در این متن می خوانید:
      1. توفیق صادقانه انجام دادن کار
      2. اساس نظام عالم بر پایه‌ی عدل و صدق
      3. اهمّیّت عاقبت به خیری
      4. تأکید قرآن بر استقامت در کارها
      5. آیه‌ای از قرآن در مورد استقامت ورزیدن
      6. معنای «رَبُّنَا اللَّهُ»:
      7. پشیمانی از گذشته و نگرانی برای آینده
      8. ‌نکاتی پیرامون شخصیت شهید حسین همدانی
      9. حدیثی در مورد رفتار مردم در مورد مرگ و زندگی انسان
      10. یکی از علائم اولیای الهی:
      11. آینده در گروی گذشته
      12. استقامت در دین‌داری
      13. گفتاری از آیت الله جنّتی در مورد مرحوم خزعلی
      14. گریه‌ی آقا شیخ عبّاس قمی در هنگام وفات
      15. رابطه‌ی استقامت ورزیدن و اولیای الهی شدن
      16. درخواست از خدا برای آغاز کار بر پایه‌ی صداقت
      17. طلب حاکم انتصابی از طرف خدا
      18. علم لدّنی حضرت زینب (سلام الله علیها)
      19. عنایت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به شیخ محمّد تقی نجفی
      20. قدرت لدّنی آصف بن برخیا
      21. تفاوت قدرت نظامی و قدرت لدّنی
      22. یاری مردم دلیل تشکیل حکومت
      23. حکومت لدّنی در حکومت اسلامی
      24. دستور العمل شیخ رجبعلی خیاط برای ملاقات امام زمان ارواحنا فداه
      25. عنایتی از رسول خدا

برای دانلود کلیپ « علائم اولیای الهی » مربوط به این جلسه، با حجم ۹ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « علم را از اهل بیت علیهم السلام بگیریم» مربوط به این جلسه، با حجم ۱۴ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « کار خدایی کنیم » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۲ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « صداقت و جدیت در کار » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۳ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « وصیت شهید همدانی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۲ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۵۹ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.

***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***


 

«السَّلَامُ عَلَیْکَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ،َ السَّلَامُ عَلَیْکَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یا سَفِینَهً النَّجَاهِ سَلَامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی الْوَلَایَهَ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ المُرْسَلَینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللَّهُ ظُهُورَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ رَوَیْتَهُ وَ رَضاهٌ وَ رَأفَتَهٌ و الاسْتِشْهَادُ ‌بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ‏ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

توفیق صادقانه انجام دادن کار

«رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً».[۲]

این آیه‌ی ‌کریمه در سوره‌ی ‌مبارکه‌ی ‌اسراء است. «رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً». بارلها، پروردگارا به هر جایی، به هر کاری، به هر امری اجازه دادی من اقدام می‌کنم، قدم برمی‌دارم، داخل حیطه‌ای، محیطی، جبهه‌ای، کاری می‌شوم، خدای این ورود من را، این دخول من را، این آغاز من را، این ابتدای من را، با صداقت قرین بگردان. آدم هر کاری می‌کند صادقانه شروع بکند. فریبی در کار او نباشد. مردم آزاری و ظاهرسازی در آن نباشد. صداقت؛ «النِّجَاهُ فِی الصِّدق‏»[۳].

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (2)

اساس نظام عالم بر پایه‌ی عدل و صدق

 خداوند متعال نظام عالم را براساس عدل و صدق قرار داده است و کسی که اهل صدق است، خدا برای او نجات را قطعی کرده است. لذا کارها باید از ابتدا، از انگیزه صداقت انسان شروع می‌شود. انسان هر کاری را می‌خواهد شروع بکند، نیّت او این باشد که کار او شفاف باشد، غباری در کار او نباشد. مردم از این کار او زیان نبینند. درویی نداشته باشد، نیّت او، نیّت صدق باشد. نیّت صدق هم جز در اخلاص پیدا نمی‌شود. باید در کار انسان رضای خدا باشد، تا کار او، کار صادقانه باشد.

