- ثقلین - http://thaqalain.ir -
سر زد ز شرق معرکه، آن تیغ گرم سیر
عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر
تیغی چنان فصیح، به تبیین دین حق
تیغی چنان صریح، به تفریق شر و خیر
آن کس که حِرز کشتی نوح استف نام او
بر لوح آسمان، پسر ایلیا، «شبیر»
حیرت نشین وحدت او، کعبه و کنشت
حسرت نصیب رفت او، مسجد است و دیر
دیگر کسی نبود پی دفع تیرها
نه سینه ی «سعید» و نه جانبازی «زهیر»
دیگر چه جای مرثیه خوانی جن و انس؟
وقتی گریستند به حال تو، وحش و طیر
پس آسمان به لرزه در افتاد و خون گریست
از آن زمان که کرد در آیینه ی تو سیر
همسایه بهشت شود در رکاب تو
مانند حُر، کسی که شود عاقبت به خیر
راوی نوشت: خون تو بر خاک ریختند
گویی ز هم رگان فلک را گسیختند
شاعر: محمد سعید میرزایی
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b3%d8%b1-%d8%b2%d8%af-%d8%b2-%d8%b4%d8%b1%d9%82-%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%83%d9%87%d8%8c-%d8%a2%d9%86-%d8%aa%d9%8a%d8%ba-%da%af%d8%b1%d9%85-%d8%b3%d9%8a%d8%b1/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.