«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ مَوْلَانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَغِثْنَا وَ أَدْرَکْنَا وَ لا تُهْلِکْنا»

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا حَبِیبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَ رَزَقَنَا اللَّهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَه وَ اللَّعْنَ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ * التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[۲]

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (1)

نعمت‌‌های ارزشمند الهی برای تعالی انسان

خدا بر اساس لطف و محبّتی که به اثر خود دارد… هر کسی اثر خود را، کار خود را دوست دارد. خدا هم کار خود را دوست دارد و ما کار خدا هستیم، خدا کار خود را دوست دارد. بر اساس محبّتی که به موجود دارد، هر چه آفریده است برای ما آفریده است. «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»[۳] خود او اعلان می‌کند هر چه در زمین آفریدم برای شما است. هم برای شما است و هم مال شما است. «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»[۴] در یک آیه‌ی دیگر که آخرین آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی طلاق است فرمود: «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ»[۵] خدای متعال فرمود: ما مدیریّت این مجموعه‌ی هفت آسمان را محقّق کردیم تا شما عالم شوید. یعنی این مجموعه مدرسه‌ی شما است، غرض ما این بوده است که شما به جایی برسید. تعبیرات واقعاً دل انگیز است، مثل پدری که به بچّه‌ی خود می‌گوید دار و ندار خود را فدای تو کردم. آرزو دارم به جایی برسی، این‌ها را حرام نکن. قدر این امکانات را که برای تو فراهم کرد بدان و به جایی برسان. خدا تمام عوالم را برای رشد بشر خلق کرده است. این یک نکته است.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (2)

مالکیّت مخلوق در طول مالکیّت خداوند

نکته‌ی دوم این است که این بشری که خود او مخلوق است، خود او اثر است، خود او ملک خدا است «العَبدُ وَ ما فى یَدِهِ کانَ لِمولاه‏». ما اگر می‌گوییم که دست من، چشم من، سر من، بدن من، ماشین من، ملک من، کتاب من، سواد من، این مالکیّتی که خدا برای ما قرار داده است، خدا برای ما قرار داده است. مالکیّت ما در طول مالکیّت خدا است. لذا خدا و کسانی که خدا برای آن‌ها ولایت تکوینی نسبت به ما قرار داده است، مالکیّت آن‌ها نسبت به خود ما و ملک ما از ما قوی‌تر است. «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۶] اولی به یعنی اختیارات پیغمبر در شئون زندگی شما بیشتر از خود شما است. طبیعی هم است. آدم در این بدن که ارگان‌هایی دارد، اعضایی دارد، سلول‌های بسیار زیادی دارد… این بدن آدم مجموعه‌ی عظیمی است. هر کدام هم وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد. دست کار خود را می‌کند، چشم کار خود را می‌کند. امّا این عقل است که در وجود انسان سلطان وجود آدم است. اختیار او در تک تک اعضای ما بیشتر از خود آن عضو است، او تعیین تکلیف می‌کند.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (3)

عظمت شخصیّت پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم

پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عقل کلّ آدم است. حکومت پیغمبر حکومت تحمیلی نیست، حکومت فکر انسان بر وجود آدم است. او قوه‌ی مفکّره‌ی عالم است و خدا هم به او اختیاراتی در حدّ مدیریت کلان بر کائنات و ممکنات داده است. امیر المؤمنین و ائمّه معصومین علیهم السّلام هم همین‌طور هستند. آن‌ها روح هستند، آن‌ها فکر هستند، آن‌ها عقل هستند و بنابراین ما اعضا و جوارح آن‌ها هستیم. بنابراین تباین و تضادّی نیست که ما بگوییم یک نفر حکومت می‌کند و همه‌ی شئون در اختیار او است. مثل این می‌ماند که آدم به عقل خود، به فکر خود اعتراض کند که چرا این همه اعضا و جوارح، ارگان‌های بدن، سلو‌ل‌های بدن در اختیار یک عقل و فکر باشد! این سؤال نا به ‌جایی است. سؤال در مورد اختیارات ولی هم برای بی‌توجّهی است. ولیّ ذوب در مجموعه است. مجموعه جمع شود او می‌شود و او پخش شود همه می‌شود. خدای متعال یک چنین حقیقتی را بین ولی و رعیّت برقرار کرده است.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (4)

مالکیّت الهی حقیقی و تکوینی است

بنابراین هم خدا مالک است، هم مجاری ولایت الهی که آن‌ها واسطه‌ی وجود ما در تکوین هستند. آن‌ها در مالکیّت ما اشراف دارند و اختیارات آن‌ها در وجود ما بیشتر از خود ما است. مالکیّت ما نسبت به شئون خارجی مثل ماشین و کتاب و خانه قراردادی است. این‌ها وجود ما نیستند، قرارداد است. این قرارداد اجازه داده است که در این‌جا دست ما باز باشد، نسبت به آنچه که عقلای عالم، قانون گذار عالم، مالکیّت را برای من امضا کردند، این امضا قراردادی است، وگرنه این مالکیّت در تکوین من نیست.

