«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

اهمیّتِ «امر به معروف و نهی از منکر» و نقشِ آن در حکومت

مسئله‌ی دعوت به خیر، دلسوزیِ به خود، دلسوزیِ به جامعه، خیرخواهیِ عمومی، مراقبتِ از یکدیگر، حمایت از عدالت، معنویت، کار و تلاش، کارهای مفید و خداپسند، و مقابله‌ی با هر آن چیزی که خدای متعال را ناراضی می‌کند، تحتِ عنوان «امر به معروف و نهی از منکر»، مسئله‌ای است که انبیاء علیهم السلام در طول تاریخ در این کلاس حضور داشتند و پیروانِ خود را در سنگرنشینیِ امر به معروف و نهی از منکر مأمور کرده‌اند، و تعطیلیِ امر به معروف و نهی از منکر نکبتی دارد و آن این است که حکومت از دستِ مؤمنین خارج می‌شود و به دستِ افرادِ شرور می‌افتد، و بالاترین درد دردِ حکومت است.

«حکومت» جایگاهِ چوپان نسبت به گوسفندها را دارد، جایگاهِ پدر نسبت به فرزندان را دارد، جایگاهِ الگو برای انسان‌های آینده‌نگر دارد، جایگاهِ بلدچی برای نابلدها را دارد، اما اگر گرگی چوپانِ گوسفندها بشود، اگر بیگانه‌ای خود را بعنوانِ پدر جا بزند، اگر نابلدی خود را با شیّادی بلدچی نشان بدهد، سقوطِ جامعه، گرفتاریِ افراد در آن جامعه قطعی و حتمی است، و وقتی اشرار و مفسدین و خدانترس‌ها و ناباورهای به قیامت و مرگ زمامِ امورِ جامعه را بدست گرفتند بخور بخورها شروع می‌شود، فامیل‌بازی‌ها شروع می‌شود، باندبازی‌ها رونق پیدا می‌کند، فساد تار و پودِ جامعه را گرفتار می‌کند.

وجود نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در بیاناتِ خویش این نکات را تذکّر می‌دهند که فساد عالمگیر شده است، تابلوهای دین در مسیرِ زندگیِ بشر دیده نمی‌شود، آدرسِ خدای متعال، آدرسِ حق، آدرسِ عدل، آدرسِ خیر از پیشِ پای امّت برداشته شده است و آدرسِ عوضی در اختیارِ جامعه قرار گرفته است و خیلی‌ها عوضی زندگی می‌کنند، همه چیز عوضی شده است.

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ»[۲].

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از ریاست‌طلبی و قدرت‌طلبی و مسئله‌ی شهرت بیزار هستند، زیرا ایشان قرآن ناطق هستند و خدای متعال در قرآن کریم این آیه را که برای شما جوان‌های عزیز که ان شاء الله فردای این کشور از آنِ شماست، حفاظتِ از خونِ شهیدان بعهده‌ی شماست، حمایت از پرچمِ غدیر که امروز بعنوانِ یک قدم به سوی حاکمیتِ امام زمان ارواحنا فداه به دستِ ولی فقیه است به عهده‌ی شماست، اگر شما در این مجالس رمزِ موفقیتِ یک جوانِ متدیّن را بدست نیاورید فردا مانندِ همه‌ی ریاست‌طلب‌هایی که وقتی استاندار می‌شوند، وقتی رئیس کل می‌شوند، وقتی وزیر می‌شوند، طولی نمی‌کشد که معلوم می‌شود می‌شد خیلی از کارها را کند که نکرده است، قضیه‌ی مسکن را چکار کردند؟ مدّت‌ها به ساختنِ مسکنِ گذشتگان تاختند، دست روی دست یکدیگر گذاشتند تا اوضاع طوری شد که دیگر امروز اجاره‌ی خانه هم مشکل می‌شود.

