«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خاتَمِ الْمُرْسَلینَ طَبیبِنا حَبیبِنَا شَفیعِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أرْواحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لَا تُشْقِنِی بِنَشْطِی لِمَعَاصِیکَ».[۲]

خصوصیات ذاتی امام حسین (علیه السّلام)

زیبایی‌های حضرت سالار شهیدان که همانند مغناطیسی در طول تاریخ دل‌ها را اسیر خود کرده است؛ الحق این اشعار محتشم را گویا روح القدس بر زبان او جاری کرده است.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست       این چه شمعیست که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست

خدا به آقا سیّد الشّهداء (علیه السّلام) خصوصیاتی داده است، بخشی از این خصوصیات موهبتی است، اکتسابی نیست. گوهر وجود امام حسین (علیه السّلام) گوهر عرشی است، ذات امام حسین (علیه السّلام) ذات ملکوتی است، قلب امام حسین (علیه السّلام) از نور جلال و جمال خدا است. جدّ امام حسین (علیه السّلام) رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، پدر ایشان علی مرتضی (علیه السّلام) است، امام حسین مادری مثل فاطمه (سلام الله علیها) دارد که در عالم امکان نظیری برای مادر او نیست. نه نظیری برای پدر ایشان وجود دارد، نه برای مادر ایشان و نه برای جدّ ایشان و نه برای برادر ایشان امام حسن مجتبی (علیه السّلام). خود امام حسین (علیه السّلام) این‌ها را کسب نکرده است، خدا این تاج افتخار را بر سر او گذاشته است. امام حسین (علیه السّلام) طهارت خاتمی دارد، امام حسین آئینه‌ی بی‌غبار تمام‌نمای جمال خدا است. این را هم اکتساب نکرده است بلکه خدا اراده کرده و اراده‌ی خدا هم تخلّف‌ناپذیر است، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ».[۳]

IMG_3148

اراده‌ی خداوند متعال تخلّف‌ناپذیر است

این خدایی که در سوره‌ی مبارکه‌ی یس این‌طور فرمود که امر خدا این است وقتی چیزی را اراده کند می‌گوید باش، می‌شود؛ یعنی اراده‌ی خدا قاهر است، نافذ است، حاکم است، تخلّف‌ناپذیر است. تمام عوالم از اوّلین و آخرین جمع شوند تا جلوی اراده‌ی خدا را بگیرند که اراده‌ی خدا در خارج محقّق نشود، از هیچ قدرتی این امر ساخته نیست.

اراده‌ی قطعی خدا پیرامون خمسه‌ی طیّبه

خدا در مورد طهارت حسین (علیه السّلام) و خمسه‌ی طیّبه (علیهم السّلام) اراده‌ی قطعی خود را بیان کرده است، «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً».[۴] در زیارت شریف وارث امام حسین (علیه السّلام) عرضه می‌داریم: «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا» امام حسین (علیه السّلام) آسیب ناپذیر است، هیچ غباری بر او نمی‌نشیند، امام حسین (علیه السّلام) چشمه‌ی دارای فوران است. چشمه‌ای که می‌جوشد و آب از آن فوران دارد بر این آب جوشان پر فوران گرد نفوذ نمی‌کند. امام حسین (علیه السّلام) صفای عالم است، شفّافیت عرش است، آئینه‌ای است که هیچ آئینه‌ای در این حد صاف و زلال نیست و این با اراده‌ی قطعی پروردگار متعال است که حسین بن علی (علیه السّلام) از چنین مواهب الهی بهره‌مند گردیده است.

