«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

ادامه‌ی درنگی بر فراز دهم دعای ۴۴ صحیفه سجّادیه

در ادامه‌ی استضاعه‌ی از خورشیدِ مناجاتِ حضرت سیّدالسّاجدین علیه السلام به این جمله‌ی نازنین رسیدیم: «وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّکَوَاتِ»؛ حضرت سجّاد علیه السلام از خدای متعال درخواست می‌کنند که اموالِ ما از «تَبِعات» پاک بشود، یعنی مالی نداشته باشیم که برای ما عقبه و وزر و وبال داشته باشد.

مالی نداشته باشیم که فتنه به پا کند، ورثه را به جانِ یکدیگر بیندازد، موجبِ قطعِ رحم بشود، یا منشأ گناهانِ جامعه بشود، مثلِ این‌هایی که مال خرج می‌کنند و فرهنگِ جامعه را بهم می‌ریزند و وسیله‌ی گناه برای جوان‌ها فراهم می‌کنند.

اولین درخواستِ حضرت این بود که «أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ»، ما مالِ خود را در مسیرِ درست قرار بدهیم، مالِ ما برای ما عواقبِ بد در پیشگاهِ خدای متعال یا در قبر و آخرت‌مان یا در جامعه‌ی‌مان نداشته باشد، مالی کسب کنیم و در جایی هزینه کنیم که از تبعات مصون و محفوظ باشد.

دوم اینکه مالِ خود را با خارج کردنِ واجباتِ مالی از گردانه‌ی داراییِ خود «تطهیر» کنیم.

درنگی بر مسئله‌ی خمس و زکات

خدای متعال در اموالِ بندگانِ خود هم خود را شریک قرار داده است… با اینکه هیچ کسی مالک نیست و این خدای متعال است که لطف می‌کند، این خدای متعال است که مالکِ وجودِ ماست، مالکِ مالِ ما هم هست، اما وقتی می‌فرماید: «أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»[۲]، وقتی شما از مالی بهره و سود می‌برید، خمسِ غنیمتِ مالِ شما برای خدای متعال است، همه‌ی آن برای خدای متعال است ولی خدای متعال خواسته است که بر ما منّت بگذارد، فرموده است می‌خواهم خودم را در این مالی که به تو داده‌ام سهیم کنی تا به تو برکت بدهم، من به تو داده‌ام اما خمسِ آن را برای من کنار بگذار، «فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ»، خدای متعال برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، برای ذوی القربی، برای یتیم‌ها سهم قرار داده است.

یکی از چیزهایی که ما به آن افتخار می‌کنیم این است که خدای متعال به ما زمینه‌ای داده است که ما در مالِ خودمان هم با خدای متعال شریک باشیم و هم با اولیای الهی؛ وقتی می‌گوییم خمس «سهمِ امام» دارد یعنی چه؟ یعنی خدای متعال آنقدر به ما اعتناء کرده است و ما را تحویل گرفته است و به ما رو داده است که ما روی‌مان می‌شود بگوییم ما در این مالی که خدای متعال به ما داده است با امام زمان ارواحنا فداه شریک هستیم، و حضرت سهمی در مالِ من دارند، من افتخار دارم که سهمِ امام در اموالِ من است و من امانتدارِ حضرت هستم و می‌خواهم به خودِ ایشان بدهم. اینطور واقعاً انسان خیلی به خود افتخار می‌کند که من چنین عرضه‌ای دارم و چنین جایگاهی نزدِ امام زمان ارواحنا فداه دارم که حضرت از مالِ خودشان به من داده‌اند و من را امینِ خودشان می‌دانستند و خواسته‌اند که من مالِ ایشان را به خودشان بدهم.

یا نسبت به سهمِ سادات، خدای متعال می‌تواند بدونِ اینکه ما سهیم باشیم در رفعِ مشکلاتِ زراریِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقدام بفرماید، ولی این موضوع افتخارِ ماست که ما در خدمتِ فرزندانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشیم و نگذاریم آن‌ها در زندگیِ مادّی به بُن‌بست بخورند و نیازی پیدا کنند که با وجودِ این نیاز اعتبار و روح و روانِ آن‌ها متزلزل بشود، این افتخار را به ما داده‌اند که ما خادم باشیم، ما مالِ آن‌ها را جمع کنیم و در اختیارِ خودشان قرار بدهیم.