یک کسی فساد می‌کند، سوء استفاده می‌کند، آن یک طور فساد است، اختلاس می‌کند، از اموالِ عمومی شرکت‌های خصوصی تشکیل می‌دهد، ولی کاری را که می‌تواند بکند و فرصت‌ها را از دست می‌دهد و چرخِ پیشرفتِ یک امتّی که اینقدر شهید داده است که به تمدّنِ اسلامی برسد، و همه‌ی جوان‌ها با اشتغالِ سالم نشاط پیدا کنند، این‌ها در اثرِ نکردنِ کارها، چرخه‌ی تکامل را به رکود می‌کشانند، آیا این خیانت نیست؟ والله خیانت است.

باید کاری را که بعهده داریم انجام بدهیم و مسئولیتی که به عهده‌ی ماست باید درست انجام بدهیم.

بهشت برای کسانی است که دو مشکل را حل کرده باشند

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم مسئله‌ی قدرت‌طلبی را از دایره‌ی «انقلابی بودن» و «موحد بودن» خارج می‌کنند، زیرا که در قرآن کریم این آیه آمده است که باید برای همیشه در تابلوی قلبِ ما نقش ببندد و همه جا راهنمای ما باشد: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۳]، خانه‌ی آخرت، پناهگاهِ آخرت، زندگیِ آخرت، خدای متعال می‌فرماید: ما برای کسانی قرار می‌دهیم که دو مشکل را در زندگی حل کرده باشند، یکی این است که به دنبالِ خودبرتری نباشند، به دنبالِ سلطه‌ی بر دیگران نباشند، «لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا»، آن حالتی که فرعون «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»[۴] می‌گفت، خیلی‌ها دست‌شان نمی‌رسد ولی فرعون هستند، به هر کجا که می‌روند یک حالتِ قلدری دارند، می‌خواهند دیگران حرفِ او را گوش کنند و زیرِ بلیطِ او باشند، این حالت حالتی است که اگر کسی داشت آخرتی ندارد، بهشتی ندارد، اول اینکه «نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ»، برتری جویی و ریاست‌طلبی و جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی بازدارنده است و انسان را بدبختِ ابدی می‌کند. دوم اینکه «وَ لا فَساداً»؛ بعضی‌ها قدرت‌طلب نیستند، همیشه خود را در کنارِ یک قدرتی جا می‌کنند، منشی می‌شود، رئیس دفتر می‌شود، مشاور می‌شود، سوء استفاده‌ها را می‌کند، آدرس‌های غلط به رئیسِ خود می‌دهد، و انواعِ خیانت‌ها را به یک کشور انجام می‌دهد. این شخص خیلی باهوش است و نمی‌خواهد رئیس بشود، می‌داند که رئیس در چشم است، این شخص در کنار و پشتِ رئیس پنهان می‌شود ولی همه نوع سوء استفاده را می‌کند، فساد، سوء استفاده از بیت المال، سوء استفاده از اموالِ عمومی، ویژه‌خواری برای خود و فرزندانِ خود، همیشه یک عدّه‌ای همه‌ی فرصت‌های اقتصادی و فرصت‌های مسئولیتی را در اختیار دارند و نمی‌گذارند نوبت به دیگران برسد، این فساد است.

هم علو به معنای برتری جویی انسان را همرنگِ شیطان می‌کند، شیطان در نمازخواندن کم نگذاشته است، در سجده‌های طولاتی جزوِ نفراتِ اولِ عالَمِ امکان بوده است.

وجود نازنین مولی الموحدین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در نهج البلاغه یک خطبه‌ای به نام خطبه‌ی قاصعه دارند، ان شاء الله این خطبه‌ی قاصعه را بخوانید، الحمدلله شرح‌های خوبی بر نهج البلاغه نوشته شده است، شرح آیت الله مکارم یک شرحی است که در دسترسِ عموم هست و فارسی هم هست و برای فرهیختگان و دانشجویان و اساتید و آموزگاران قابلِ فهم است.

