مقدّمه

اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذی وَعَدَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الاُْمَمَ اَنْ یَجْمَعَ بِهِ الْکَلِمَ، وَیَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ، وَیَمْلاََ بِهِ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، وَیُمَکِّنَ لَهُ وَیُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنینَ.

مَولانا یَابنَ الحَسَن آجَرَکَ الله فِی مُصیبَه الزَّهراء علیها السلام و مُحسِنِها وَ حاج قاسِمِها وَ أبومَهدی‌ها وَ شُهَداءها. مَولانا یابن الحسن، اُنظُر إلَینا، بِحَقِّ جَدَتِکَ فاطِمَه وَ مُحسِنِها المَقتول.

جهت عرض تسلیت شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و داغِ عظیمی که بر جبهه‌ی مقاومت بر امّتِ اسلامی، بر کشورِ ما و بر قلبِ رهبرِ ما نشست و جای عرض تسلیت به امام زمان ارواحنا فداه را دارد و جهت تعجیلِ در ظهورِ آن بزرگوار و سلامتیِ وجودِ عزیزِ ایشان صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

تقدیم به ارواحِ تابناکِ شهدا، خاصّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامانِ شهیدمان و حضرت محسن علیه السلام، شهدای این سرزمینِ اهل بیت علیهم السلام، خاصّه مدافعانِ حرم و سیّدِ شهدای مدافعانِ حرم سردار سپهبد، عبد صالحِ خدای متعال، سربازِ مخلصِ ولایت، حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی و هم‌سنگرانِ دیگرِ ایشان صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال به برکتِ این شهدا به ما اخلاص بدهد، گناهانِ ما را از صحیفه‌ی اعمالِ ما پاک کند و آن‌ها را به حسنات تبدیل بفرماید، بقیه‌ی عمرِمان سعادت داشته باشیم در خط عبودیت و در مسیرِ شهادت و شهدا قرار بگیریم صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»[۲].

تسلیت عرض می‌کنم ایامِ ماتم و شهادتِ شهدایی را که بر سرِ سفره‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به مقامِ رفیع شهادت نائل آمدند و به گردنِ ملّتِ ما، به گردن جبهه‌ی مقاومت، به گردنِ بشریّت حق داشتند.

اثر جهاد در قرآن کریم

در مورد جهاد در قرآن کریم… آثاری که مجاهدت، مبارزه، پیکار علیهِ باطل دارد، امورِ مختلفی است؛ در یک آیه فرمود: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»[۳]، اگر مسئله‌ی دفاع نبود و گروهی جان به کف در برابرِ گروهِ اشرار مقاومت نمی‌کردند تمامِ پایگاه‌های بندگی منهدم می‌شد.

داعش همینطور که حرم‌ها را خراب می‌کرد مسجد هم خراب می‌کرد، این‌ها برای مسجدالحرام هم خیز برداشته بودند، اگر ما مسجدی داریم، اگر حسینیه‌ای داریم، اگر هیئتی داریم، اگر نمازجمعه‌ای داریم، اگر مجالسِ معنوی داریم، اگر دبستان یا دبیرستان یا دانشگاهی داریم، همه‌ی این‌ها معلولِ داشتنِ امنیت است، و این امنیتی که به ما فرصت می‌دهد تا مساجدِ ما رونق پیدا کند، تا پایگاه‌های فرهنگی، معنوی، اعتقادی، اخلاقیِ ما مشتری داشته باشد و راهِ بهشت را برای ما باز کند به برکتِ مدافعین است، که اگر نبودند دشمنانِ دین به صغیر و کبیر رحم نمی‌کردند، هرجا نشانه‌ای از دین بود و ندای الله اکبر بلند می‌شد این‌ها از بین می‌بردند.

بنابراین مساجدِ ما بر سرِ سفره‌ی شهدا هستند، کمااینکه شهدای ما سرِ سفره‌ی مساجد هستند.