IMG_3127

جبرئیل، گهواره جنبان امام حسین (علیه السّلام)

امام حسین (علیه السّلام) جبرئیل را دعوت نکرده است امّا در دوران طفولیت ایشان حضرت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) به خواب می‌رود و امیر المؤمنین (علیه السّلام) وارد می‌شود و می‌بیند هم دست‌آس فاطمه می‌گردد و هم گهواره‌ی حسین (علیه السّلام) تکان می‌خورد و کسی برای او لالایی می‌خواند. وقتی این جریان را به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش می‌کند وجود نازنین پیغمبر به او خبر می‌دهد که ملائکه خدّام حسین (علیه السّلام) هستند و این جبرئیل بود که گهواره‌ی امام حسین (علیه السّلام) را می‌گرداند و برای او لالایی می‌گفت. این‌ها مسائلی است که فوق اراده‌ی خلق است، این خواست و مشیت و قضا و قدر الهی است که لا یتخلّف است و باید می‌شد.

حضرت سیّد الشّهداء آئینه‌ی تمام نمای قرآن

حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) علاوه بر خصوصیات موهبتی و خدادادی در مقام فعل و زندگی به سبکی زندگی کرده است که آئینه‌ی تمام نمای آیات قرآن است، هر آنچه خوبی در قرآن آمده است حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) همگی آن‌ها را در زندگی خود پیاده کرده است. ایثار نردبان قرب به خدا است.

ایثار باعث آزادی روح و رضایت خدا می‌شود

اگر کسی آرزو دارد خدا از او راضی باشد، خدا او را بالا ببرد و ببخشد و زنجیر هوی و هوس را از بال روح او باز کند باید ایثار داشته باشد. در بخش‌های مختلف زندگی ایثار موجب پرواز انسان است، موجب اعتلای بشر است، موجب ترقّی معنوی آدمیان است لذا در مقام انفاق این‌ها «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً»[۵] در مقام اطعام، انفاق، ایثار است، گذشتن از مال است، گذشتن از پول است که انسان از مالی که مال شخصی خود او است بگذرد.

IMG_3161

خمس سهم شخص امام عصر (عجّل الله فرجه) در مال متمکّنین است

مبادا در مقام ادای واجبات مالی، حبّ دنیا انسان را وادار کند که مال امام زمان (علیه السّلام) را غصب کند و همسر و فرزند خود را به آتش بکشد، مال فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مال ما است، کسانی که شرایط پرداخت خمس را دارند باید سهم سادات را که متعلّق به فرزندان یتیم سادات است بپردازند مال شخص امام عصر (عجّل الله فرجه) در مال ما است، سادات و ذراری حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سپرده‌ها و معدن و در گنج و طلا و جواهرات ما سهم دارند. این ایثار می‌خواهد که حرص و طمع و حبّ دنیا انسان را وادار به دزدی از فرزندان و یتیم‌های حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) نکند.

اهتمام در پرداخت زکات

کسانی که زکات بدهکار هستند مبادا مال دنیا آن‌ها را وادار کند که او مانع الزّکاه بشود. مانع الزّکاه مسلمان نمی‌میرد، نماز مانع الزّکاه قبول نمی‌شود و کسی نماز او قبول نشود خدا هیچ عملی را از او قبول نمی‌کند. در قدم اوّل ایثار از مال حرام است که انسان بگذرد، رشوه نگیرد، پول حرام نگیرد، مال الارث سایر ورثه را در مال خود اضافه نکند، کودکان یتیم را آواره نکند، مال یتیم را نخورد، اوقاف، مال وقفی، کسانی که از مال خود برای جهتی وقف کردند، برای امام حسین (علیه السّلام) یا برای علم و طلبه یا برای حرم خاصّی وقف کردند دخالت در این موقوفات، نپرداختن حقّ و غبطه‌ی وقف، تصرّف غاصبانه‌ی موقوفات، جعل سند برای ملک وقفی، این‌ها آتش است، این‌ها جهنّم است، این‌ها بدبخت کردن خودش و نسل او است، این‌ها بی‌برکت کردن دودمان است. یک روز آثار منفی آن را باید تحمّل کند و نسل او متوجّه نمی‌شود لذا بیمه شدن در برابر آتش جهنّم و در برابر نکبت‌های روزگار این است که انسان از حرام عبور کند. نه تنها مؤمن که ارزشی است، الهی است، نبوی است، علوی است، فاطمی است، مال حرام را در زندگی وارد نمی‌کند بلکه