اهمّیّت عاقبت به خیری

خیلی‌ها ‌خوب شروع می‌کنند ولی خوب ادامه نمی‌دهند، وسط کار رها می‌کنند. در این آیه‌ی ‌کریمه پروردگار منّان به ما می‌آموزد که پایان کار خوش است. این ضرب المثل‌هایی که فارسی رایج است می‌گویند: جوجه را آخر پاییز می‌شمارند. می‌گویند: شاهنامه آخرش خوش است. باید دید که عاقبت این کار چه می‌شود. آیا عاقبت به خیری در کار آدم، در عمر آدم، در امور آدم نصیب او می‌شود یا نه؟ مهم این است که در آن خروجی کار، کار خروجی داشته باشد. پایان سال که می‌خواهد کارنامه بگیرد، نمره بیاورد. خوب شروع می‌کند امّا گرفتار بازیگوشی می‌شود. پایان سال کارنامه‌ی ‌تحصیل سال او با قبولی همراه نمی‌شود، این نتیجه نداده است. آغاز آن با شوق بوده است، با ذوق بوده است با تلاش بوده است ولی در مسیر گرفتار آفت شد، رها کرد، جدّی نبود، بازیگوشی کرد. این نتیجه نمی‌دهد، مردود می‌شود، تجدیدی می‌آورد. زحمت مجدّد برای خود و خانواده‌ی ‌خود و محیط آموزش فراهم می‌کند.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (1)

تأکید قرآن بر استقامت در کارها

لذا در قرآن شریف مسئله‌ی ‌استقامت در آیاتی مؤکّداً به عنوان یک امر خطیری که هر انسان هدفدار اگر بخواهد به مقصد برسد، باید خستگی‌ناپذیر باشد، باید مداومت در آن کار داشته باشد. باید کار را رها نکند، باید از کار دلسرد نشود. یک دو تا آیه در زمینه‌ی ‌استقامت عرض می‌کنیم،  به آیه‌ی ‌کریمه برمی‌گردیم.

آیه‌ای از قرآن در مورد استقامت ورزیدن

یک آیه در سوره‌ی ‌مبارکه‌ی ‌احقاف است. فرمود: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۴].

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (13)

معنای «رَبُّنَا اللَّهُ»:

کسی گفت: ربّ من خدا است. معنی آن این است که من ربوبیّت خدا را قبول دارم، من دین خدا را قبول دارم. من می‌خواهم به حلال خدا معتقد باشم، به حرام خدا معتقد باشم. به صفاتی که من را از خدا دور می‌کند، بپرهیزم. صفاتی که صفات الهی است، من را به خدا نزدیک می‌کند، می‌خواهم آن‌ها ‌را اکتساب بکنم. اگر گفتی من دین خدا را قبول کردم، ربوبیّت خدا را قبول کردم. یعنی مدیریّت خدا را قبول کردن. یعنی برنامه‌ای که خدا برای بشر منظور فرموده است، با این برنامه زندگی کردن. این می‌شود «رَبُّنَا اللَّهُ». گفتی: «رَبُّنَا اللَّهُ» دین را پذیرفتی، اسلام را قبول کردی، زیر پرچم غدیر امیر المؤمنین آمدی، ولایت امیر المؤمنین را در قرآن مصرّح دیدی «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»[۵] این‌که علی سرپرست تو باشد، حکومت، حکومت علوی باشد، اجرای عدالت را از امیر المؤمنین توقّع داشته باشی و فرمان‌های امیر المؤمنین را در زندگی نصب العین خود قرار بدهی، «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» ولی تا آخر در خطّ علی بروی، از خط خارج نشوی. اگر کسی در خطّ ولایت، در خطّ دیانت، در خطّ تقوا، در خطّ پاکی آمد، دقّت کافی را داشت که از خط خارج نشد، خدای متعال این را جزء اولیای خود قرار می‌دهد. چرا؟ برای این‌که فرموده است: «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۶].