اثرِ مهم امام جماعتِ مسجد

این را خودِ حاج قاسمِ عزیز می‌گفتند که اگر ما در دورانِ دفاع مقدّس، این هشت سال ایستادگی در برابرِ شرق و غرب، در برابرِ استکبارِ عالَمی، کشورهای اتمی، چهل و هشت کشوری که مستقیماً با ما در جنگ بودند ایستادیم به برکتِ مساجد بوده است؛ این رزمندگانِ ما، این بسیجی‌های ما، این نیروهای مردمی که جان به کف می‌گرفتند و به جبهه می‌آمدند و به جبهه کمک می‌کردند، این‌ها از پایگاه‌های مساجد می‌آمدند، هم امکاناتِ ستادی بسیج می‌شد و هم نیروها از مساجد، ولی فرمودند که منظور از مسجد فقط همین مساحتِ مسجد نیست، منظور امامِ مسجد است، هر مسجدی که امام جماعتِ به‌روزِ مجاهدِ مبارزِ زمان‌شناس داشت، خیزشِ آن مسجد برای کمک به جبهه بیشتر بود و طبعاً شهدای آن مسجد هم بیشتر بود.

دین از سیاست جدا نیست

نقشِ مسجد به آن کسی است که می‌تواند در مسجد برنامه‌های اعتقادی، اخلاقی، فرهنگی، نیایشی، توسّلی را رونق بدهد و دل‌ها را جذبِ مسجد کند و در مسجد به قرن‌ها قبل برنگردند و دین را از سیاست جدا بدانند، بلکه دینِ ما عینِ مدیریت است، دینِ ما دینِ عزّت است، آن‌هایی که گفتند دین به سیاست کاری ندارد یعنی انسانِ متدیّن باید همیشه مظلوم واقع بشود و هیچ وقت نباید یک مؤمنِ متدیّنی یک نابغه‌ای بشود یا یک مدیرِ کلانِ کشوری بشود یا یک وزیرِ لایقی بشود، معنیِ آن حرف این است، وقتی دین را جدا می‌کنید و می‌گویید دین با سیاست سازگار نیست یعنی باید امورِ کشور را به دستِ بی‌دین‌ها بدهیم، آن‌ها غارت کنند، آن‌ها نوامیس را پایمال کنند، آن‌ها کشور را بفروشند، ما هم بگوییم دین چه کاری با سیاست دارد!

آن سیاستِ معاویه‌ای است، آن سیاستِ حرامزاده‌ای است که بد است، وگرنه سیاست به معنیِ اهتمام به امورِ مسلمین، به معنیِ مدیریتِ صحیح، به عنوانِ اقامه‌ی قسط و عدل، این در رأسِ برنامه‌های ادیانِ الهی و دین اسلام است.

معجزه‌ی جنگ سی و سه روزه‌ی «حزب الله»

خدای متعال در یک آیه‌ای فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»[۴]، نه تنها این شهدای ما، خصوصاً سردار و علمدار و نابغه و سیاستمدار و مخلص و انسانِ باکفایتی مانندِ حاج قاسم رضوان الله تعالی علیه… نه تنها مساجد به این‌ها بدهکار هستند، نه تنها امنیتِ کشور، امنیتِ دانشگاه‌ها، امنیتِ بنگاه‌های دانش، امنیتِ مدارس و کودکستان‌ها در گروِ خونِ این شهدا و شهیدِ عزیزی مانندِ حاج قاسم و دوستِ ایشان ابومهدی المهندس و آن دوستِ صمیمیِ ایشان شهید پورجعفری، نه تنها این‌ها به گردنِ ما حق دارند، بر اساسِ بیانِ قرآن کریم امنیتِ بین المللی در گروِ قتال و جهاد مجاهدینِ ما و رزمندگانِ ماست.