موعظه‌ی آیت الله العظمی بهجت اعلی الله مقامه الشّریف به آیت الله صدیقی

آیت الله بهجت روحی فداه که ما افتخار داشتیم و منبریِ ایشان بودیم و سالیانِ سال به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از نفسِ قدسیِ آن بزرگوار بهره می‌گرفتیم و هوای ما را داشتند و گاهی اسرارِ ما را به ما بازگو می‌کردند، گاهی خطراتِ ما را برای ما پیش‌بینی می‌کردند، و خیلی آرزو داشتند که ما آدم بشویم.

آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف یک نکته‌ای در ارتباط با همین مسئله‌ی «لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ» به من فرمودند که آن بالا که می‌نشینی خودت را بالا نبین بلکه خودت را پایین ببین، نمی‌دانید این جمله چطور در ما اثر گذاشت. منبر و ریاست و برنده شدنِ در میدان‌های مسابقه و ورزش و امثالِ این‌ها یک حالتی در انسان پیش می‌آورد که انسان خود را خیلی مهم می‌شمارد و برای انسان یک مباهاتی پیش می‌آورد، شاید ما هم همینطور بودیم، ما را همه جا دعوت می‌کردند و در دوره‌ی جوانی‌های ما دورِ ما شلوغ می‌شد، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف متوجّه شدند که این مرض است، به من فرمودند وقتی آن بالا می‌نشینی خودت را پایین ببین، خدای متعال گواه است اینطور نبود که فقط این موضوع را به من بفرمایند بلکه این حال را به من دادند، این است که وقتی من این بالا می‌نشینم از همه‌ی شما خجالت می‌کشم، به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم می‌خورم که از همه‌ی شما خجالت می‌کشم، من چه کسی هستم که این بالا نشسته‌ام؟ بعضی از شما چه دلی دارید، چه خلوتی دارید، چه محبّتی نسبت به امام زمان ارواحنا فداه دارید، چه عشقی نسبت به انقلاب دارید، از من جلوتر هستید.

شیفتگانِ خدمت باشیم، نه تشنگانِ قدرت

اینکه اگر انسان رئیس شد، «رئیس القُوم خادِمُهُم»، خود را خادم بداند، این تعبیرِ حضرت امام رضوان الله تعالی علیه است که فرمودند اگر به من «خدمتگزار» بگویید بهتر است تا اینکه «رهبر» بگویید، این حالتِ حضرت امام رحمه الله تعالی علیه بود و بازیگری نمی‌کردند، واقعاً خود را در حدّ نوکرِ مردم می‌دانستند، خود را خدمتگزارِ مردم می‌دانستند.

همه‌ی انبیاء علیهم السلام به مردمِ خود خدمت می‌کردند، و به این خدمت افتخار می‌کردند.

این تعبیرِ استادِ بزرگوارِ ما شهید مظلوم آیت الله بهشتی رضوان الله تعالی علیه و سلام الله علیه که سابقاً بر دیوارها می‌نوشتند، ان شاء الله دوباره این شعائر را زنده کنند و فرمایشاتِ شهدا را در هر کوی و برزن تابلوی زندگیِ ما قرار بدهند، این جمله‌ی ایشان ماندگار شد: «ما عاشقانِ خدمتیم نه تشنگانِ قدرت».

عدّه‌ای تشنه‌ی قدرت هستند، این‌ها آخرت ندارند، این‌ها بهشت ندارند، این‌ها عاقبت به خیری ندارند، ولی یک عدّه‌ای به عنوانِ قدرت نمی‌خواهند و به عنوانِ خدمت می‌خواهند، چون اگر انسان امکانات نداشته باشد و قدرت نداشته باشد نمی‌تواند گره را باز کند.

چرا «دین» باید حکومت داشته باشد؟

متنِ قرآن کریم، متنِ احکامِ شرع اقتضاء می‌کند که «دین» حکومت داشته باشد.