پشیمانی از گذشته و نگرانی برای آینده

 این از زندگی خود دو تا نتیجه‌ی ‌خیلی بزرگ می‌گیرد، آن که در جان انسان نیش می‌شود و انسان را مبتلا به رنج می‌کند، دو چیز است؛ یکی غصه‌ی ‌گذشته است، یکی نگرانی آینده است. آدم نسبت به گذشته‌ی ‌خود وقتی یک کارهایی کرده است، یک شکست‌هایی داشته است، یک زیان‌هایی را متحمّل شده است، یک خسارت‌هایی را تجربه کرده است، یک شرمندگی‌هایی در پرونده‌ی ‌خود می‌بیند، هر وقت این را به یاد می‌آورد غصّه می‌خورد، غم می‌خورد و یکی از مسائلی که در زندگی، زندگی را پریشان می‌کند، انسان را مبتلا به بن‌بست درونی، قبض درونی می‌کند این توجّه به خلأهای گذشته است. اگر انسان نسبت به گذشته نگاه نکند، همه‌ی ‌گذشته‌ی ‌او روشن باشد، هیچ وقت زمین نخورده باشد، هیچ وقت سرافکندگی نداشته باشد، هیچ وقت بین خود و خدای خود شرمندگی نداشته باشد، این خیلی سعادتمند است. به هر جای پرونده‌ی خود برمی‌گردد نگاه می‌کند می‌گوید: الحمدلله نمازهای خود را امروز…

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (12)

‌نکاتی پیرامون شخصیت شهید حسین همدانی

شهید بزرگوار حریم حرم حضرت زینب در سوریه، این سردار سرافرازی که مایه‌ی عزّت ما شد، چه تشییع جنازه‌ای، چه عظمتی، چه جلالی، چه شکوهی، چه دشمن‌شکنی، تشییع جنازه‌ی ‌این بزرگوار چه خواری بر چشم دشمنان شد حاج حسین همدانی؛ ایشان در وصیت نامه‌ی ‌خود -که امروز این را در نماز جمعه خواندند- دارد به این‌که من به هیچ کسی بدهی ندارم. چه خوب است که انسان وقتی به گذشته‌ی ‌خود نگاه می‌کند ببیند نه غیبت کسی را کرده است، نه مال کسی را ضایع کرده است، نه مردم آزاری داشته است، نه دل کسی را شکانده است، بگوید من به هیچ کسی بدهی ندارم. اگر انسان خوب زندگی بکند، در همین دنیا هم غصّه ندارد، نسبت به گذشته‌ی ‌خود به هر کجا که نگاه می‌کند، می‌بیند زیبا است.

حدیثی در مورد رفتار مردم در مورد مرگ و زندگی انسان

انسان یک موقع یک خاطراتی دارد، وقتی به خاطرات خود نگاه می‌کند به یک جاهایی می‌رسد، خود او هم دوست ندارد که به یاد بیاورد، می‌خواهد زود از کنار آن رد بشود، رها بکند، خود انسان هم از خودش دلسرد می‌آید. امّا یک کسی که یک طوری زندگی کرده است که حضرت امیر (علیه السّلام) «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُم‏»[۷] با مردم یک طوری زندگی بکنید که اگر مردید، مردم بر شما گریه بکنند و اگر ماندید این‌ها ‌رغبت داشته باشند، آرزوی آن‌ها ‌این باشد که با شما همکار باشند، با شما رفت و آمد داشته باشند.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (11)

یکی از علائم اولیای الهی:

 یکی از علائم اولیای الهی این است که همه جای پرونده‌ی ‌آن‌ها ‌نمره دارد و هیچ کجا رفوزگی ندارد. چون رفوزگی ندارد، چون شکست ندارد، غصّه‌ای ندارد، حزنی ندارد. حزن مربوط به گذشته است. حزن گذشته، معلول شکست‌ها ‌است، معلول رفوزگی‌ها ‌است. معلول زمین خوردگی‌ها ‌است. معلول کاهش‌ها ‌و رخنه‌هایی است که انسان برای زندگی خود پیش آورده است. اگر انسان درست زندگی کرده باشد، غصّه‌ای برای گذشته‌ی ‌او نمی‌ماند. این یکی از علائم اولیاءالله بودن است.