اگر این مقاومتِ ایران، این مجاهدتِ ایران، این انقلابِ ایران محقق نشده بود آیا امروز اسرائیل اجازه می‌داد کشوری در این منطقه اذان بگوید؟ اسرائیل شش روز با عرب‌ها جنگید، تمامِ کشورهای عربی، مصرِ آن روز، عراق و عربستان و کویت و… همه‌ی کشورهای عربی یک طرف بودند و اسرائیل هم به تنهایی یک طرف بود، نتوانستند شش روز مقاومت کنند، اعراب شکست خوردند، اسرائیل سرزمین‌های زیادی از اعراب را غصب کرد، اما از وقتی که انقلاب آمد، کربلا آمد، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آمد، خونِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام الگو قرار گرفت، جوان‌های نورَسِ ما عاشقِ جبهه شدند و جبهه‌های ما را پُر کردند، بچه‌هایی مانندِ شهید فهمیده، مانندِ شهید محمدی که نابالغ بودند به خودشان نارنجک بستند و زیرِ تانک‌ها رفتند و اسلحه به دست گرفتند و دشمنانِ غارتگر و غاصب را کوچه به کوچه تعقیب کردند، این نقطه‌ی عطفی در منطقه شد، «حزب الله» در لبنان متولّدِ جبهه‌ی ماست، متولّدِ جهادِ ماست، «حزب الله» آن ذلّتِ اعراب را جبران کرد، در سی و سه روز جنگِ خود برای اولین مرتبه‌ای بود که اسرائیلِ مغرورِ متّکی به اتم، متّکیِ به قدرتِ شیطانیِ امریکا، مغرور، که خود را اسطوره می‌دانست، این بچه‌شیعه‌های مقلّدِ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه و پیروِ مقام معظم رهبری سی و سه روز ایستادگی کردند و خدای متعال نیروهای غیبیِ خود را بر آن‌ها نازل کرد و به اسرائیل سیلی زدند و شکستِ مفتضحانه‌ای برای آن‌ها پیش آوردند و سرزمین‌های به غصب رفته را پس گرفتند، معلوم شد که این مقاومت زیرِ پرچم ولایت با جنگ سلطنت‌ها و سلطان‌ها و وابستگان به شرق و غرب متفاوت است، و روی این ملاک این اسرائیل حسابِ کارِ خود را کرد، از نیل تا فراتِ اسرائیل به این موضوع تبدیل شد که دورِ خود یک دیوار درست کند که مورد هجومِ نیروی حزب الله و نیروهای جهادی قرار نگیرد.

و یغماگرانِ دنیا در کشورهای خودشان با بیداری‌های جدید مواجه شدند، امروز در امریکا چندین شهر برای شهید سلیمانی به خیابان‌ها ریختند و تظاهرات کردند، مدّتی قبل مردم در امریکا علیهِ سرمایه‌داری با پلاکاردی که فرمایشِ رهبرِ بزرگوارِ ما در مقابلِ کاخِ سفید شعار دادند، این بیداریِ جهادی این گرگ‌ها را مرعوب می‌کند، اگر این سنگرهای مستحکمی که سنگرِ ایمان است، سنگرِ اعتقاد است، سنگرِ شهادت است، سنگرِ کربلاست، سنگرِ عاشوراست، اگر این سنگرها نبودند امنیتی برای هیچ مسلمانی نبود که هیچ، خودِ مسیحی‌ها مسیحیت را به استهزاء گرفته بودند، کلیساها در حالِ تعطیل شدن بود، وقتی انقلابِ ما صورت گرفت آن‌ها به فکر افتادند که باید کلیساهای خود را آباد کنند، نه تنها این‌ها می‌خواهند الآن کلیساهای خود را پُررونق کنند بلکه برای آمدنِ حضرت مسیح علیه السلام هم به فکر افتاده‌اند، آن‌ها دیدند اعتقاد به امام زمان ارواحنا فداه یک شوری ایجاد کرده است، آن‌ها الآن برنامه‌های ظهور را بسرعت با فیلم‌ها و… ارائه می‌کنند و برای امام زمان ارواحنا فداه بدل ارائه می‌کنند.

این اعجازِ خونِ شهید است.

خصوصیات و خدماتِ شهید حاج قاسم سلیمانی

اما حاج قاسم سلیمانیِ عزیزِ ما یک خصوصیاتِ فردی داشت که این می‌تواند برای همه‌ی ما درس باشد.

یک: در رأسِ این امور… ایشان یک زمانی برای مرحوم حاج احمد کاظمی گریه می‌کردند، او در جنگ‌ها خیلی پُرقدرت بوده است، شهید حاج احمد کاظمی هم در طراحی و هم در جنگ‌آوری جزوِ فرماندهانِ نادرِ سپاه بوده است و با حاج قاسم مانندِ یکدیگر بودند، شهید حاج قاسم سلیمانی در وصفِ حاج احمد کاظمی می‌گفتند: حاج احمد دو خصوصیت داشت که او را برجسته کرده بود، یکی از آن‌ها «ادب» ایشان بود.

