفَّارَاتٌ وَ ثَلاَثٌ مُهْلِکَاتٌ وَ ثَلاَثٌ مُنْجِیَاتٌ فَأَمَّا اَلدَّرَجَاتُ فَإِسْبَاغُ اَلْوُضُوءِ فِی اَلسَّبَرَاتِ وَ اِنْتِظَارُ اَلصَّلاَهِ بَعْدَ اَلصَّلاَهِ وَ اَلْمَشْیُ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ إِلَى اَلْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا اَلْکَفَّارَاتُ فَإِفْشَاءُ اَلسَّلاَمِ وَ إِطْعَامُ اَلطَّعَامِ وَ اَلتَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ وَ أَمَّا اَلْمُهْلِکَاتُ فَشُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ اَلْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ أَمَّا اَلْمُنْجِیَاتُ فَخَوْفُ اَللَّهِ فِی اَلسِّرِّ وَ اَلْعَلاَنِیَهِ وَ اَلْقَصْدُ فِی اَلْغِنَى وَ اَلْفَقْرِ وَ کَلِمَهُ اَلْعَدْلِ فِی اَلرِّضَا وَ اَلسَّخَطِ.)

[۵] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۲۰ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلسِّنَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ اَلنَّخَعِیِّ عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: اَلاِشْتِهَارُ بِالْعِبَادَهِ رِیبَهٌ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ أَعْبَدُ اَلنَّاسِ مَنْ أَقَامَ اَلْفَرَائِضَ وَ أَسْخَى اَلنَّاسِ مَنْ أَدَّى زَکَاهَ مَالِهِ وَ أَزْهَدُ اَلنَّاسِ مَنِ اِجْتَنَبَ اَلْحَرَامَ وَ أَتْقَى اَلنَّاسِ مَنْ قَالَ اَلْحَقَّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْهِ وَ أَعْدَلُ اَلنَّاسِ مَنْ رَضِیَ لِلنَّاسِ مَا یَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ کَرِهَ لَهُمْ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ وَ أَکْیَسُ اَلنَّاسِ مَنْ کَانَ أَشَدَّ ذِکْراً لِلْمَوْتِ وَ أَغْبَطُ اَلنَّاسِ مَنْ کَانَ تَحْتَ اَلتُّرَابِ قَدْ أَمِنَ اَلْعِقَابَ وَ یَرْجُو اَلثَّوَابَ وَ أَغْفَلُ اَلنَّاسِ مَنْ لَمْ یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ اَلدُّنْیَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ وَ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ فِی اَلدُّنْیَا خَطَراً مَنْ لَمْ یَجْعَلْ لِلدُّنْیَا عِنْدَهُ خَطَراً وَ أَعْلَمُ اَلنَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ اَلنَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ وَ أَشْجَعُ اَلنَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ وَ أَکْثَرُ اَلنَّاسِ قِیمَهً أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ قِیمَهً أَقَلُّهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ لَذَّهً اَلْحَسُودُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ رَاحَهً اَلْبَخِیلُ وَ أَبْخَلُ اَلنَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِمَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْحَقِّ أَعْلَمُهُمْ بِهِ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ حُرْمَهً اَلْفَاسِقُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ وَفَاءً اَلْمُلُوکُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ صَدِیقاً اَلْمَلِکُ [صِدْقاً اَلْمَمْلُوکُ] وَ أَفْقَرُ اَلنَّاسِ اَلطَّمِعُ وَ أَغْنَى اَلنَّاسِ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحِرْصِ أَسِیراً وَ أَفْضَلُ اَلنَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَکْرَمُ اَلنَّاسِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ قَدْراً مَنْ تَرَکَ مَا لاَ یَعْنِیهِ وَ أَوْرَعُ اَلنَّاسِ مَنْ تَرَکَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ مُرُوءَهً مَنْ کَانَ کَاذِباً وَ أَشْقَى اَلنَّاسِ اَلْمُلُوکُ وَ أَمْقَتُ اَلنَّاسِ اَلْمُتَکَبِّرُ وَ أَشَدُّ اَلنَّاسِ اِجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ اَلذُّنُوبَ وَ أَحْکَمُ اَلنَّاسِ مَنْ فَرَّ مِنْ جُهَّالِ اَلنَّاسِ وَ أَسْعَدُ اَلنَّاسِ مَنْ خَالَطَ کِرَامَ اَلنَّاسِ وَ أَعْقَلُ اَلنَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاهً لِلنَّاسِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالتُّهَمَهِ مَنْ جَالَسَ أَهْلَ اَلتُّهَمَهِ وَ أَعْتَى اَلنَّاسِ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى اَلْعُقُوبَهِ وَ أَحَقُّ اَلنَّاسِ بِالذَّنْبِ اَلسَّفِیهُ اَلْمُغْتَابُ وَ أَذَلُّ اَلنَّاسِ مَنْ أَهَانَ اَلنَّاسَ وَ أَحْزَمُ اَلنَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظِ وَ أَصْلَحُ اَلنَّاسِ أَصْلَحُهُمْ لِلنَّاسِ وَ خَیْرُ اَلنَّاسِ مَنِ اِنْتَفَعَ بِهِ اَلنَّاسُ.)

[۶] دعای کمیل

[۷] فلاح السائل ، جلد۱ ،  صفحه ۱۳۲ (لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ اَلْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ اَلشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ وَ اَلْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَیْتَ عَبْدُکَ وَ اِبْنُ عَبْدَیْکَ مِنْکَ وَ بِکَ وَ إِلَیْکَ لاَ مَلْجَأَ وَ لاَ مَنْجَى وَ لاَ مَفَرَّ مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ سُبْحَانَکَ وَ حَنَانَیْکَ سُبْحَانَکَ رَبَّ اَلْبَیْتِ .)

[۸] تذکره الخواص، صفحه ۱۴۴