من گاهی در بعضی از مجامعی که بعضی از روحانیون توجّه ندارند که انقلاب چه خدمتی به مذهبی‌ها و دانشگاه‌ها و جوان‌ها و خصوصاً به معممین و آخوندها کرده است، من به این‌ها عرض می‌کنم که در زمانِ طاغوت مراجعِ بزرگی مانندِ آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف را داشتیم؛ آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف هم از نظرِ فقاهت مقبولیتِ فوق‌العاده‌ای داشتند، جزوِ فقهای برجسته‌ی تاریخِ تشیّع هستند، و در نوعِ خود نقطه‌ی عطف هستند، و هم از نظرِ معنوی… فرموده بودند: ما قبل از آنکه مرجعیّت را قبول کنیم صداهایی را می‌شنیدیم، صداهای ملائکه را می‌شنیدند، اما از زمانی که سرِ خود را شلوغ کرده‌ایم دیگر آن صداها را نمی‌شنویم.

مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف زعیمِ تامّ جهانِ تشیّع شدند، پرچمدار و زعیمِ واخدی بودند که شیعیانِ همه‌ی کشورها زیرِ پرچمِ این زعیم بودند، اما با همه‌ی محبوبیت و نفوذی که در دل‌های متدیّنین داشتند نمی‌توانستند یک فاحشه‌خانه را تعطیل کنند، نمی‌توانستند یک شراب‌فروشی را تعطیل کنند، نتوانستند جلوی اعدامِ یک بی‌گناه را بگیرند، شهید نواب صفوی و شهید واحدی و فدائیان اسلام را در زمانِ مرجعیتِ آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف اعدام کردند، نه آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف، نه هیئت‌های مذهبی، نه مجالسِ روضه، هیچ کدام از این‌ها هرگز نتوانستند جلوی یک سینمای فاسدی را، یک فحشائی را، یک شرابی را، یک قمارخانه‌ای را، یک ظلم و ستمی را بگیرند. این کار قدرت می‌خواهد، امر به معروف «امر» به معروف است، امر به معنای فرمان دادن است، یعنی باید پشتِ متدیّن آنقدر گرم باشد که به یک انسانِ هنجارشکن و رشوه‌خوار و کسی که مردم را آدم حساب نمی‌کند و وقتی پشتِ میز می‌نشیند خود را ارباب فرض می‌کند و مردم را پشتِ در می‌گذارد، شما باید بتوانید به او تَشَر بزنید و بگویید که شما از مردم حقوق می‌گیرید و نوکرِ مردم هستید و چرا ژست می‌گیرید؟ تا زمانی که قدرت نباشد نمی‌توانید به او «بکن» و «نکن» بگویید، اما وقتی قدرت به دستِ اهلِ آن آمد…

حضرت سلیمان نبی علیه السلام قدرت دارند، ایشان با قدرتِ خویش جن‌ها را وادار کردند که سنگ‌های بزرگ را برای مسجدالاقصی جابجا کنند، و وقتی حضرت سلیمان علیه السلام وفات کردند سه روز پیکرِ ایشان تکیه داده به عصا بالای بام بود و خیال می‌کردند که ایشان زنده است، چون باید در آن سه روز این مسجد تکمیل می‌شد و اگر معلوم بود که حضرت سلیمان علیه السلام از دنیا رفته است جنیان کارِ خود را رها می‌کردند و کار ناقص می‌ماند. سه روز این هیکلِ بی‌روح تکیه به عصا باقی ماند و موریانه پایینِ عصای ایشان را خورد و ناگهان دیدند که پیکر افتاد و فهمیدند که حضرت سلیمان علیه السلام از دنیا رفته است. ایشان قدرت دارند که مسجدالاقصی را می‌سازند، ایشان قدرت دارند که جن را به کار می‌گیرند، ایشان قدرت دارند که همه‌ی موجودات را زیرِ پرچمِ دین می‌آورند و از آن‌ها مؤاخذه می‌کنند که چرا حضور داشتید و یا چرا حضور نداشتید.