نمی‌دانید این ادب چه می‌کند، در کربلا ادبِ جنابِ حُرّ علیه السلام بود که ایشان را عاقبت به خیر کرد، این ادبِ بی‌نظیرِ حضرت قمر منیر بنی‌هاشم علیه السلام بود که از حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یک باب الحوائجِ بین المللیِ فرازمانیِ فرامکانی درست کرد.

ادب در برابرِ ولایت، ادب در برابرِ مقدّسات، ادب در برابرِ ارزش‌های اخلاقی و دینی.

شهید حاج قاسم سلیمانی رحمه الله تعالی علیه نقل می‌کردند که یکی از ویژگی‌های شهید حاج احمد کاظمی رحمه الله تعالی علیه ادبِ ایشان بود، که اگر خودِ حاج قاسم نمره‌ی اول نبود یقیناً در ادب از حاج احمد کمتر نبود، حاج قاسم با همه ادب داشتند، اخلاقی داشتند که «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»[۵]… قرآن کریم می‌فرماید: با مخالفینِ خودتان هم آنچنان زیبا برخورد کنید، زیبایی‌های شما دلِ آن‌ها را ببرد، عداوتِ آن‌ها را به حمیم تبدیل کند، به «حمام» حمام می‌گویند چون در آن آب گرم دارد، قرآن کریم می‌فرماید: شما با دشمنانِ خودتان آنچنان پُرجاذبه و گرم برخورد کنید و ناگهان این ادب و این سعه صدرِ شما فضایی پیش می‌آورد که ناگهان می‌بینید آن کسی که با شما دشمنی داشت چنان تغییر می‌کند که انگار دوستِ گرمِ شماست، اینطور در دلِ او ایجادِ حرارت می‌کنید، روحِ او را با ادب برمی‌انگیزید.

حاج قاسم سلیمانی رحمه الله تعالی علیه نه تنها در برابرِ حضرت آقا… که حضرت آقا برای او به معنیِ واقعیِ کلمه نایب امام زمان ارواحنا فداه بود، نه تنها در برابرِ حضرت آقا مطیع بودند، وقتی نیروهای مسلح زیر نظرِ فرمانده‌ی کل قوا هستند، در همه‌ی کشورها سربازها و افسرها و فرماندهان مطیعِ فرمانده‌ی کل هستند، این که هنر نیست، انضباط در نیروهای مسلح یک امرِ پذیرفته شده در همه جای دنیاست؛ اما حاج قاسم «متعبّد» بودند، یعنی تا جوازِ شرعی از حضرت آقا اخذ نمی‌کردند ممکن نبود در یک عملی اقدام داشته باشند، «تعبّد» داشتند، بنده بودند، می‌گفتند بنده بدونِ اذن کار نمی‌کند، نه تنها متعبّد بود که دلداده بود.