آینده در گروی گذشته

دوم چون خوب گذشته را ترسیم کرده است، آینده‌ی ‌انسان در گروی گذشته‌ی ‌انسان است. اگر امروز شما وظیفه‌ی ‌خود را درست انجام بدهید، زمینه‌ی ‌رشد فردا را امروز فراهم می‌کنید، امّا اگر کار امروز خراب بود، شما فردا می‌خواهید کار امروز خود را جبران بکنید، از کار فردا هم باز می‌مانید. هر کسی کار روز خود را درست انجام بدهد، نگران کار آینده‌ی ‌خود نیست. لذا «خَوْفٌ عَلَیْهِمْ» خوف یعنی نگرانی، تشویش برای آینده.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (10)

استقامت در دین‌داری

خدای متعال می‌فرماید: کسانی که متدیّن هستند ولی در دین‌داری خود مقطعی نیستند، این‌ها ‌قبل از انقلاب متدیّن بودند، بعد از انقلاب متدیّن بودند. هر رئیس جمهوری آمد، هر دولتی آمد مشارکتی بود، اصلاحاتی بود، غرب‌گرا بود، هر چه بود برای او فرقی نمی‌کرد، این، این را نمی‌دید، این خدا را می‌دید. در تمام شرایط هر کسی نگاه می‌کنید، می‌گوید: این هیچ وقت عوض نشده است. همیشه خطّ این، خطّ دین‌‌داری است هیچ طوفانی، هیچ بادی او را نلرزانده است. «المُؤمِنُ کَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لَا تُغیَّرُهُ الْعَوَاصِفُ» مثل کوه محکم است. همیشه نماز او اوّل وقت است. حرام‌خوری نمی‌کند. خمس مال خود را می‌دهد. جوان است هیچ کسی سراغ ندارد یک نگاه بد داشته باشد.

گفتاری از آیت الله جنّتی در مورد مرحوم خزعلی

 این‌که امروز آیت الله جنّتی در ارتباط با مرحوم آیت الله خزعلی آن مخلص مجاهد، آن انسان آزاده‌ی ‌شفاف صریح گوی، ابوذر زمان بود، گفت: من ۵۰ سال با او دوست بودم، یک گناه از او سراغ ندارم. خیلی عجیب است.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (9)

آیت الله العظمی آقای بهجت در مورد مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد حسین مفسّر؛ آقا شیخ محمّد حسین مفسّر، برادر حاج آقا نور الله، آقا شیخ محمّد تقی نجفی این‌ها ‌یک دودمانی هستند همه‌ی ‌آن‌ها ‌برجسته هستند. در فقه و فقاهت، در مجاهدت، در تقوا، در کشف و کرامت سرآمد هستند. یکی از آن‌ها ‌آقا شیخ محمّد حسین است که تفسیر مختصری دارد. یعنی مختصر نیست، از نظر کمّی کم است و الّا از نظر کیفی خیلی بلند است، تفسیر سوره‌ی ‌حمد و بخشی از سوره‌ی ‌بقره. در مورد آقا شیخ محمّد حسین مفسّر آیت الله بهجت فرمودند: ایشان گفته بود: من از زمان بلوغ خود تا کنون یک گناه از خود سراغ ندارم. خوش به حال کسی که این‌طور است.

گریه‌ی آقا شیخ عبّاس قمی در هنگام وفات

 مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی رضوان خدا بر ایشان باد. جزء موفّقین روزگار بوده است، جزء زهّاد و عبّاد کم نظیر بوده است. در اخلاص خود هم کم نظیر بوده است، ایشان لحظه‌ی ‌مرگ خود خیلی گریه می‌کرده است. به او گفتند: شما که همه‌ی ‌آثارتان برای شیعه برکت بوده است، زندگی شما زاهدانه بوده است، غباری بر تو ننشسته است، شما چرا گریه می‌کنید؟ گفته بود: در عمر خود یک دروغ گفتم، برای آن گریه می‌کنم. آن یک دروغ او هم چه بوده است؟ رفته است از امام جماعت مسجد الحرام اجازه‌ی ‌حدیث بگیرد. او گفته است: شما به بزرگان ما لعن می‌کنید. آقا شیخ عبّاس گفته است: ما لعن نمی‌کنیم، عوام ما لعن می‌کند. او هم بسیار خوشش آمده است و یک اجازه‌ی ‌بلند بالایی هم به آقا شیخ عبّاس قمی داده بود. آقا شیخ عبّاس قمی می‌گوید: من وقتی از آن‌جا بیرون شدم، وجدان من شروع به سرزنش کردن من کرد. این چه حرفی بود گفتی؟! برای یک دروغ مصلحت آمیز که برای نفع اسلام، شیعه گفته است، دروغ مادی نبوده است، دروغ مصلحت‌آمیز بوده است امّا آن‌چنان اشک می‌ریخته است که من یک دروغ در عمر خود گفتم. خوشا به حال کسی که خوب زندگی کرده است. خوشا به حال کسی که همه جای پرونده‌ی ‌او تمیز است. بدا به حال کسی که پرونده‌ی ‌او خراب است و نمی‌آید هم توبه بکند و خود را درست بکند.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (8)

رابطه‌ی استقامت ورزیدن و اولیای الهی شدن

«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۸]. این علامت اولیای الهی است. استقامت باعث می‌شود خدا انسان را جزء اولیای خود قرار بدهد «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۹].

درخواست از خدا برای آغاز کار بر پایه‌ی صداقت

حالا در این آیه‌ی ‌مبارکه از سوره‌ی ‌اسراء ما عرضه می‌داریم: «رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ»[۱۰] خدایا در زندگی، چه زندگی اقتصادی من باشد، چه زندگی خانوادگی من باشد، چه زندگی رفاقتی من باشد، چه زندگی سیاسی من باشد، چه زندگی اداری من باشد، چه زندگی فرهنگی من باشد، چه زندگی عبادی من باشد، خدایا آغاز کار من را به من صداقت بده، در مسیر هم صادقانه پیش ببرم. این از آن دعاهای خیلی برجسته است و کسی که اهل صداقت بود، او نمی‌تواند حاکم غیر الهی را تحمّل بکند.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (7)

طلب حاکم انتصابی از طرف خدا

 «وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً» خدایا من نمی‌خواهم رئیس انتخاباتی داشته باشم، من می‌خواهم رئیس انتصابی تو را بالای سر خود ببینم. «وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ» همان‌طور که ما علم لدّنی داریم…

علم لدّنی حضرت زینب (سلام الله علیها)

 حضرت زینب (سلام الله علیها) علم ایشان علم لدّنی بود. او نزد پدر خود درس نخوانده بود، نزد مادر خود درس نخوانده بود، حضرت سجّاد (علیه السّلام) در مورد عمّه جان خود فرمودند: «یَا عَمَّهِ اسْکُتِی‏»[۱۱] عمّه جان ساکت شو. «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ» تو عالمه هستی، ولی در عالمه بودن خود استاد نداری. «عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ» تو در کلاس خود خدا، خدا به تو علم داده است. خدا کاسه‌ی ‌دل تو را سرشار از علوم عرشی خود کرده است.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (6)

عنایت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به شیخ محمّد تقی نجفی

بزرگانی مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقی نجفی، برادر همین آقا شیخ محمّد حسین مفسّر، ایشان می‌گوید: وقتی می‌خواستم به ایران بیایم، به خدمت حضرت سیّد الشّهداء رفتم، عرضه داشتم: من بار علمی ندارم، دارم برمی‌گردم، مردم خیال می‌کنند من در نجف به درجات بالا رسیدم ولی در اثر مشکلاتی که داشتم، علم چندانی ندارم. حسین جان تو به من یک عنایتی بکن.

شب گذشته خدمت شما عرض کردیم مرحوم شیخ جعفر شوشتری به امام حسین (علیه السّلام) مهمان شد، حضرت سیّد الشّهداء هم حبیب را مأمور کرد یک لقمه بیشتر نداد ولی چه شد، به کجا رسید.

مرحوم آقا شیخ محمّد تقی نجفی می‌گوید: من در حرم حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به امام حسین اظهار شرمندگی کردم، من دارم می‌روم، به عنوان عالم نجف دارم به ایران برمی‌گردم ولی دست من پر نیست، آن چیزی که باید بشوم، نشدم. شما به من یک عنایتی بکن. خداوند متعال این بزرگوار را به برکت امام حسین (علیه السّلام) در همان شبی که توسّل به امام حسین (علیه السّلام) کرد، کتب اربعه را به در سینه‌ی ‌او جای داد، تمام احادیث را بلد بود. اصول کافی در قلب او بود. تهذیب شیخ طوسی در قلب او بود. استبصار شیخ طوسی در ذهن او بود و من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق هر چهار کتاب من البدوء الی الختم جزء محفوظات او بود. هر چه می‌پرسیدند، از حفظ بود، بدون مراجعه‌ی ‌به کتاب، نه این‌که به کتاب مراجعه کرده بود. امام حسین (علیه السّلام) این را در قلبش ریخت. این نوع علوم اکتسابی نیست، این را علم لدّنی می‌گویند.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (5)

قدرت لدّنی آصف بن برخیا

 گاهی قدرت اشخاص، قدرت لدّنی است. این آصف بن برخیا که جناب سلیمان در آن مجلسی که هدهد نبود، بعد خبر از مملکت سبا داد و از یک ملکه‌ای که بر آن مردم حکومت می‌کند و این‌ها ‌آفتاب پرست هستند و بت پرست هستند، حضرت سلیمان اوّل هدهد را مأمور کرد، سفیر خود کرد، نامه برد وقتی آن‌ها ‌مقاومت کردند، جناب سلیمان گفت: چه کسی می‌تواند برود او را با تاج و تخت خود احضار بکند و به این‌جا بیاورد. یک عفریتی از جن بلند شد گفت: «أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ»[۱۲] تا این جلسه‌ی ‌شما تمام بشود من این را می‌آورم. امّا حضرت سلیمان به این بسنده نکرد. آصف بلند شد، گفت: تا چشم خود را بر هم بزنی من این را می‌آورم و آن را حاضر کرد.

تفاوت قدرت نظامی و قدرت لدّنی

این نوع قدرت‌ها، قدرت نظامی نیست. قدرت اتمی نیست. قدرت الکترونیکی نیست. این قدرت، قدرت لدّنی است. خدا در دل این این قدرت را قرار داده است. این قدرت، قدرت اراده است. ‌اراده‌ای که دارد برای خود نیست، اراده‌ی ‌او برای خدا است. «عَبدی أطَعنی أجَعَلَکَ مِثلی‏»[۱۳] بنده‌ی ‌من مطیع من باش، من تو را آیینه‌ی ‌خود قرار می‌دهم. همین‌طور که من هر کاری که بخواهم بدون هیچ اسبابی اراده می‌کنم، بشود، می‌شود. تو هم اراده می‌کنی، می‌شود. جناب عاصف با اراده آورد. این قدرت، قدرت اکتسابی نیست. قدرت مادی نیست، قدرت فرعونی نیست. قدرت ثروتی و تمکّنی و قارونی نیست. قدرت علمی و انیشتینی نیست. قدرت اتمی نیست. این قدرت، قدرت لدّنی است.

یاری مردم دلیل تشکیل حکومت

در این آیه‌ی ‌کریمه «وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً»[۱۴]. من رهبر می‌خواهم، من سلطان می‌خواهم، سلطانی که برای من یاور باشد. یکی از پیام‌ها ‌و لطایفی که این آیه‌ی ‌کریمه دارد، همین است که حکومت برای یاری مردم تشکیل می‌شود. حکومت نباید بار مردم باشد. حکومت باید بار مردم را روی دوش خود بکشد و مردم را در این گردنه‌های سخت با تسهیلات به قله برساند. اگر حکومتی از مردم بار می‌کشد، از گرده‌ی ‌مردم کار می‌کشد، تحمیل بر مردم می‌کند، مردم در بیچارگی هستند ولی اعضای حکومت در رفاه هستند، در امکانات هستند، در عیش و نوش هستند امّا خبر از درد بیچاره‌ها ‌ندارد، این حکومت، حکومت اسلامی نیست.

حکومت لدّنی در حکومت اسلامی

آن که در اسلام وجود دارد همین آیه است. «وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً» من می‌خواهم آن سلطان آن حاکمی که بر من حکومت می‌کند، این حکومت او لدّنی باشد، نه یک اکتسابی باشد نه با مدیریّت سیاسی که در دانشگاه تخصّص او مدیریّت سیاسی بوده است حالا آمده است تمام فرمول‌های غربی و فریب‌ها ‌را یاد گرفته است که چطور مردم را فریب بدهد. چطور با مردم بی‌صداقتی بکند. این‌ها ‌نیست. آن حاکمی که باید بر بندگان خدا حکومت بکند، «مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً» می‌خواهم خود تو برای من یک سرپرست تعیین بکنی. این از آیاتی است که مربوط به امام زمان است.