IMG_3146

حقّ محرومان را در اموال خود مشخّص کنیم

«وَ الَّذینَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»[۶]. توصیه‌ی من به مستمعین و حضّار این است که به این نسخه‌ی شفابخش قرآن کریم عمل کنیم، هر قدر درآمد داریم، متناسب با درآمد خود ماهیانه بخشی از درآمد خود را برای امور خیر کنار بگذاریم. در خانه‌های خود صندوقی داشته باشیم یا در بین فامیل تمرکزی داشته باشیم، صندوقی به نام نامی حضرت حجّت، امام زمان (عجّل الله فرجه) داشته باشیم یا به نام امام حسین (علیه السّلام) یا به نام چهارده معصوم (علیهم السّلام) یا به نام نامی حضرت صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، ماهیانه مبلغ معیّنی را بر خود الزام کنیم تا ما هم به رهنمودهای قرآن که برای تأمین سعادت دنیا و آخرت ما است عمل کرده باشیم.

برای فرهنگ‌سازی در جامعه هزینه کنید

«وَ الَّذینَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ» مربوط به زکات و خمس نیست، این مربوط به کسانی است که واجبی در مال آن‌ها وجود ندارد ولی می‌خواهند خود را بیمه کنند. صدقات دفع بلا می‌کند، از بروز بیماری جلوگیری می‌کند. منتظر نشوید فرزند شما بیمار شود و روی تخت بیمارستان بیفتد و آن وقت به فکر نذر و پرداخت صدقه باشید. قبلاً برای فرزندان خود حسابی باز کنید و آن‌ها را بیمه کنید. شما که شغل اداری دارید، از حقوق بعضی از اداری‌ها به صورت ماهیانه برای بیمه کسر می‌شود، خود شما هم در صندوق الهی چیزی از درآمد خود بگذارید و از زندگی خود کسر کنید، نگذارید فرزندان شما مریض بشوند، نگذارید شکست بخورند، نگذارید فرزندان شما بی‌آبرو بشوند. خدا می‌داند اگر با خدا معامله کنید او معامله‌گر خوبی است. شما مؤمنین و مستضعفین و گرفتارها را حمایت کنید، مواظب فرهنگ جامعه باشید، برای مسجدها حساب باز کنید، برای حسینیه‌ها و هیئت‌ها حساب باز کنید، به اجتماع جوان‌ها در کانون‌های دینی امکاناتی به کسانی که می‌توانند اینا کار را انجام دهند امکانات اختصاص دهید، برای کانون‌ها برنامه‌ریزی کنید تا برنامه‌های تفسیری قرآنی داشته باشند. جوان‌های دانشگاهی را جمع کنند.

صدقه، راهی برای بیمه کردن خود و خانواده است

بدانید اگر یک قدم به سمت خدا بروید، خدا ده قدم به سوی شما می‌آید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ»[۷]، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۸] خدا به پول من و شما نیاز ندارد، خدا برای ما پول را فراهم کرده است، ما از کجا پول آورده‌ایم؟ «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ»[۹] خدا روزی می‌دهد، او روزی را تقسیم کرده است، خود خدا به ما داده است، او به ما روزی داده تا به او بدهیم تا خود را بیمه کنیم. این بیمه کردن زندگی ما و بیمه کردن دین و ایمان فرزندان ما است. این ثبات قدم خود ما است لذا در قرآن کریم یکی این رهنمود است که علاوه بر واجبات مالی یک برنامه‌ی منظّم مالی برای تجارت با خدا داشته باشید که خدا به خودتان بر می‌گرداند.

IMG_3168

آثار و برکات صدقه در دنیا و آخرت

صدقه هم در این دنیا بلا را دفع می‌کند، بیماران شما شفا می‌دهد و نمی‌گذارد از بین بروند، «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَهِ»[۱۰] و هم اگر مریض نباشید خدا بلاها را دفع می‌کند، نه رفع می‌کند. از برکات صدقه در عالم آخرت قرآن می‌گوید: «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ»[۱۱] هرچه از خیر برای عالم آخرت فرستادید وقتی به خانه‌ی قبر می‌رویم آن‌جا هرچه خودمان فرستادیم به ما می‌دهند. هر کسی بر سر سفره‌ی کارهای خود در دنیا نشسته است. ببینید چه چیزی می‌فرستید، همه‌ی دارایی خود را در این دنیا نگذارید. الآن شب جمعه است، خدا می‌داند اموات ما چقدر حسرت می‌برند که ای کاش در دنیا بودند و می‌توانستند یک کار خیر انجام دهند، می‌توانستند یک بار یا حسین بگویند، می‌توانستند یک سجده‌ی دیگر داشته باشند، می‌توانستند اشکی بریزند امّا دست آن‌ها کوتاه شده است. به همین زودی دست ما هم از مال‌مان کوتاه می‌شود و دیگر این مال متعلّق به ما نیست. تا وقتی ما زنده هستیم مال به ما تعلّق دارد، وقتی مردیم مال به ما تعلّق ندارد و در دست دیگران است. تا زمانی که مال در دست ما است آن را برای خود صرف کنیم، چرا آن را به دیگران بسپاریم؟ «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ».

از آنچه دوست دارید انفاق کنید

در قرآن کریم هم یک جا می‌فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»[۱۲]، «لَنْ» نفی ابد است، یعنی هیچ‌گاه، هرگز شما به مقام و موقعیت و درجه‌ای در پیشگاه خدا دست پیدا نمی‌کنید مگر این‌که بگذرید «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ‏» از آنچه که برای شما محبوب است بخشش کنید. همه پول را دوست دارند، حبّ دنیا را همه دارند «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ»[۱۳] قرآن روانشناسی کرده است، قرآن بندگان خود را می‌شناسد که آن‌ها چه روحیه‌ای دارند. قرآن می‌فرماید: «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ». با این‌که ما علاقه‌ی شدیدی به توسعه و رفاه زندگی خود داریم بیایید یک مقدار از مال خود را برای خدا بدهیم، یک مقدار از مال خود را به جنگ‌زده‌های سوریه بدهیم، یک مقدار به بی‌خانمان‌های یمن بدهیم، یک مقدار را به جنگ‌زده‌ها و آواره‌های عراق بدهیم، آن‌ها برادران ما هستند، آن‌ها مسلمان هستند، آن‌ها امریکا و اسرائیل‌زده هستند، وهّابیت ننگین آن‌ها را آورده کرده است و ما این‌جا در امنیت هستیم. شکر این امنیت این است که ما به فکر آن‌ها باشیم «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».

صحبت دیگری که خدای متعال به ذهن ما القاء فرموده است این است که برای گذشتگان خود انفاق کنیم. چه عیبی دارد اگر امکان دارد ولو روزی یک تومان، ماهی ۳۰ تومان برای اموات خود کنار بگذارید، هر روز آن‌ها را خوشحال کنید، آن‌ها در آن دنیا چیزی ندارند، شما باید سر سفره‌ی آن‌ها را رنگین کنید. وقتی فرزند صالح به پدر و مادر خود رسیدگی کند وقتی ما هم از دنیا برویم فرزندان ما هم برای ما انفاق می‌کنند. هرچه بکاریم خود ما همان را درو می‌کنیم «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها»[۱۴] این کارها اعتقاد و ایمان می‌خواهد و آن کسی که تشنه‌ی ایمان است، حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) است.