آن ویژگی که حضرت سلمان علیه السلام نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشت، آن ویژگی که مالک اشتر رحمه الله تعالی علیه نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشت، «کَانَ یُؤْثِرُ هَوَایَ أمیرَالمؤمِنینَ عَلَى هَوَاهُ»، لذا حاج قاسم در برابرِ سیّد مقاومت سید حسن نصرالله عزیزِ ما، ابرمردِ جهانِ عرب، افتخارِ شیعه، این مظهرِ اقتدارِ حزب الهیِ جبهه‌ی حق علیهِ باطل، سید حسن نصرالله برای حاج قاسم آنقدر قداست داشت… حضرت آقای مروی تولیت آستان قدس رضوی برای ما می‌گفتند که حاج قاسم با سید حسن نصرالله برای زیارت به مشهد آمدند، در این چند روزی که اینجا بودند احساس نمی‌شد که حاج قاسم فرمانده‌ی نیروی قدس است و این نیروی قدس بر همه‌ی جبهه‌های مقاومت نظارت دارد، حاج قاسم یلی بودند، حاج قاسم جبهه‌ی یمن، غزه، لبنان، افغانستان و پاکستان را مدیریت می‌کردند، حزب الله را که حاج قاسم تأسیس کرد سفره‌ی آن را در اروپا و امریکا پهن کردند، آنجا شبکه دارند، این افتخاری را که حاج قاسم اعلان کردند که «ای ترامپِ قمارباز! من به تنهایی از عهده‌ی تو برمی‌آیم، نیروی قدس برای تو کفایت می‌کند و نیازی به نیروهای مسلحِ دیگر وجود ندارد، تو هرکجا که هستی ما می‌توانیم در آنجا به تو ضربه بزنیم»، این مطلب را همینطور نمی‌فرمودند، حاج قاسم یک شبکه‌ی نامرئیِ جبهه‌ی مقاومت را در اقصی‌نقاطِ جهان بصورتِ زنجیره به یکدیگر پیوست، آن چیزی که بروز و ظهور داشت «زینبیّون» پاکستان، «فاطمیّون» افغانستان، «حیدریّون» عراق، «کتائب»، «نجباء»، «حشد الشعبی»، «انصارالله یمن»، «حزب الله لبنان» و «بسیج» ایران، این‌ها به یکدیگر بصورتِ یک زنجیره‌ی مستحکم، حلقه‌های بهم پیوسته قدرتِ عظیمی شد، آتشِ شراره‌ای شد که داعش را سوزاند و امریکا را زمینگیر کرد، آبروی امریکا، انگلیس، فرانسه رفت، همه برنامه‌ریزیکرده بودند با پولِ عربستان و قطر و با نامردیِ ترکیه این داعش را درست کرده بودند که شیعه را نابود کنند، اما نه تنها خودِ حاج قاسم رفت و کمک کرد بلکه یک چشمه‌ای در هر کشوری برای مقاومت به جوشش آورد که این‌ها بصورتِ یک جریان باقی بماند، سیستم ایجاد کرد، جریان درست کرد، قائم به شخص نیست، یک خیزش، یک انتفاضه، یک انقلاب منطقه‌ای درست کرد که اولین میوه‌ی آن شکستِ داعش بود و به فضلِ الهی وعده داد که تا سه ماهِ دیگر قدرتِ داعش از بین می‌رود و همین کار هم انجام شد.

حاج قاسم، این مردی که بر همه‌ی جبهه‌های مقاومت اینطور مدیریت دارد، اینطور نفوذ دارد، اینطور طراحی دارد، اینطور این‌ها را حمایت می‌کند و امورِ این‌ها را تدبیر می‌کند، آقای مروی می‌گفتند در برابرِ سیّد حسن نصرالله مانندِ غلامی در برابرِ مولای خود بود.

به این هنر می‌گویند، این بود که مرحوم امام فرمودند فتح الفتوحِ ما فتوحاتِ نظامی نیست بلکه این تربیتِ اسلامی است که جوان‌های ما پیدا کرده‌اند.

یک کسی قدرتِ نظامیِ دستِ اول داشته باشد، نبوغ داشته باشد، نفوذ داشته باشد، مقبولیت داشته باشد اما حسابی برای خود باز نکرده باشد، مقابلِ یک سیّد مانندِ یک غلام در برابرِ مولای خود خدمتگزار باشد، این هنرِ حاج قاسم بود، خدای متعال کسی را بیخود عزیز نمی‌کند، خدای متعال کسی را بیخود بالا نمی‌برد، هر کسی که خود را برای خدای متعال کوچک کرد خدای متعال او را بزرگ می‌کند.

نکته‌ی دوم «اخلاص» حاج قاسم بود.

اخلاصِ حاج قاسم فوق العاده بود، این برادرانِ عزیزی که با ایشان در دورانِ دفاع مقدّس بودند برای من نقل کرده‌اند که وقتی بعثی‌ها مهران را از ما گرفتند و اشغال کردند برای امام خیلی گران آمد، امام دستور صادر کردند که باید مهران را پس بگیرید. وقتی دستورِ قاطعِ امام به جبهه‌ها ابلاغ شد فرمانده‌ی سپاهِ وقت فرماندهانِ سپاهی را جمع کرد و گفت: امام قاطعانه خواسته‌اند که باید مهران پس گرفته شود، داوطلب می‌خواهیم؛ چه کسی هست که برود و این جبهه را از بعثی‌ها پس بگیرد و کلید فتح را بعنوانِ هدیه به امام تقدیم کند؟ گفت: کسی پاسخگو نبود جز حاج قاسم سلیمانی.