در زکات هم همینطور است، فرمودند: مال مالِ خدای متعال است، مالکیّتِ ما که در عرضِ مالکیّتِ خدای متعال نیست، مثلِ مالکیّتِ دستِ من نسبت به خودم هست، می‌گویم این در دستِ من است ولی دستِ من در اختیارِ خودِ من است، دست منهای خودم شأن و جایگاهی ندارد، هر چه در عالَم هست مالِ خدای متعال است، خدای متعال صلاح دیده است که من دستِ خدای متعال باشم، خدای متعال می‌خواهد گره‌ی کارِ مردم را با من باز کند، لذا فرمود: مال مالِ خدای متعال است، اما اغنیاء امنای پروردگارِ عالمیان هستند، خدای متعال در حالِ امتحان کردن است، مردم، خلائق، فقرا و مساکین عائله‌ی خدای متعال هستند، خدای متعال سهمِ عائله‌ی خود را به غنی و متمکّن سپرده است، اینطور هم فقیر را امتحان می‌کند که اگر کمی کم آورد آیا دین‌فروشی می‌کند که فقرِ خود را برطرف کند یا اینکه برای رضای خدا تحمّل می‌کند و صبر می‌کند و زیرِ بارِ رشوه و حرام و مسائلی که با شأنِ دینی نمی‌سازد نمی‌رود.

خدای متعال از آن طرف می‌خواهد ببیند که در امانت‌هایی که به بندگانِ متمکّنِ خود داده است آن‌ها رعایتِ امانت می‌کنند و امین هستند و مالِ خدا و امانتِ الهی را درست به صاحبِ آن می‌رسانند یا خائنِ در امانت هستند، این مسائل خیلی مهم است.

مسئله‌ی طهارتِ مال

و این تعبیرِ «طهارت» که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است و ما هم در جلسه‌ی گذشته آیه‌ی آن را خواندیم، ولی این طهارت نکاتی دارد که بعضی از بزرگان هم در این زمینه مطالبی را فرموده‌اند.

بعضی از علماء گفته‌اند: انسانی که زکاتِ مالِ خود را، حقوقِ واجبِ مالِ خود را نمی‌پردازد، این مال «مال حرام» است، بطور مشاع… کشاورزی که گندمِ او به حدّ نصاب رسیده است و باید یک دهم آن را که برای فقرا است جدا کند، یا در بعضی از موارد یک بیستمِ آن را کنار بگذارد، یا کسی که سپرده‌ای برای او پیش آمده است و پولی را مازاد بر نیاز جمع کرده است و یک پنجمِ آن مالِ امام زمان ارواحنا فداه و سادات است، این شخص بطورِ مشاع در هر جایی از این مال که بخواهد دست بگذارد در حقیقتِ در حالِ غصبِ مالِ امام زمان ارواحنا فداه بدونِ اذنِ ایشان است، هم مالی که زکاتِ آن پرداخت نشده است همه‌ی آن مخلوطِ به مالِ غیر است و تصرّف در هیچ کجای آن بدونِ اذنِ آن‌ها جایز نیست، پس این مال مالِ حرام است، این تصرّف از نظرِ مالی «نامشروع» است و درواقع این مال به مالِ غیر آلوده است.

«بُخل» یکی از رذائلِ اخلاقی

از نظرِ درونی هم «بُخل» یکی از حجاب‌هاست، یکی از رذائلِ اخلاقی است، کسی که گرفتارِ بیماریِ بُخل است… فرمود: «اَلْبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اَللَّهِ بَعِیدٌ مِنَ اَلنَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ اَلنَّارِ»[۳]، کسی که گرفتارِ صفتِ «بُخل» هست هم از خدای متعال دور است، هم مردم فاصله دارد، و هم به جهنّم نزدیک است. این شخص نمی‌تواند مردمی باشد، انسانِ بخیل با این قضارتِ روحی که دارد، با این تنگ‌نظری که دارد همیشه منفورِ مردم است، مردم می‌دانند که این شخص مانندِ شوره‌زار است و هیچ خیر و برکتی ندارد، این شخص از یک درخت کمتر است، آن درخت سایه و میوه دارد ولی این شخص نه میوه دارد و نه سایه، از این جهت انسانِ بی‌خیر و بخیل از خدای متعال دور است، این ضدِ صفتِ خدای متعال است، خدای متعال اکرم‌الاکرمین است، خدای متعال واهب العطایا است،  باسط الیدین بالعطیه است، همیشه دستِ خدای متعال باز است، همیشه فیضِ خدای متعال ریزش دارد، کسی که مقابلِ این هست، یعنی خدای متعال به او داده است اما دستِ بده ندارد و دلِ باز ندارد، این شخص ضدّ صفتِ خدای متعال را دارد، دشمنِ خدای متعال است، دشمنِ خدای متعال از خدای متعال دور است، از بهشت هم دور است، چون کلیدِ بهشت با ایثار است، «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۴]، خدای متعال نفیِ ابد کرده است، فرموده است: هرگز هیچگاه شما به «بِر» و «نیکی» که مصداقِ اجلای آن «بهشت» است نمی‌رسید، «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، آن چیزی که کلیدِ درِ بسته‌ی بهشت و همه‌ی خوبی‌ها را باز می‌کند آن چیزی است که انسان آن را دوست دارد.

انسان مالِ خود را دوست دارد اما بخاطرِ خدای متعال مالِ حرام را کنار می‌گذارد، مال الله را غصب نمی‌کند، مالِ امام را غصب نمی‌کند، مالِ سادات را غصب نمی‌کند، مالِ فقراء را غصب نمی‌کند، مالِ موقوفه را غصب نمی‌کند، مالِ مردم را غصب نمی‌کند، این «گذشت از حرام» درواقع «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»[۵] پاک کردنِ باطنِ ماست.

پس پرداختِ واجباتِ مالی و اداء دیونِ مالی صفتِ ایثار را در انسان ایجاد می‌کند، صفتِ انفاق را در انسان ایجاد می‌کند، صفتِ اطعام را در انسان ایجاد می‌کند، انسان به صفاتِ «منفق» و «معطی» و «مطعم» و «موثر» متّصف می‌شود، که این صفات صفاتِ باارزش و عناوینِ خوبی است، این‌ها صفاتِ پاکان است، و در مقابلِ آن «بُخل» و «شُح» و «طمع» رذائلِ اخلاقی و ناپاکیِ جان هستند.

پس مال با اداء این امور پاک می‌شود و حلال می‌شود و به هر کسی که بدهیم خیانت نکرده‌ایم، و هم خودِ انسان پاک می‌شود، مهم‌تر از مالِ من خودِ من هستم که با این ایثار ریشه‌های حبّ دنیا که رأسِ همه‌ی خطاها هست در وجودِ من می‌خشکد و من زمینه‌ای برای ارتقاء درجه و نیل به جوار قربِ پروردگار عالَم را پیدا می‌کنم.

روضه

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آنقدر در این مسئله اوج دارند که نقل شده است از امام سجّاد علیه السلام سؤال کردند… وقتی بدنِ نازنینِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دیدند جراحاتِ زیادی بر این بدن بود، جای سالمی در این بدن باقی نمانده بود، جراحات به قدری کثیر بود که می‌گویند حضرت سجّاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها جای سالمی برای بوسیدنِ این بدن پیدا نکردند… لب به رگ‌های بریده گذاشتند… می‌گویند بیش از نهصد زخم در بدن بود، ولی این زخم‌ها قابلِ شناسایی بود، زخمِ شمشیر بود، زخمِ نیزه بود، زخمِ سنان بود، زخمِ سنگ‌هایی که با آن‌ها سنگباران شده بودند در بدن مشحون بود… جای سُمِ اسب‌ها هم باقی مانده بود و مشخص بود… اما یک زخمی پیدا کردند که کهنه بود… از امام سجّاد علیه السلام سؤال کردند: این زخمِ کهنه از کجا باقی مانده است؟ (با این مضمون) فرمودند: پدرم شب‌ها برای مساکین آذوقه روی دوش خویش می‌گذاشتند و بارِ مردم را می‌کشیدند… این جای آن بارهایی است که شب‌ها به فقرا و مساکین و ایتام می‌رساندند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! توفیقِ برکتِ عمر برای درکِ ظهورِ حضرت و افتخارِ خدمتِ در حکومتِ جهانیِ آن بزرگوار را به ما و همه‌ی آرزومندان روزی بفرما.

خدایا! سایه پُربرکتِ علمای صالحِ ما، خاصّه رهبرِ بزرگوارِ ما را بر سرِ ما مستدام بدار.

خدایا! مشکلاتِ معیشتیِ مردم، مشکلاتِ فرهنگی و اخلاقیِ جامعه را رفع و دفع بفرما.

خدایا! نسلِ جوانِ ما را در معنویت، در اخلاق، در آداب، در کار و تلاش و تولیدِ حلال و ازدواج و موفقیت‌های سیاسی و اجتماعی به قلّه‌ی سعادت نائل بگردان.

خدایا! حوائجِ ما و ملتمسین و همه‌ی کسانی که متوقّعِ دعا هستند برآورده بفرما.

خدایا! عمومِ مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! روحِ بلند حضرت امام، شهیدان، والدین و گذشتگان و ذوی الحقوق، مشایخ و اساتیدِ ما را بر سرِ سفره‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام متنعّم و از ما راضی و خشنود بگردان.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه انفال، آیه ۴۱ (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۰، صفحه ۳۰۸ (کِتَابُ اَلْإِمَامَهِ وَ اَلتَّبْصِرَهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلسَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اَللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ اَلنَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلْبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اَللَّهِ بَعِیدٌ مِنَ اَلنَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ اَلنَّارِ .)

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۹۲ (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ)

[۵] سوره مبارکه شمس، آیه ۹