IMG_3179

یک نمونه از بخشش‌های امام حسین (علیه السّلام)

شخصی خدمت حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) آمد و عرضه داشت: یا ابا عبدالله. خواست زبان سؤال باز کند و بگوید: آقا سر افکنده و مدیون هستم و طلبکار دنبال من است. به محض این‌که امام حسین (علیه السّلام) دیدند او می‌خواهد زبان سؤال باز کند فرمودند: -مضمون فرمایش ایشان این است- من دوست ندارم ذلّت سؤال را در قیافه‌ی تو ببینم، به من نگو من ندارم، به من نگو من محتاج هستم. اگر گرفتار هستی بنویس که من ذلّ/ ظلّ سؤال را در چهره‌ی تو نبینم. تو به من نگاه می‌کنی و خجالت می‌کشی به من چیزی بگویی. خود را نزد من خجل نکن، مشکل خود را بنویس، من نامه‌ی تو را می‌خوانم ببینم چه می‌خواهی. او هم نوشت یا بن رسول الله، من پانصد دینار بدهی دارم، طلبکار من سراغ من را گرفته است و من این مبلغ را ندارم. شما در جامعه موجّه و محترم هستید، شما واسطه بشوید و برای من مهلت بگیرید. وقت ادای دین رسیده، دین حالّ است ولی این مبلغ را ندارم تا بپردازم، شما برای من مهلت بگیرید.

وجود مبارک سیّد الشّهداء (علیه السّلام) فرمودند: بنشین. او نشست و امام به داخل خانه رفتند. وقتی بیرون آمدند یک کیسه آوردند که هزار دینار پول در آن بود. فرمودند: پانصد دینار را برای ادای دین خود بپرداز و پانصد دینار باقی‌مانده را برای زندگی خود سرمایه کن که دیگر هیچ وقت محتاج نشوی تا قرض بگیری. امام حسین (علیه السّلام) هم دین آن شخص را پرداخت و هم او را صاحب زندگی کرد. حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) تضمین کرد، فرمود: با آن پانصد دینار کاسبی کن که هرگز فقیر نشوی که از دیگران قرض بگیری. شما این زیبایی را به جز در خانمان و دودمان پیغمبر و خامس آل عبا، حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) در کجا می‌شناسید؟

IMG_3172

توصیه‌های امام حسین (علیه السّلام) جهت تأمین آبروی مؤمنین

حضرت جهت تأمین آبروی مؤمنین دادند، فرمودند: وقتی در زندگی گرفتار می‌شوید، دقّت داشته باشید که آبروی خود را پیش هر کسی نریزید، پیش هر کسی خود را کوچک نکنید، گرفتار ذلّت نشوید. ایشان فرمودند: درخواست نکنید مگر از سه گروه: ۱-‌ از آدم‌های متدیّن، کسی که اعتقاد دارد «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّهِ»[۱۵] کسی که یقین دارد اگر با خدا معامله کند خدا سرمایه‌ی او را نگه می‌دارد و به او سود می‌دهد با علاقه‌ی زیادی صدقه می‌دهد و کمک می‌کند، قرض می‌دهد و دستگیری می‌کند. آدم معتقد، آدم متدیّن، آبروداری می‌کند و به کسی هم نمی‌گوید من مشکل کسی را حل کردم، آبروی دیگری را نمی‌برد، مؤمن حافظ آبروی مردم است، مؤمن مظهر ستّاریت پروردگار متعال است، خدا «أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ»[۱۶] است، خدا ستّار العیوب است. اگر مؤمن به کسی کمک کرد به قیمت آبروی او کمک نمی‌کند، مؤمن هم کمک می‌کند و هم آبرو می‌دهد نه این‌که یک کمک جزئی بکند و بعد هم همه جا پشت سر آن شخص بگوید که فلان شخص بدبخت شده است، اگر من نبودم چنین و چنان می‌شد به همین دلیل خدا می‌فرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏»[۱۷].

امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: در گرفتاری‌های خود به کسی مراجعه کنید که می‌دانید انسان متدیّنی است.