حاج قاسم بلند شدند و گفتند: من به حول و قوه‌ی الهی اینجا را پس می‌گیرم، چرا؟ برای اینکه من دو گردان سربازِ گریه دارم. رفتند و طلبه‌ها را جمع کردند و با توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این چشمه‌های اشک را سرازیر کردند و بعد رفتند. جبهه‌ی مهران هم خیلی سخت بود، چون کنارِ آن کوه‌هایی هست، بالای کوه صخره‌های بلندی است، دشمن آنجا را اشغال کرده بود و اگر کسی می‌خواست برود باید همه را درو می‌کرد، اما حاج قاسم با آن ارتباطِ خاصّی که با خدای متعال داشت، با اعتقادی که به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت گفت: من می‌روم و به حول و قوه‌ی الهی آنجا را پس می‌گیرم، چون من دو گردانِ اشک دارم، من با این‌ها می‌روم.

ایشان رفتند و مهران را پس گرفتند، اما تا زمانِ شهادتِ ایشان شما هیچ کجا نمی‌بینید که به نامِ حاج قاسم ثبت شده باشد.

خودِ حاج قاسم در مورد حاج احمد کاظمی می‌گفتند: «فاتح خرمشهر»، ان شاء الله خدای متعال مرحوم امام را با اولیاء خود محشور بدارد، ایشان می‌فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ اما از نظرِ ظاهری حاج قاسم می‌فرمودند: فاتحِ خرمشهر حاج احمد کاظمی بود، ولی مگر می‌شد چیزی را به نامِ او نامگذاری کرد و آن را به مردم گرفت؟ خودِ ایشان حسابی با خدای خود داشتند.

وقتی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به شریعه وارد شدند کدام گزارشگر بود؟ کدام فیلمبردار بود؟ کدام خبرنگار بود که ببیند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام دست زیرِ آب برده‌اند و تا مقابلِ لبِ مبارکِ خویش برده‌اند و به یادِ عطشِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آب را ریخته‌اند؟

شما نمی‌دانید معامله‌ی با خدای متعال چیست، «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَسَتَرَ الْقَبِیحَ»، اگر کسی کاری را برای خدای متعال کند خدای متعال نمی‌گذارد آن کار مخفی بماند، ببینید حاج قاسم مدام برای خدای متعال مخفی‌کاری کردند، مدام خود را کنار کشیدند…

دیدید شبِ گذشته که بنده افتخار داشتم در حسینیه‌ی حضرت آقا منبر رفتم و در محضرِ ایشان عرضِ ادبی کردم و روضه‌ای خواندم، بعد از من این حاج مهدی رسولی که مداحِ آنجا بود یک چیزی گفتند، من سوختم اما چون در کنارِ حضرت آقا بودم دیدم ایشان صدای‌شان هم بلند شد، به حضرت آقا گفت که دیگر به دنبالِ ایشان نگردید…

حضرت آقا فرمودند: وقتی با فرماندهان می‌آمد خود را نشان نمی‌داد، ما باید می‌گشتیم و حاج قاسم را پیدا می‌کردیم… حاج مهدی رسولی شب گذشته کاملاً درست گفت که «دیگر به دنبالِ حاج قاسم نگردید»…

حضرت اباالفضل العباس علیه السلام چون برای خدا آب نخورده بودند تا قیامِ قیامت در مجالس گفته می‌شود که حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بخاطرِ تشنگیِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام حاضر نشدند که آب بخورند، این کار کارِ خدای متعال است. اگر شما برای خدای متعال کار کنید خدای متعال یک کارِ شما را ده برابر می‌کند، بلکه هفتصد برابر می‌کند، بلکه هزار و چهارصد برابر می‌کند، بلکه مثلِ حاج قاسم اصلاً مرز را برمی‌دارد و شما را بی‌حساب بزرگ می‌کند.