اگر «قدرت» با «دیانت» و «خداترسی» همراه شد آباد می‌کند، اما اگر قدرت با بی‌دینی همراه شد…

اینجا یک نکته‌ای که مربوط به غدیر است، مربوط به حکومت معصومین سلام الله علیهم اجمعین است، نکته‌ی آن برای شما خیلی روشن می‌شود، چرا این‌ها وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بعنوانِ وصیّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امامِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و رهبرِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در غدیر مشخص شدند و از مردم بیعت گرفته شد، چرا یک عدّه‌ای هم‌قسم شدند و گفتند نمی‌شود هم نبوّت در یک خانه‌ای باشد و هم امامت و ولایت؛ معنای اینکه نمی‌شود قدرت در خانه‌ی نبوّت ادامه پیدا کند این است که دین باید از سیاست جدا بشود. وقتی این اتفاق افتاد و جدا شد چه می‌شود؟ وقتی این اتفاق بیفتد منجر به این می‌شود که یزید ملعون می‌آید و بعنوانِ خلیفه‌ی پیغمبر… چون می‌گویند دین در حاکم لازم نیست، اگر آدم‌کُش باشد، اگر دزد باشد، اگر غارتگر باشد، اگر هرزه باشد، اگر سگ‌باز باشد، اگر میمون‌باز باشد، چون شرط ندارند و می‌گویند هر کسی غلبه پیدا کرد رئیسِ مردم است، اما اسلام اجازه نمی‌دهد، حکومتِ سکولار ضدّ خداست، ضدّ عدل است، ضدّ امنیت است، این حکومت است که باید امنیتِ جامعه را تضمین کند، اگر خودِ حکومت فساد داشته باشد دل‌ها آرام نیست و امنیتِ روحی برگزار نمی‌شود.

این است که چه ظلمی به بشریت کردند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را کنار گذاشتند، دوازده امام علیهم السلام را کنار گذاشتند، اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بر سرِ کار بودند امروز یک فقیر پیدا نمی‌شد، کما اینکه ان شاء الله وقتی امام زمان ارواحنا فداه تشریف می‌آورند همه زکات‌بده هستند اما مستحق پیدا نمی‌شود، یک نفر فقیر که احتیاج داشته باشد که شما از بیت المال به او بدهید پیدا نمی‌شود، اگر حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ادامه پیدا می‌کرد یک جوانِ بی‌زن پیدا نمی‌شد، یک دخترِ بی‌شوهر پیدا نمی‌شد، یک نفر بدونِ خانه پیدا نمی‌شد.

آقا سیّد کریم محمودی پینه‌دوز آخوند بودند اما نانِ آخوندی نمی‌خوردند، پینه‌دوزی می‌کردند و کفش‌ها را وصله می‌زدند، آن پول مختصری که بدست می‌آورد را خرج می‌کرد و می‌گفت که دوست دارم با دسترنجِ خودم زندگی کنم. هفتگی به ملاقاتِ امام زمان ارواحنا فداه نائل می‌شد.

مستأجر بود و صاحبخانه دیده بود که قدرتِ پرداختِ اجاره‌خانه ندارد و اساسِ او را در سرمای زمستان بیرون ریخته بود، خیلی ناراحت با زن و بچه در برف و سرما بودند و فرزندانِ او در آن سرما می‌لرزیدند و ایشان خیلی ناراحت بودند. وجود نازنینِ حضرت را می‌بیند، امام زمان ارواحنا فداه می‌فرمایند: آسیّد کریم! ناراحت نباش، دنیا جای سختی‌هاست، اجدادِ ما هم خیلی مصیبت کشیده‌اند.

این‌ها را گوش می‌کند و عرضه می‌دارد: آقا جان! شما و اجدادِ شما همه نوع مصیبت را دیده‌اید ولی مستأجری را ندیده‌اید! شما یک امام پیدا نمی‌کنید که خانه نداشته باشد و مستأجر باشد…

مستأجری (مخصوصاً امروز) مشکلات دارد، این خانه‌سازی‌های بی‌حساب که معماری‌های اسلامی نیست، این آپارتمان‌سازی‌ها، این آسمان‌خراش‌ها، این‌ها فرهنگِ غرب است که آمد و کشورِ ما را هم بدبخت کرد که دیگر محرم و نامحرمی باقی نماند و هیچ کسی آسایش و امنیتی از همسایه‌ی خود احساس نکند.