Sadighi-13940724-03Moharram-ThaqalainSite (3)

دستور العمل شیخ رجبعلی خیاط برای ملاقات امام زمان ارواحنا فداه

مرحوم علّامه‌ی ‌بحرانی ۱۱۸ آیه را نوشتند که مربوط به امام زمان (ارواحنا فداه) است یکی از آن آیات این آیه‌ی ‌«رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ» این جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای آقا سیّد حمید روحانی که نویسنده‌ی ‌تاریخ انقلاب است، از محقّقین است و این برادر عزیز ما آقای رنجبریان هم یک مدّتی با ایشان همکاری کرده است. ایشان یک پدری داشت به نام آقای زیارتی. سیّد پاکیزه‌ای بود. به مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط گفته بود: دل من هوای امام زمان را کرده است. یک نسخه بپیچ این دل عطشان من سیراب بشود، به وصال آقای خود برسم. مرحوم شیخ رجبعلی به ایشان گفته بودند: ‌۴۰ روز روزی ۱۱۰ بار این آیه را بخوان: «رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً». ایشان ۴۰ روز روزی ۱۱۰ بار این آیه‌ی ‌کریمه را تلاوت می‌کند، ۴۰ روز که می‌گذرد می‌بیند که گویا نسخه برای او درمان نبود، می‌آید پیش مرحوم رجبعلی که شکایت بکند که شما مردم را سر کار می‌گذارید، نسخه‌ای پیچیدی که برای من کارایی نداشت. من درد هجران دارم، من سوز فراق دارم. من برای وصال او اشتیاق دارم. دل من برای امام زمان یک ذره شده است. به سراغ شما آمدم که شاید به آرزوی خود برسم. مرحوم شیخ رجبعلی فرمودند: رسیدی ولی نشناختی. به یاد داری داشتی نماز می‌خواندی، در حال تشهّد بودی، یک سیّد با جلالی آمد از مقابل تو رد شد، آن امام زمان تو بود. دیدی و نشناختی. «رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً» حکومتی که یار ما باشد. بارهای سنگین ما با وجود او برداشته بشود. حرکت ما به سوی خدا سریع بشود. موانع درونی، هوا و هوس از ما برطرف بشود. عقل ما کامل بشود، ایمان ما کامل بشود و حرکت ما به سوی حق تعالی حرکت عشقی و حبّی بشود. «وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً»

عنایتی از رسول خدا

پیر غلام خاندان عصمت و طهارت آقای حاج اکبر رنجبریان که یک عمری این‌جا با نوای ایشان شما آشنایی دارید با سوز او با گریه‌ی ‌او آشنایی دارید، ایشان در آن وقتی که مسجد به این صورت درنیامده بود، وجود مبارک حضرت رسول را خواب دیده بود. آن اوائلی که ما به ازگل آمده بودیم. وجود نازنین حضرت رسول گویا دستوراتی در مورد مسجد می‌دادند به ایشان رسیدند، گفتند: مدّاح بنویس. ایشان را به عنوان مدّاح نوشتند.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی اسراء، آیه ۸۰٫

[۳]– بحار الأنوار، ج ‏۷۰، ص ۱۴٫

[۴]– سوره‌ی احقاف، آیه ۱۳٫

[۵]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۵٫

[۶]– سوره‌ی احقاف، آیه ۱۳٫

[۷]– نهج البلاغه، ص ۴۷۰٫

[۸]– سوره‌ی احقاف، آیه ۱۳٫

[۹]– سوره‌ی یونس، آیه ۶۲٫

[۱۰]– سوره‌ی اسراء، آیه ۸۰٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ‏۴۵، ص ۱۶۴٫

[۱۲]– سوره‌ی نمل، آیه ۳۹٫

[۱۳]– الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، ص ۷۰۹٫

[۱۴]– سوره‌ی اسراء، آیه ۸۰٫