این هنرِ اخلاصِ حاج قاسم بود، هنرِ ادبِ حاج قاسم بود، و هنرِ عشقِ حاج قاسم به نایبِ امام زمان ارواحنا فداه و ولی مسلمان‌ها در غیبتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه، با همه‌ی وجودِ خود به این حرف‌ها باور داشت.

ارادتی که به حاج سید حسن نصرالله داشت به این عنوان بود که کرامت‌هایی که آقا سید حسن نصرالله از مقام معظم رهبری سراغ دارند و اینجا و آنجا می‌گوید که حسینِ زمان رهبرِ عزیزِ ماست و ما هم مانندِ شهدای کربلا… یک جان که کم است، اگر هزار جان هم داشتیم قربانِ ایشان می‌کردیم.

اگر حاج قاسم به آقا سید حسن نصرالله احترام می‌کنند به اعتبارِ این اعتقاد و این ذوب شدن در وجودِ مقام معظم رهبری است، که مرحوم شهید صدر اعلی الله مقامه الشّریف می‌گفتند باید در امام ذوب شد، این حاج قاسم ذوب در ولایت بود و «سِلمٌ لِمَن سَالِمَکُم» هر کسی ذوب حاج قاسم ذوبِ در او هم بود.

آخرین لحظاتِ شهید حاج قاسم سلیمانی

اجمالاً حاج قاسم یکی از الگوهای ما بودند، حجّتِ خدا بودند، آیتِ حق بودند، در امنیتِ کشورِ ما و منطقه حرفِ اول را می‌زدند، تمامِ عمرِ خود را برای تأمینِ امنیتِ شیعیان، اقتدار و عزّتِ شیعیان گذاشت، شب و روز نداشت، زن و بچه نمی‌شناخت، تمامِ عمرِ خود را در جبهه‌ها گذراند، و در آخرالامر هم از حضرت رضا علیه السلام حواله‌ی شهادت را دریافت کرد.

روز عرفه‌ی اخیر که در مشهد مقدّس بود، بعد از حرم، آقای خاکسار (قائم مقامِ آستان قدس رضوی) از سپاهی‌های قدیمی است، سال‌ها قبل که ما به لبنان رفته بودیم ایشان فرمانده‌ی سپاه لبنان بودند، می‌گفتند: ما حاج قاسم را سالیان سال است که می‌شناسیم ولی هیچ وقت ایشان را اینطور منقلب ندیده بودم، می‌گفت در این عارفه‌ی آخر عمرِ خویش که میهمانِ حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود تمامِ وجودِ او اشک و انکسار بود، ولی بعد از حرمِ امام رضا علیه السلام زمانی که به خانه‌ی یکی از شهدا رفته بود، آنجا گفته بود که امروز شهادتنامه‌ها امضاء شد، شهادتنامه‌ی خود را به امضای حضرت رضا علیه السلام رسانده بود.

وقتی از سوریه حرکت می‌کرد که به طرفِ عراق بیاید، آنجا فرمانده‌ی فاطمیون گفته بود: حاج قاسم! به دنبالِ شما هستند، چند ماه است که شما را رصد می‌کنند و مانندِ سایه به دنبالِ شما می‌گردند، در این سفر شما را به شهادت می‌رسانند؛ حاج قاسم فرموده بود: وقتی میوه برسد اگر آن را نچینند می‌ماند و می‌گندد! ما دیگر میوه‌ی رسیده هستیم و باید ما را بچینند. خیلی شاداب.. چه تشبیهِ زیبایی هم می‌کنند… بعد به آن بنده‌ی خدا انگشتری داده بودند و گفته بودند که دیگر مرا نمی‌بینید، یعنی حتّی نحوه و زمانِ شهادتِ خود را هم می‌دانست، که در همان سه چهار ساعت قبل از شهادتِ خود در آن دستخط‌هایی که دارد نوشته است: «خدایا پاکم کن و قبولم کن! خدایا مرا قبول کن».

خوشا بحالِ حاج قاسم! حَنیاً لَکَ یا وَلیَّ ولیّ الله، یا ناصِرَ دینِ الله، یا شَهید و یا عَزیز.