مروّت باعث عاقبت به خیری می‌شود

۲-‌ آدمی که مروّت دارد. بعضی افراد هستند که خیلی دین ندارند ولی مرام و شخصیت دارند. حاتم طائی مشرک بود امّا سجیه‌ی او کرم بود، جوانمرد بود، امکان نداشت کسی درِ خانه‌ی او را بزند و دست خالی برگردد. خدای متعال این صفات عالیه را دوست دارد لذا حاتم طائی با این‌که مشرک بود، قبل از اسلام زندگی می‌کرد امّا این اعمال او باعث عاقبت به خیری فرزندان او شد؛ هم دختر او مسلمان شد و هم پسر او، علیّ بن حاتم جزء فدایی‌های امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، هم خود او جانباز امیر المؤمنین (علیه السّلام) است و هم سه پسر خود را قربانی راه علی (علیه السّلام) کرد و افتخار می‌کرد که حضرت علی (علیه السّلام) از ما قربانی پذیرفته است، من سه فرزند داشتم و هر سه را در راه امیر المؤمنین (علیه السّلام) دادم.

تأثیر نیکی و ظلم در نسل

حدس من این است که این سعادتی که شامل حال حاتم شد به دلیل سخاوتی بود که پدر او داشت، به دلیل ایثار‌ها و گذشت پدر او بود. خوبی‌های انسان در نسل او هم اثر می‌گذارد، ظلم انسان بد هم در نسل او تأثیر می‌گذارد. این مسائل نکات قرآنی هستند و با محاسبات علمی بیان می‌شوند. اگر ما خوب باشیم و اگر عمری نداشتیم تا نتیجه‌ی خوبی‌ها خود را در این دنیا ببینیم یقین داشته باشید فرزندان ما نتیجه‌ی خوبی‌های ما را خواهند دید.

خود حاتم که موفّق نشد شهادتین بگوید و با اسلام جان بدهد سخاوت او پوششی شد که آتش جهنّم به او آسیب نرساند. بر حسب روایت جناب حاتم در جهنّم است ولی خدا او را نمی‌سوزاند چون به بندگان او کمک می‌کرده و آدم گره‌گشایی بوده است. این اخلاقیات در دنیا و آخرت انسان اثر دارد.

سومین رهنمودی که حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) بیان فرمودند تا نیازمندان خجالت‌زده نشوند این بود که به انسان‌های اصیل و خانواده‌دار مراجعه کنید، به آدم‌های بی‌ریشه و نوکیسه مراجعه نکنید، کسانی که تازه به دوران رسیده‌اند از بیت المال مسلمین به ثروت و مقام رسیده‌اند و صاحب شرکت و… شده‌اند رحم ندارند، به انسان بی‌رحم مراعه نکنید. پدر این شخص رباخوار هم رباخوار بوده است، چرا سراغ او می‌روی؟ او تو را نابود می‌کند. امّا اگر خواستی به کسی مراجعه کنی به خانواده‌هایی که ریشه و اصالت و شخصیت اجتماعی دارند مراجعه کنید.


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الکافی، ج ۲، ص ۵۷۷٫

[۳]– سوره‌ی یس، آیه ۸۲٫

[۴]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۳٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷۴٫

[۶]– سوره‌ی معارج، آیات ۲۴ و ۲۵٫

[۷]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۷٫

[۸]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۰٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱۲٫

[۱۰]– الکافی، ج ۴، ص ۳٫

[۱۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۱۰؛ سوره‌ی مزّمّل، آیه ۲۰٫

[۱۲]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۹۲٫

[۱۳]– سوره‌ی عادیات، آیه ۸٫

[۱۴]– سوره‌ی فصّلت، آیه ۴۶؛ سوره‌ی جاثیه، آیه ۱۵٫

[۱۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۶٫

[۱۶]– الکافی، ج ۲، ص ۵۷۸٫

[۱۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۴٫