اگر حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود، همانگونه که در حکومتِ امام زمان ارواحنا فداه یک مستأجر و فقیر و افسرده پیدا نمی‌شود، همه نشاط دارند، همه کننده هستند، تمامِ اوقاتِ همه در مسیرِ بالندگی و تکامل قرار گرفته است، همه به یکدیگر محبّت می‌ورزند، نه اختلافی، نه نزاعی، نه مشکلی، نه فحشائی… نه اینکه به مردم تحمیل بشود، نه اینکه قدرتِ پلیسی و امنیتی باعث بشود که امنیت داشته باشند، روایت دارد یک خانم با زیورآلاتِ خود به تنهایی از عراق راه می‌افتد و تا شام می‌رود و یک جوانِ بدچشم پیدا نمی‌شود که نگاهِ چپ به او کند، می‌دانید چرا؟ برای اینکه همه دل‌سیر هستند، این اخلاق بالا رفته است، ایمان بالا رفته است، وقتی عقربه‌ی ایمان اوج گرفت انسان همیشه رضای او را در نظر می‌گیرد، در حضورِ خدای متعال که خدای متعال حاضر و ناظر است مگر جرأت می‌کند؟ وقتی ایمان در زندگی آمد برکت می‌آید، «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»[۵].

نظامِ اسلامی به قیمتِ خون‌های زیادی به دستِ شما رسیده است، گرچه تاکنون دولتِ اسلامی نداشته‌ایم، ولی این مقدار که شما قدرت و عزّت دارید، در پهنه‌ی بین المللی هم قدرتِ نظامیِ شما مطرح است، هم نفوذِ سیاسیِ شما در منطقه و در جهان چیزی است که در حالِ کور کردنِ دشمن است، این را قدر بدانید، اگر قدرت را از ولایت بگیرند فردا شما نمی‌توانید چنین مجلسی داشته باشید، به شما اجازه نمی‌دهند، به شما زمینه نمی‌دهند.

لذا امر به معروف و نهی از منکر هم بدست آوردنِ قدرتِ دینی است، نه قدرتِ شخصی و استبدادی، قدرتِ دین، قدرتِ پاکی، قدرتِ ارزش‌های اسلامی، قدرتِ قرآن کریم، قدرتِ شرع در جامعه آنچنان می‌شود که کسی نمی‌تواند خلاف کند، نمی‌تواند ظلم کند، نمی‌تواند به حقوقِ دیگران تعرّض کند.

هم در تأسیسِ قدرتِ اسلامی خون دادیم، هم برای نگهداریِ این قدرت باید خون بدهیم، وگرنه گرگ‌ها و نفوذی‌ها و منافقین در حالِ سکولار کردنِ جامعه هستند، می‌گویند چه نیازی به ولایت هست؟ همین رأی‌گیری کافیست! رأی‌گیری را هم شما می‌بینید دیگر! چه می‌شود؟

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بعنوانِ وصیّ خود مطرح کردند و این‌ها به فرمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عمل نکردند، چه شد؟ حال ببینید کدام صحیح است.

خلیفه اول با شورا تعیین شد، خلیفه دوم را خلیفه اول تعیین کرد! خلیفه سوم را هم یک شورای شش نفره که تعیین شده‌ی خلیفه دوم بود تعیین کرد!!! خلیفه چهارم که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است را مردم بر سرِ کار آوردند.

شما بپرسید که تِزِ اسلام برای حکومت چیست؟

آیا این شوراست که باید حاکم تعیین کند؟ آیا باید فرد شورایی را برای حاکم تعیین کند؟ یا باید عمومِ مردم جمع بشوند و حاکم تعیین کنند؟ کدامیک از این‌ها جواب دارد؟

شما امروز بر سرِ سفره‌ی شهدا یک قدرتی دارید که رأسِ هِرَم پاکترین فردِ جامعه است، امین‌ترین فردِ جامعه است، حکیم‌ترین فردِ جامعه است، انسان افتخار می‌کند، وقتی قدرت‌های بزرگ می‌آیند و با ایشان برخورد می‌کنند ایشان یک سر و گردن از همه بلندتر هستند، حتّی یک مورد هم به نفعِ فرزندِ خود یا دامادِ خود یا اقوامِ خود از امکاناتِ شما استفاده نکرده است.

اگر این امر به معروف و نهی از منکر جای خود را پیدا کند، این خیرخواهیِ عمومی است، این نظارتِ بر یکدیگر است، نظارت بر حکومت است، سامان دادنِ امور با حضورِ خودِ مردم خواهد بود.

روضه حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

صَلَّی الله عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ

خیلی ممنون، دلِ من هم نزدِ یادگارِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه رفته بود، این نوجوانی که… نوجوان‌های ما در جبهه‌ی دفاع مقدّس به تبعیّت از حضرت عبدالله بن الحسن صلوات الله علیه رفتند و خونِ خود را… این شهید بهنام محمدی که یازده ساله بود، و نوجوانانِ دیگری که مراقب بودند، نوجوانانی که زیرِ تانک رفتند و نارنجک به خود بستند، اسلحه به دست گرفتند و از حریمِ دین و انقلاب دفاع کردند، و امروز ما بر سرِ سفره‌ی آن‌ها نشسته‌ایم، آموزگارِ همه‌ی آن عزیزان کربلایی‌ها بودند…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با همه مهربان بودند، ولی نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک علاقه‌ی خاصّی داشتند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دل داده بودند، لذا فرزندانِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مانندِ فرزندانِ خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، علاقه‌ای که حضرت قاسم علیه السلام و حضرت عبدالله علیه السلام به عموی خویش حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داشتند علاقه‌ی به عمو نبود بلکه علاقه‌ی به پدر بود…

در اسلام «خانواده» خیلی مهم است، حفظِ اقوام خیلی مهم است، ارتباطاتِ حبّی و عاطفی خیلی مهم است، این بچّه‌ها به عموی خود وابسته بودند…

یا بقیّه الله! یا صاحب الزّمان!

این رژیم‌های کودک‌کُش… این جریانِ شیرخوارگان حسینی یک مکتبی شد، رسواگرِ صهیونیست‌ها، این حکومتِ ننگینِ آل سعود و امارات که کودکانِ یمن را اینطور به خاک و خون می‌کشند و به کسی رحم نمی‌کنند، این تابلوی مظلومیتی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، معلولِ حضورِ کودکان است و این کودکان خیلی در برجسته کردنِ مظلومیتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نقش دارند.

هم سه ساله‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیلی نقش دارند، هم شش ماهه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیلی نقش دارند، هم یازده ساله‌ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در گودی قتلگاه افتاده بودند، کثرتِ جراحات و شدّتِ خونریزی قدرتِ دفاعی را از حضرت گرفته بود، لذا لشکر جرأت کرده بودند و دورِ ایشان را گرفته بودند… حضرت عبدالله علیه السلام دیدند که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تنها هستند… یک بیابان گرگ دورِ حضرت را گرفته‌اند… از خیمه بیرون آمد و به سرعتِ محبّت حرکت می‌کرد…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیچاره شدند… از خیمه بیرون آمدند و این نوجوان را تعقیب کردند، بالاخره رسیدند و دستِ حضرت عبدالله علیه السلام را گرفتند… پسرِ برادرم! عزیزِ دلم! نرو! این‌ها رحمی به نوجوان ندارند… حضرت عبدالله علیه السلام یک جمله گفتند و آبِ پاکی را به دستِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها ریختند… گفتند: عمّه جان! والله لا اُفارِقُ عَمّی…

شما می‌توانید بگویید، امام زمان! فراقِ شما مرا اذیّت می‌کند، بخدا من از شما جدا نمی‌شوم…

والله لا اُفارِقُ عَمّی… دیگر قسمِ جلاله خوردند… دیگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها نتوانستند کاری کنند، حضرت عبدالله علیه السلام به کنارِ گودیِ قتلگاه رفتند، وقتی رسیدند که یک نامردی به قصدِ قتلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شمشیر بلند کرده بود و می‌خواست این شمشیر را به بدنِ نازنینِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بزند… این عزیز چه کنند؟ نه سپر دارند که جلوی شمشیر بگیرند، نه شمشیر دارند که حمله کنند، دیدند تنها کاری که می‌توانند بکنند این است که دستِ خویش را سپرِ جانِ عمو کنند… دستِ خویش را بالا آوردند و جلوی شمشیر گرفتند…

عجب بی‌رحمی بود، نگفت این نوجوان مادر دارد، این کودک است و نباید او را کشت، در نهایت قساوت حضرت عبدالله علیه السلام را جانباز کردند و دستِ مبارکِ ایشان قطع شد… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آغوشِ خویش را باز کردند… حضرت عبدالله علیه السلام که دیگر دستِ او قطع شده بود روی سینه گرفتند…

اما آیا می‌دانید که مصیبت کجاست؟ مصیبت اینجاست که حضرت علی اصغر صلوات الله علیه روی دستِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تیر خورده بودند، ولی سرِ مقدّسِ حضرت عبدالله علیه السلام روی سینه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از بدن جدا کردند…

می‌گویند وقتی که دستِ مبارک حضرت عبدالله صلوات الله علیه قطع شد صدا زدند: یا اُمّاه… مادر…

بعضی تحلیل می‌کنند و می‌گویند حضرت عبدالله علیه السلام که پدرِ خویش را از دست داده بودند، عموی ایشان هم که در گودیِ قتلگاه بودند، این بود که مادرِ خویش را صدا زدند…

ولی من حدس می‌زنم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمده بودند، جمالِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دیدند و مادر را صدا زدند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! تو را به آبروی شهدای کربلا و این شهید عزیز قسم می‌دهیم لباس ظهور بر قامتِ امام زمان ارواحنا فداه در ایّامِ ما بپوشان.

خدایا! حسرتِ دیدارِ جمال حضرت حجّت ارواحنا فداه، زانو زدن در برابرِ حضرت، شنیدنِ کلماتِ شیرین و روانِ حضرت، دریافتِ مدالِ رضایت و نوکریِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را بر دلِ ما مگذار.

خدایا! نسلِ جوان را از پیچِ مشکلاتِ خطرناکِ زمان و از فتنه‌ها سالم و سرافراز عبور بده.

خدایا! امرِ اشتغال و ازدواج و دیانت و معنویت را بر نسلِ جوانِ ما تسهیل بفرما.

خدایا! عاقبت به خیری را نصیبِ همه‌ی ما بگردان.

خدایا! عمومِ مریض‌ها، دو عالِمِ جلیل القدر و یک مریضه‌ی مورد نظر و یک فرزندِ شهید، به محمد و آل محمد علیهم السلام سلامتیِ کامل و عاجل روزی بفرما.

خدایا! همه‌ی ما را از اضطرار نجات بده.

خدایا! جمعِ ما را زیرِ قبّه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با نابودیِ این ویروس جمع بفرما.

خدایا! سایه پُربرکتِ نایبِ امام زمان ارواحنا فداه، سکّاندارِ کشتیِ انقلاب، پیر و مقتدای ما را تا ظهور مستدام بدار.

خدایا! طبق‌هایی از نور بر مرقدِ مطهّر و منوّرِ امام راحل و شهیدانِ سرافرازمان ارزانی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ (اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ یَسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاهِ.)

[۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳

[۴] سوره مبارکه نازعات، آیه ۲۴

[۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶ (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)