- ثقلین - http://thaqalain.ir -
هیچ وقت بیاعتنایی بابا را به دنیا نمیتوانم فراموش کنم. با این که پُست های مهمی داشت و خیلیها میشناختندش و اگر لب تر میکرد، نه نمیشنید، یک قدم هم برای خودش برنمیداشت. شاید باورتان نشود، ولی ساختن خانهی کلنگی ما توی خیباان ایران چهار سال طول کشید. تمام کارهای ساخت و سازش را داییام انجام میداد. به قول خودش بیشتر وقتاش صرف این شد که توی نوبت تیر اهن معطل بماند.
یک بار برمیگردد به بابا میگوید «او جا حرفت رو میخوننف حاجی. گفتن اگه دست خط بدی، خارج از نوبت سهمیهی تیر آهنمون رو می دن و خلاص.»
بابا میگوید «صبر میکنیم. یعین هر دومون با هم صبر میکنیم تا به وقتش که نوبتمون بشه. این جوری نماز خودنم و نون حلال خوردن توی اون خونه مزهی دیگهای داره.»
قاصد خندهرو، ص ۱۱۹٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b3%d9%87%d9%85%db%8c%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%87%d9%86/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.