یک چیزهایی هم است که خدای متعال به ما مالکیّت تکوینی داده است و آن تصوّرات ذهنی ما است. همین الآن که شما این‌جا نشستید خانه‌ی خود را در ذهن خود خلق کنید. به محض این‌که به خانه توجّه می‌کنید یک صورتی در ذهن شما از خانه شما ایجاد می‌شود. شما الآن گنبد مطهّر امام حسین علیه السّلام را در ذهن خود بیاورید دل شما راهی کربلا می‌شود. یک چیزی ایجاد شد، ولی تا ذهن شما از آن منصرف می‌شود دیگر آن در آن‌جا نیست (اگر نازی کنند در هم فروریزند قالب‌ها). خدا در درون شما یک نمونه از این ولایت تکوینی را قرار داده است که هویّت او ذوب در هویّت شما است. تا نگاه می‌کنید وجود دارد و تا نگاه خود را برمی‌دارید دیگر نیست. مثل نگاه تکوینی خدا است. خدا تا نگاه عنایت به ما دارد ما هستیم (یا رب نظر تو برنگردد)، خدا نگاه خود را بردارد همه‌ی نگاه‌ها از ما برداشته می‌شود. این هم یک نکته است.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (6)

کرامت انسان موهبتی از سوی خداوند

نکته‌ی آخر این است که خدای متعال این‌قدر احترام برای ما قائل است این احترام را به زبان آورده است «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏»[۷] ما بنی آدم را تکریم کردیم، احترام کردیم. خیلی تعبیر عجیبی است. خدا می‌گوید من برای تو احترام قائل هستم، برای تو ارزش قائل هستم. احترامی که خداوند متعال کرده است این است که خدا به ما مال داده است، با این‌که ما مالک تکوینی نیستیم، مال را او به ما داده است، ولی خود او خریدار است. می‌گوید من به تو داده‌ام، برای من است، تو هم مال من هستی، ولی خود من خریدار هستم، آن را ضایع نکن. با من معامله کنی این ملک تو هم باقی می‌ماند «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[۸] آنچه شما برای خود انجام می‌دهید از دست دادید، ولی آنچه برای خدا انجام دادید آن برای شما می‌ماند. خدا کم ندارد که ملک شما را بخرد! مثل برخی از آدم‌های افزون طلب و حریص که هر چه دارند باز می‌خواهند دارای همه را بخرند. دیگران هیچ چیزی نداشته باشید و این‌ها همه چیز داشته باشند. این عقده دارد، کمبود درونی دارد. خدا که کم ندارد، نمی‌خواهد با خریدن چیزی به او اضافه شود و از شما کم شود. خدا هر چه از شما می‌خرد می‌خواهد مال شما را توسعه دهد. این معامله با خدا است.

 هر چه به خدا دادید به آن رنگ بقا دادید و دیگر از دست نمی‌رود. هر چه با خدا معامله کردید برای شما ذخیره شده است و برای ما مانده است. امّا اگر با خدا معامله نکردیم و با شیطان معامله کردیم، با نفس خود معامله کردیم، با سیاسیّون معامله کردیم، با بازیگران معامله کردیم، با فریبکارها معامله کردیم این‌ها در معامله به ما سود می‌دهند یا ضربه می‌زنند؟ می‌خواهند چه کار کنند! شیره‌ی آدم را می‌کشند و وقتی تفاله شد دور می‌اندازند. دیگر به درد آن‌ها نمی‌خورد.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (5)

همه‌ی کارها باید برای خدا باشد، حتّی خوردن و خوابیدن!

در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر ما سال‌ها عرض کردیم و باز هم تکرار می‌کنیم. الحمدلله ما به جوان‌ها خود افتخار می‌کنیم. این هئیت حضرت زهرا سلام الله علیها، این دانشجویان بزرگوار، این فارغ التّحصیلان ما که این جلسه‌ی باشکوه را با چه نظم و محتوای قشنگی…. همه ساله رونقی برای دانشگاه، برای کشور، برای دین و امام حسین علیه السّلام هستید. امام حسین رونق شما است و شما هم رونق حضرت سیّد الشّهداء علیه الصّلاه و السّلام هستید. در این معامله‌ای که سال‌های متمادی سر سفره‌ی شهدا این توفیقات را پیدا کردید آن چیزی که برای شما مانده است همین کارهای فرهنگی و الهی است. همین کارهای فرهنگی حسینی و الهی است. بقیّه سرگرمی‌ها است. آرام آرام خدا هر چه به انسان داده است از او می‌گیرد. آدم که پیر می‌شود سلامتی خود را از دست می‌دهد، دارایی خود را از دست می‌دهد. دیگر نمی‌تواند مسئولیّت‌ها را اداره کند. اگر نظام هم نگیرد او کارایی ندارد، خود به خود کنار می‌گذارد. هر چه انسان دارد بنا است که بدهد.

چه کنیم که از دست ما نرود؟ چه کنیم که ذخیره شود و از بین نرود؟ راه آن معامله با خدا است. خدا که خریدار است بیایید با خدا معامله کنید. همه‌ی کارهای خود را برای خدا بکنید. می‌شود هر کاری را برای خدا کرد. برای خدا غذا خورد، برای خدا خوابید، نشستن برای خدا باشد. هم فرمول‌های تعبّدی داریم؛ می‌گویند کسی که موقع نشستن نیّت می‌کند رو به قبله بنشیند این نشستن او عبادت است. کسی می‌خواهد بخوابد، وضو بگیرد و بخوابد تا صبح برای او عبادت نوشته می‌شود. موقع خوابیدن سه بار قل «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، موقع خوابیدن تسبیحات اربعه بخواند، موقع خوابیدن صلوات بر محمّد و آل محمّد و انبیاء علیهم السّلام نثار کند. موقع خوابیدن دعا برای مغفرت همه‌ی مؤمنین کند. خدا در خواب بازاری برای او درست می‌کند که این‌ها را در روایات ببینید که چه محشری است. در خواب راحت خوابیده است، ولی خدا چه بازاری برای او درست کرده است، با همین فرمول‌های کوچک خدا برای او چه کارهایی انجام می‌دهد.

 از خانه بیرون می آیید قصد شما این باشد که بروید درآمدی کسب کنید و عزّت خانوادگی خود را حفظ کنید. محتاج لئام  و خلق نشوید. گویا که در جبهه رفتید و در سنگر نشستید و با دشمنان خدا مصاف دارید «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه».[۹] اجمالاً خدا این‌قدر بهانه درست کرده است که ما با او مرتبط شویم، با او معامله کنیم که خدا به ما سود بدهد و این چیزی که به ما داده است برای ما نگه دارد. اگر به خدا ندهیم می‌ماند، می‌سوزد، ذوب می‌شود، هزینه می‌شود و از بین می‌رود.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (8)

معامله‌ی اباعبدالله الحسین علیه السّلام با خدا

 این ریاست‌ها، این قلدرهایی که آمدند، مردم را فریب دادند، دور آن‌ها شلوغ شد و چند صباحی ریاست کردند الآن کجا هستند؟! نه خود آن‌ها هستند و نه ریاست آن‌ها، هیچ چیزی از آن‌ها نمانده است. ولی امام حسین علیه السّلام هر چه به کربلا آورده بود ببینید چه شد! ببینید دختر سه ساله‌ی او چه عظمتی دارد. ببینید پسر شش ماهه‌ای او چه عظمتی دارد. ببینید نام ذوالجناح امام حسین باقی مانده است و خود او هم باقی مانده است. اصلاً چیزی طلب نشده است، هر چه بوده رو به رشد است. هر چه عالم پیش می‌رود سلطنت امام حسین علیه السّلام فراگیرتر می‌‌شود. آوازه‌ی امام حسین، فرهنگ امام حسین، انقلاب امام حسین، آزادگی امام حسین، فرهنگ امام حسین عالم را گرفته است. امروز بشریّت عطش دارد. تنها راه نجات هم مقاومت است، همین صبر حسینی است، حماسه‌ی امام حسین علیه السّلام است. این معامله با خدا است.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (9)

دستور العمل سلوکی از علّامه طباطبایی رضوان الله علیه

  ما سال‌های گذشته خدمت شما عرض کردیم که شخصی از مرحوم علّامه طباطبایی نسخه‌ی سلوکی خواسته بود. ایشان فرموده بودند ۲۰ روز کارهای خود را برای خدا انجام بده. کم گرفته بودند که بشود انجام داد، وگرنه روایت قرب نوافل، قرب فرائض، روایت اخلاص اربعین «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»[۱۰]، ایشان برای این‌که آن شخص رمی نکند گفته بود ۲۰ روز برنامه ریزی کن هر کاری می‌کنی برای خدا انجام بده. بعد هم هر شب این پنج سوره‌ی مسبّحات را قرائت کن. سوره‌هایی که ابتدای آن «سَبِّحَ»[۱۱] یا «یُسَبِّح‏»[۱۲] است. پنج سوره‌ است که ابتدای سه تای آن «سَبِّحَ» است و دو تا «یُسَبِّح» است. این‌ها را بخوان.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (10)

فضیلت سوره‌‌ی مبارکه‌ی حشر و عظمت سه آیه آخر آن!

یکی از این مسبّحات خمس سوره‌ی مبارکه‌‌ی حشر است. سوره‌ی مبارکه‌ی حشر، سوره‌ی عزّت است، سوره‌ی توکّل است، سوره‌ی مقابله با تحریم است. سوره‌ی نترسیدن از تشکّل دشمنان است، نترسیدن از سلاح دشمنان است. سوره‌ای است که انسان می‌داند اگر با خدا باشد خدا بدون اسلحه دشمن را در به در می‌کند. رعب را بر آن‌ها مسلّط می‌کند و نابود می‌کند. همین که ترس در وجود آن‌ها بیفتد کوتاه می‌آیند، فرار می‌کنند. سوره‌ی خیلی جامعی است، آخر سوره‌ی مبارکه‌ی حشر هم منطقه‌ی اسم اعظم پروردگار متعال است. دوازده اسم از اسماء جمالیه‌ی پروردگار متعال در آخر سوره‌ی مبارکه‌ی حشر آمده است. بعضی از عزیزان و دوستان ما این نسخه از بعضی از صاحبدلان گرفتند. حاجت داشتند در قنوت نماز خود این سه آیه‌ی آخر سوره‌ی مبارکه‌ی حشر را به قصد برآورده شدن حاجت خود خوانده‌‌‌اند و حاجت روا شدند. ما این را در بعضی از منبرهای خود نقل کردیم که بعدها بعضی از مؤمنینی که پای منبر ما بودند و شنیدند به ما گفتند که ما هم تجربه کردیم و نتیجه گرفتیم.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (11)

تبدیل شدن دوستى هاى غیرخدایى، به عداوت و دشمنى در قیامت

در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر یک آیه است که می‌فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ»[۱۳] یک آیه‌ی دیگر در قرآن کریم است که فرمود: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»[۱۴] به این دو آیه دقّت بفرمایید. می‌فرماید در روز قیامت این کسانی که هوای همدیگر را داشتند، تشکیلات حزبی داشتند، بازی‌های سیاسی داشتند، دیگران را قیچی می‌کردند، خود را اگر لیاقت نداشتند می‌آوردند و نور چشمی می‌کردند و پست‌ها و امکانات و قدرت را به این‌ها می‌دادند، این کسانی که دست به دست هم دادند و امروز تشکیلاتی شدند و آوازه‌ای پیدا کردند باشند تا «أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ»[۱۵] صبر کن تا صبح قیامت بدمد،آن وقت این‌ها به جان هم می‌افتند و با هم تخاصم پیدا می‌کنند. همین کسانی که سر این‌ها با هم در یک کاسه است فردا به جان هم می‌افتند.

 این معامله با غیر خدا… همین کسانی که شما فکر می‌کردید به برکت این‌ها نماینده شدید، مسئول شدید فردا به خاطر  وزر و بالی که ایجاد کردید، مسئولیّتی که درست کردید حالا پاسخی برای ایفاء رسالت خود ندارید و می‌گویید که این‌ها من را به این راه انداختند و دور من را گرفتند «بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ».[۱۶]

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (12)

وسوسه‌ها و وعده‌های دروغ شیطان به انسان

امّا در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر خداوند سبحان می‌فرمایند: مَثَل این‌هایی که منافق هستند، مَثَل شیطان است «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ»[۱۷]. در چه جهت؟ در این جهت که شیطان کسی را که اسیر کند، با کسی که معامله کند، کسی را که نرم کند، سوار کسی شود او را وادار به کفر می‌کند. همین که کافر شد به درخواست او کافر شده است و با او رفاقت کرده است، به او لبخند زده است، با او سازش کرده است. علی القاعده او (شیطان) شیطان باید به این شخص جایزه بدهد. همین که شما را کافر کرد به شما لگد می‌زند و می‌گوید برو! می‌خواستی این کار را نکنی! تمام خلاف کارها همین‌طور هستند. خلاف‌ کارهایی که همدیگر را به خلاف  وادار می‌کنند، همین که لو رفتند، همین که پرونده تشکیل شد سراغ دوست خود می‌روند که فلانی ما لو رفتیم، دنبال ما می‌آیند. او می‌گوید به من ربطی ندارد، من اصلاً در این ماجرا نبودم. می‌خواستید این کار را نکنید. تا مشکلی پیش نیامده است همدیگر را حمایت می‌کنند، ولی تا به مشکل برخوردند می‌گوید می‌خواستی به حرف من گوش نکنی، من که شما را مجبور نکردم، فقط به تو پیشنهاد کردم.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (13)

عابدی که به شیطان سجده کرد!

در ذیل این آیه‌ی کریمه و در تفسیر شریف مجمع البیان یک داستانی را نقل کرده است و روایت هم است که می‌گوید در بنی اسرائیل یک عابدی بود که در اثر کناره گیری از گناهان و مراقبت‌ و عبادت‌های پی در پی زیاد مستجاب الدعوه بود. مریض را می‌بردند نفس او شفا بود. دیوانه را می‌بردند و سالم می‌آوردند. یک ثروتمندی، یک متمکّنی، یک شخصیّت برجسته‌ی اجتماعی دختر وجیهی داشت که سر از جنون در آورد. گفتند این عابد صاحب نفس است پیش او ببریم تا خوب شود. دختر را آوردند و تحویل این راهب و عابد دادند و برگشتند. شیطان سراغ او آمد که سال‌ها ریاضت کشیدی، از دنیا کنار بودی، تو هم غریزه‌ای داری یک امتحانی بکن. او را وادار کرد که کار خلاف کرد. وقتی کار خلاف کرد او را ترساند و گفت حالا لو می‌رود و این‌ها می‌آیند تو را می‌کشند! حالا که لو می‌رود او را بکش و جنازه‌ی او را نابود کن تا جنایت تو مشخّص نشود.

اوّل یک کار خلاف کرد، همین که سوار او شد خلاف دوم را به گرده‌ی او تحمیل کرد. بعد سراغ آن خانواده رفت و گفت شما خبر ندارید. همین آدمی که به سر او قسم می‌خورید به ناموس شما خیانت کرده است و او را کشته است. این‌ها آمدند او را دستگیر کردند و کشف کردند که این جریان واقع شده است و در محکمه بردند و او را محکوم به اعدام کردند. در آن لحظه‌ای که می‌خواست اعدام شود شیطان آمد و گفت دیدی این همه بلا به سر تو آوردم و من این توان را دارم. حالا یک پیشنهاد برای تو دادم. این پیشنهاد را انجام بده تا من تو را از اعدام نجات دهم. گفت: چه کار کنم؟ گفت: به من سجده کن. گفت: دست من بسته است، نمی‌توانم سجده کنم. گفت: با اشاره هم سجده کنی من قبول می‌کنم. در همان لحظه‌ی سجده طناب دار را کشیدند و از دنیا رفت «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه».[۱۸]

معامله با کفّار همین طور است. رضا خان را چطور آوردند ولی چطور بردند! این همه جنایت، این همه آدم کشی، این همه خیانت، کشف حجاب، مقابله با مجلس امام حسین علیه السّلام. انگلیس هر چه گفت انجام داد، امّا در آخر چه شد؟ او را در جزیره‌ای بردند، عتیقه‌جات که همراه او بود گرفتند و او را با گرسنگی کشتند. معامله با آمریکا این است، سازش با دشمن این است. این تجربه‌ی تاریخی است. در مملکت خود ما هم بود، آقای مصدّق با آمریکا کنار آمد، ولی آن‌ها با او کنار نیامدند. همین که گفت آراء مردم این‌طور است و از مرحوم آقا کاشانی جدا افتاد سراغ او آمدند و و او را از بین بردند. این رسم معامله‌ی شیطان است که شیطان وقتی با کسی معامله کند هم کالا را، هم ثمن را، هم مثمن را همه را نابود می‌کند. برخلاف معامله با خدا که هر چه به خدا دادید نه تنها همه را به شما تحویل می‌دهد، بلکه «یُضاعِفْهُ»[۱۹]، «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۲۰]، بلکه «کَمَثَلِ حَبَّه»[۲۱] که دیشب این آیات را به قلب مبارک خود راه دادید.

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (14)

جاذبه‌ و محبّت امام حسین علیه السّلام در عالم

با امام حسین علیه السّلام همراه باشید. امام حسین علیه السّلام معامله با خدا کرد. هر چه داشت، هیچ چیزی را به غیر از خدا نداد، تمام دارایی خود را با خدا معامله کرد. خدا چه کرد؟! خدا هم هر چه در حیطه عالم امکان است همه را در اختیار امام حسین (علیه السّلام) قرار داد. روز قیامت جلال امام حسین علیه السّلام معلوم می‌شود. در دنیا هم بنا است که این سفره توسعه پیدا کند. یک روز در ایران، در دانشگاه‌های ما عزاداری امام حسین علیه السّلام رسم نبود. تحصیل کرده‌های ما تحت تأثیر فرهنگ غربی می‌گفتند چرا در عزاداری‌ها عوض این‌که ما در سر دشمن بزنیم در سر خود بزنیم! امروز در دانشگاه‌های ما امام حسین علیه السّلام سنگر دارد. امام حسین آمد دانشگاه‌ها را فتح کرد. امروز دانشگاه‌های ما خانه‌ی امام حسین است. شما خیمه داران امام حسین علیه السّلام هستید. آن روز در خارج از کشور این روزها را مسخره می‌کردند، امّا می‌بینید که در روز عاشورا در لندن چه دسته‌ای راه می‌افتد! در کجای عالم، در کدام کشور که استکبار دارد و دین ستیزی دارد امام حسین آن‌جا را فتح نکرده است؟! این معامله با خدا است «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ».[۲۲]

Sadighi-13960703-DaneshgahSharif (15)

روضه‌ی وداع مرحوم علّامه مجلسی

یکی از اوتاد و مجاورین حرم حضرت سیّد الشّهداء میرزا یحیی ابهری است. می‌گوید در عالم رؤیا دیدم مرحوم مجلسی در حرم امام حسین علیه السّلام درس می‌گویند. علمای زیادی پای منبر ایشان هستند. حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند. ملک کنار منبر مرحوم مجلسی آمد و گفت: مجلسی بی‌بی حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند. می‌گویند درس خود را تعطیل کنید و روضه بخوانید. مجلسی خیلی مبتهج شد. قربان قدم شما بی‌بی جان، افتخار دادید و به این‌جا تشریف آوردید. افتخار می‌کنم روضه خوان شما باشم ولی دوست دارم بدانم که شما چه روضه‌ای دوست دارید. من همان روضه را برای شما بخوانم. فرمود: مجلسی روضه‌ی وداع را بخوان. معلوم می‌شود این روضه‌ی وداع خیلی سخت و جانسوز بود.

(روضه خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی توبه، آیات ۱۱۱ و ۱۱۲٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۹٫

[۴]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۳۳٫

[۵]– سوره‌ی طلاق، آیه ۱۲٫

[۶]– سوره‌ی احزاب، آیه ۶٫

[۷]– سوره‌ی إسراء، آیه ۷۰٫

[۸]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۶٫

[۹]-الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۵، ص ۸۸٫

[۱۰]-روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه)، ج ‏۱۳، ص ۱۲۸٫

[۱۱]– سوره‌ی حشر، آیه ۱؛ سوره‌ی صف، آیه ۱، سوره‌ی اعلی، آیه ۱؛ سوره‌ی حدید، آیه ۱٫

[۱۲]– سوره‌ی جمعه، آیه ۱؛ سوره‌ی تغابن، آیه ۱٫

[۱۳]– سوره‌ی حشر،آیه ۱۶٫

[۱۴]– سوره‌ی زخرف، آیه ۶۷٫

[۱۵]– سوره‌ی هود، آیه ۸۱٫

[۱۶]– سوره‌ی زخرف، آیه ۶۷٫

[۱۷]– سوره‌ی حشر،آیه ۱۶٫

[۱۸]– سوره‌ی حج، آیه ۱۱٫

[۱۹]– سوره‌‌ی تغابن،آیه ۱۷٫

[۲۰]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۰٫

[۲۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۱٫

[۲۲]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