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

ایّام ایّامِ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، حاج قاسم اینجا شاهد است، چون شهید شهود پیدا کرده است و همه جا حضور دارد، حاج قاسم! می‌خواهم به نیّتِ تو روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخوانم، حاج قاسم! تو علمدار بودی، اما وقتی بچه‌ی شهید به تو می‌گوید: حاج قاسم! اگر تو بروی… چون قرار بود اسرائیل به دستِ شما فتح بشود… پاسخ می‌دهند: نه! طاقت ندارم فرزندانِ شهدا را ببینم، دیگر طاقتِ من تمام شده است. شبیه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام که وقتی از حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام اذن خواستند ایشان فرمودند: تو علمدارِ سپاهِ من هستی، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام عرضه داشتند: دیگر سینه‌ی من سنگینی می‌کند… سینه‌ی حاج قاسم هم دیگر سنگینی می‌کرد… به حاج قاسم گفته بود: اگر شما بروید حضرت آقا تنها می‌ماند، می‌دانید که آقا نسبت به شما حساس است؛ گفته بود: نه! جریانِ مقاومت راه افتاده است، این جریان بصورتِ سیل در حالِ پیش رفتن است… مطمئن بود که اگر برود اینطور نیست که جبهه شکست بخورد…

اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگرانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کنارِ بسترِ بی‌بی نشستند… دیگر چیزی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باقی نمانده بود… بشکند آن دست که به تو سیلی زد… چه کردند با دخترِ پیغمبر… ببینید ایشان در هجده سالگی به چه روزگاری افتادند که دیگر گوشتِ بدنِ ایشان آب شده بود… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کنارِ بسترِ ایشان نشستند، دیدند بی‌بی به پهنای صورتِ خویش اشک می‌ریزند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطاب کردند و فرمودند: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟»[۶]، سیّده‌ی من! بی‌بیِ من! چراغِ خانه‌ی من! ستونِ زندگیِ من! پشتوانه‌ی من! سپرِ جانِ علی! چرا دردهای خودت را به من نمی‌گویی؟ به من بگو چرا گریه می‌کنی؟

اگر از شما بپرسند شما در پاسخ حرف‌های زیادی دارید، می‌گویید چون نامردی در کوچه سیلی زده بود، به قصدِ کشت زده بود، نه تنها صورت کبود شده بود بلکه سرِ ایشان هم آسیب دیده بود و درد داشتند، چون به در لگد زده بودند… لگد به پهلو اصابت کرده بود… پهلو شکسته بود… ایشان را بینِ در و دیوار گذاشته بودند… من فکر می‌کنم هم جناقِ سینه شکسته بود و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر نمی‌توانستند درست نفس بکشند و هم با این میخِ در سوخته بودند…

اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این‌ها را نفرمودند، عرضه داشتند: یا علی! «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی»، تنها من بودم… وقتی مرا از دست بدهی دیگر تنها خواهی شد… من به غربتِ شما گریه می‌کنم، من به مظلومیتِ شما گریه می‌کنم…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم حضرت محسن علیه السلام را دادند و هم پهلوی خود را هم سینه‌ی ایشان آسیب دید… اما به فکرِ این‌ها نبودند… فقط به مظلومیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فکر می‌کردند…

در کربلا هم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همه چیزِ خود را دادند، شش ماهه‌ی خود را دادند، جوان‌های خود را دادند، اما زمانی که در گودی ِقتلگاه افتادند حضرت زینب کبری سلام الله علیها بالای تل‌زینبیّه نگاه می‌کردند، دیدند: «وَالشّمرُ جالِسٌ عَلَی صَدر»… آنجا دیگر مضطرّ واقعی… امان از دلی زینب… فریادِ ایشان بلند شد: «أما فیکُم مُسلِم؟»… یعنی آیا یک مسلمان در میانِ شما نیست؟…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


پی نوشت:

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۵ (لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا)

[۳] سوره مبارکه حج، آیه ۴۰ (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ)

[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۱ (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمینَ)

[۵] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۴ (وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ)

[۶] بحار، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۸ (عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ الْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّهِ)